اسلام ، شوخی را تا زمانی تأیید کرده است که با گناه دیگری مانند تحقیر و تمسخر و افترا و غیبت و مانند آن همراه نباشد. رسول گرامی اسلام با سفارش یاران خود به شوخ طبعی ، به مقدار ضرورت ، خود نیز با آنان شوخی میکرد.
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:
کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لیسر الرجل من اصحابه اذا راءه مغموما بالمداعبه و کان یقول ان الله یبغض المعبس فی وجه اخیه (1).
رسول الله (صلی الله علیه و آله ) هر گاه مردی از اصحابش را غمگین مییافت ، او را با شوخی ، خرسند میساخت و میفرمود: خداوند دشمن دارد کسی را که به روی برادرش چهره در هم کشد.
نمونه های دیگری از مزاحهای پیامبر در کتابهای احادیث و سیره ذکر شده است . از آن جمله :
1. انجشه ، خادم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) برای شتر همسر آن حضرت “حدی (2)“ میخواند. پیامبر فرمود: “ای انجشه ! با شیشهها مدارا کن (3)“. (کنایه از این که زنان ، لطیف و ضعیفند ممکن است با شتابان رفتن شتر بترسند و بیفتند).
2. زنی خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است ؟ گفت : نه در چشمانش سفیدی نیست . آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت : آیا نمیبینی که سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است .(4)
3. پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله (صلی الله علیه و آله ) باز گفت . پیامبر فرمود: سیاه هم به بهشت نمیرود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس ، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمیرود. همه غمگین شده بودند. پیامبر که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: “خداوند، پیرزنان ، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر میانگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت میروند5)“.
سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش ، گفتههای طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. از جمله ، نعیمان ، مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) پنداشت که به عنوان هدیه آورده است . نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه ! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت . پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی ؟ گفت : دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت . پیامبر خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد(6).
تبسم ، بهترین نشانه شادی و نشاط است . چهره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد(20). ابوالدرداء میگوید: “رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هر گاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هم کلام خویش را با تبسم میآمیخت و هم چهرهای خندان داشت و هم به چهره دیگران لبخند میزد. در حدیث است :
کان اکثر الناس تبسما و ضحکا فی وجوه اصحابه (7). بیش از همه ، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند میزد.
5. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میفرماید: “عربی بدوی نزد پیامبر میآمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر اهدا میکرد. بعد همان ساعت میگفت : پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز میخندید. پس از آن جریان هر وقت غمگین میشد، میفرمود: آن اعرابی کجاست . کاش پیش ما میآمد(8)“.
6. پیامبر از پشت سر کسی آمد و بازوی او را گرفت و فرمود: “چه کسی این (بنده ) را میخرد؟” (و منظور حضرت ، بنده خدا بود).
7. شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) و امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره خوردن خرما نیز معروف است . گفتهاند روزی آن دو گرامی با هم خرما میخوردند که پیامبر، هستهها را جلوی علی (علیه السلام) میگذاشت و در پایان فرمود: هر که هستهاش بیشتر باشد، پر خور بوده است ! امیر مؤمنان در پاسخ گفت : هر که با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است (9).
8. همچنین از شوخ طبعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) چنین نقل میکنند که حضرت برخی از یاران را از پشت سر بغل میگرفت و دو دستش را بر چشمان آنان میگذارد تا آنان را بیازماید که آیا میتوانند با چشم بسته ، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه (10).
9. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نه تنها خود، شوخی را آغاز میکرد، بلکه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم میآورد.
روزی مرد عربی بر آن حضرت - که بسیار اندوهگین مینمود - وارد شد. وی میخواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس ! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم . چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت . او گفت : مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت ، هرگز رهایش نمیکنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آن گاه به پیامبر گفت : ای رسول خدا! شنیدهام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه میآید. پدر و مادرم به فدایت . آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم ، به خدا ایمان آورم ؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) آنقدر خندید که دندانهای مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بی نیاز میکند، بی نیاز میسازد(11).
10. نقل است روزی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله ) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج میبری ، خرما میخوری ؟ صهیب گفت : این چشم من درد میکند و من خرما را با طرف دیگر میخورم (12).
11. روزی ابو هریره کفش حضرت را ربود و آن را نزد خرما فروشی گرو گذاشت و خرما گرفت . مشغول خوردن بود که پیامبر سر رسید و از او پرسید: ای اباهریره ! چه میخوری ؟ پاسخ داد: کفش پیامبر را(13).
سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش ، گفتههای طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند.
در مکتب رسول الله (صلی الله علیه و آله ) شوخی باید به اندازهای باشد که مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر میگوید: “به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده ، هیبتش از همه افزونتر بود(14)“.
زیاده روی در شوخی ، ابهت انسان را در هم میشکند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود ارزش والایی قائل شده است . بنابرین ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) افراط در شوخی را نکوهش میکرد: لا تمزح فیذهب بهاؤ ک ؛ از شوخی [زیاد] بپرهیز؛ زیرا ارزش و قداستت شکسته میشود(15)“.
در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت . رسول گرامی اسلام در هشداری میفرماید:
ویل للذی یحدث فکذب لیضحک به القوم ویل له ، ویل له (16).
وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او.
مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر میفرمود:
انی لاامزح و لااءقول الا حقا(17). من شوخی نمیکنم و سخنی نمیگویم ، مگر آنکه در چارچوب حق باشد.
یکی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینکه با دوستان خود شوخی میکنیم و میخندیم ، اشکالی هست ؟ پیامبر در پاسخ فرمود: “اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشکالی ندارد(18)“.
از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین میبرد. از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) میفرماید:
ایاک و کثره الضحک فانه یمیت القلب (19) ؛ از خنده بسیار بر حذر باش که دل را می میراند.
تبسم ، بهترین نشانه شادی و نشاط است . چهره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد(20). ابوالدرداء میگوید: “رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هر گاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود(21)“.
پی نوشت ها :
1- سنن النبی ، ص 60.
2- نوعی از خواندن که باعث حرکت بیشتر شتر میشود.
3- بحار الانوار، ج 16، ص 294.
4- همان .
5- همان ، ص 295.
6- همان ص 296.
7- المحجه البیضاء، ج 4، ص 134.
8- اصول کافی ، ج 2، ص 663.
9- ملا محسن فیض کاشانی ، التحفه السنیه ، ص 323.
10- سید نعمت الله جزایری ، زهر الربیع ، ص 7.
11- محجه البیضاء، ج 4، ص 134.
12- زهر الربیع ، ص 7.
13- بحار الانوار، ج 16، ص 296.
14- منتهی الامال ، ج 1، ص 151.
15- بحار الانوار، ج 74، ص 48.
16- همان ، ص 88.
17- همان ، ج 66، ص 7.
18- کافی ، ج 2، ص 192.
19- بحار الانوار، ج 74، ص 285.
20- محجه البیضاء، ج 4، ص 134.
21- مکارم الاخلاق ، ج 1، ص 58.