کوتاه و خواندنی > اصطلاحات

كارگران مينو

اين عنوان به نيروهاي واحد تعاون و كساني كه كارشان به اصطلاح «شكلات پيچ كردن» و بستن دو سر شمع يا پوششي بود كه بدن مطهر شهدا را در آن قرار مي‌دادند و به شهر و ديارشان منتقل مي‌كردند اطلاق مي‌شد، كار آن‌ها مثل كاري بود كه كاركنان در صنايع سبك به عنوان بسته‌بندي انجام مي‌دادند، مثل كارگران شركت شكلات‌سازي مينو.

كارگزيني

كارگزيني قلب كلمه است و حاكي از بر وفق مراد نبودن كارهاي اداري است.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 120

كافه تريا

قسمت آخر سنگر يا چادر كه معمولاً با جعبه مهمات، از قسمت جلو ورودي به عنوان پستو و انباري جدا مي‌كردند و محل نگهداري ظروف و آذوقه‌ي ذخيره بود.

كالاي مصرفي

كالاي مصرفي: بسيجي! به كنايه كه خرج و صرف جنگ مي‌شود، در مقابل «كالاي سرمايه‌اي» كه به معناي نيروهاي كادر و ستاد استفاده مي‌شده است، به اين منظور كه آن كسي كه مي‌رود كه تمام شود، بسيجي است و آني كه نگه‌داشتني است، نيروهاي اداري هستند.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 120

كاميون هويج

در منطقه وقتي براي چند روز متوالي داخل غذا به جاي هر چيز ديگر مثل گوشت و حبوبات، هويج پيدا مي‌شد، براي همه‌ي رزمندگان واقعه‌ي چپ كردن كاميون هويج تداعي مي‌شد. بعد از آن اگر ماهي يك‌بار هم در غذاها هويج ديده مي‌شد، برخي به همديگر مي‌گفتند: «باز كاميون هويج چپ كرد!»

كلاغ كيش كن

كلاشينكف، سلاحي كه كارآيي رزمي بالايي در جنگ نداشت و براي دست‌هاي مردانه و بزرگ دلاوران، كوچك بود و در مقياس همت آن‌ها به درد كلاغ كيش كردن مي‌خورد.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 121

كله قند

گلوله‌ي خمپاره‌ي 120mm به جهت شباهت نسبي كه بينشان بود.

كمپوت مظلوم

كمپوت‌هاي سيب و گلابي كه كسي تمايل به خوردن آن‌ها نداشت، در جايي كه كمپوت‌هاي گيلاس، هلو و آلبالو مصرف مي‌شد.
به اين نوع كمپوت‌ها، كمپوت مظلوم گفته مي‌شد.

منبع :مجله طراوت   -  صفحه: 21

كيك دسته

نيروي بعضاً‌ كم سن و سال و زرنگ و دوست‌داشتني كه در دسته، گروهان و گردان و لشگر رابط بين فرماندهان و نيروها بود و به نوعي سخن‌گوي مسئولين بود. او كه پيك دسته نام داشت، گاهي اوقات با يك خبر شيرين، دل‌ها را به دست مي‌آورد و يا با يك خبر، همه‌چيز را به هم مي‌ريخت.

گل دقيقه‌ ي نود

شهادت در روزهاي آخر پاسدار وظيفگي. بچه‌هايي كه داوطلب يا مأمور بودند كه مدت مأموريت و مدت خدمت سربازي را در جبهه سپري كنند، اگر در روزها و ماه‌هاي آخر توفيق رفيقشان مي‌شد و به فوز شهادت مي‌‌رسيدند، ديگران مي‌گفتند: «ديدي؟ در دقيقه‌ي نود_ آخرين فرصت_ گل را زد و بازي را برد.»

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 125

گلخانه ‌ام پر شده

وقتي كسي به يكي از دوستان به شوخي مي‌گفت: «تحويل نمي‌گيري؟ پاك ما را فراموش كردي، يا مايل به ارتباط و رفاقت با ما نيستي» او در پاسخ به شوخي مي‌گفت: «گلخانه‌ام پرشده! و ظرفيت دوستي و محبت ديگران در من تكميل شده است و ديگر جايي براي دوستان جديد ندارم!»

لاك‌ پشت

لاك‌پشت: تانك، اسم كد بوده است، براي انواع تانك‌ها از حيث شكل و سرعت و اندازه.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 127

لاله ‌زار

ميدان مين را به اصطلاح لاله‌زار مي‌گفتند، چرا كه در هر مرحله از بچه‌هاي گردان شهيد مي‌گرفت و هركس تلاش مي‌كرد كه اين‌گونه موانع را از ميان بردارد، در خطر انفجار مين قرار مي‌گرفت كه خونش در آن‌جا لاله‌زاري را برپا كند و آن‌جا پر از گل‌هاي شقايق شود.

لامپ صد خوردن

يعني خيلي نوراني بودن، با خدايي و پرهيزگاري، يك‌پارچه نورانيت و روشنايي داشتن.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 190

لباس حبّ الدنيا

«لباس حب الدنيا» به لباس شخصي و غير رزمي گفته مي‌شد، لباس شهر و پشت جبهه اين عبارت را در برابر «لباس پاكي» يعني لباس رزم استفاده مي‌كردند.