گفت: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز که میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست اینکه انسان همان حس و حال را ندارد ممکن است دلایل متفاوتی داشته باشد . وقتی من یک حرفی زده ام که دل پدرم را شکسته ام یا مادرم ، خواهرم ، برادرم یا همسرم را ناراحت کرده ام ، چون حال کسی را گرفته ام خداوند هم حال من را گرفته است . باید فکرکنم ببینم چه کرده ام ، گاهی یک کوتاهی جایی کرده ام . یک خانمی آمد و گفت من فلان مشکل و فلان مشکل را دارم اما نمی دانم چرا هرچه دعا می کنم حل نمی شود ، من گفتم فکر می کنم شما یک مقدار مشکل حجاب دارید اگر آن را درست کنید مشکل شما درست می شود گفت چه ربطی دارد گفتم بالاخره یک موبایل کوچک در یک هواپیما به این عظمت چه ربطی دارد که می گویند خاموش کن در این عالم خیلی چیزها به هم ربط دارد . الان در فیزیک جدید ثابت کرده اند که از نظر این علم قابل قبول است که ممکن است یک پرنده ای در مکزیک بال بزند و در یکی از ایالتهای آمریکا طوفان ایجاد کند خوب وقتی از نظر فیزیک ثابت کرده اند شما نگویید چه ارتباطی دارد . یک آقایی در شغل خود مشکل پیدا کرد خدمت یکی از علما آمد آن آقا گفت من یک سری سوال اززندگی تو می پرسم صادقانه به من جواب بده ، یک هفته ای این آقا با آن عالم دمخور بود بعد از یک هفته به او گفت مشکل را پیدا کردم تو با همسر و فرزندانت بد اخلاق هستی ، گفت کاسبی من خراب است چه ربطی به اخلاق من در خانواده دارد ایشان گفت ربطش این است که چرا سر شما درد می کند دکترآمپول را به جای دیگری از بدن شما می زند هیچوقت می پرسید که چه ربطی به سر من دارد و چرا آمپول را به سر من نمی زنید ، خوب معلوم است که ربط آن را شما نمی دانید اگر دکتر آمده اید دیگر نباید چیزی بگویید . ما باید یک ذره بین بگذاریم و کارهای خود را مراقب باشیم تا خداوند یک جایی حال ما را نگیرد و در آخر این شعر مولانا را می خوانم که : هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا زپس صبر تو را او ز سر صدر نشاند
منبع:برنامه به سمت خدا