رويدادها در تاريخ، هرچه از زمان وقوع و ولادت خويش فاصله مي گيرند، كم رنگتر و بي فروغتر مي شوند و سرانجام به سايه روشني از يك خاطره يا حادثه در ذهنها بدل مي گردند، امّا تنها، يك حادثه را مي شناسيم كه در روزي داغ، در سرزميني كوچك و گمنام به نام «كربلا» رخ داد و امروز پس از قرنها و روزگاران دراز، دامنگستر و تأثير گذار و حركت آفرين، به سمت فردايي درخشانتر راه مي سپارد. شور و شكوه و شرارهاي كه عاشورا آفريد، هنوز و هماره قلمرو قلب و ذهن انسانها را فتح مي كند و خون خيزش و حركت در رگها مي دواند. اين ويژگي، اين سخن پيامبر را به ياد مي آورد:
ان لقتل الحسين حراره في قلوب المومنين لا تبرد ابدا[1]
از شهادت حسين، آتشي در قلب مؤمنان افروخته شود كه هرگز سردي و خاموشي نمي پذيرد.
كربلا، زنده، زاينده و فزاينده است؛ كوثري است كه مي جوشد و هر عصر و نسلي به نسبت توان و تكاپو و ظرفيت خويش از آن بهره ميگيرد. كربلا به روحها طراوت، زيبايي، سرزندگي و شيوه خوب زيستن مي آموزد كه حسين (عليه السلام) يعني خوب، يعني زيبا.
كربلا، اساسنامه ايمان، فهرست همه خوبيها و فرهنگنامه قبيله معرفت و عشق است. هيچ كس نيست كه با كربلا انس و الفت بيابد و شكفتن و باليدن و جوشش و حيات را در خود احساس نكند. جامعهاي نيز كه با فرهنگ عاشورا پيوند و آشنايي بيابد، سرشار پويايي، زايايي و توانايي خواهد شد. به همين دليل است كه كربلا، بهترين پايگاه الهام براي حركت و خيزش و قيام است و آنان كه معرفت عاشورايي يافته اند، انسان هايياند كه حرّيت، عزّت، جوانمردي، پاكبازي، اخوّت، صميميّت، عرفان، ايمان وشهادت، درون مايه زيستن و قانون زندگي و جهت گيريهاشان خواهد شد.
انقلاب اسلامي ايران و درون مايه آن نيز مُلهَم و متأثَّر از فرهنگ عاشورا است. خون شهيدان انقلاب اسلامي در زلال كربلا ريشه دارد و انقلاب ما بارقه و شعاعي از آتش ستم سوزي است كه در سال 61 هجري در ساحل فرات شعله كشيد. امام خميني(قدس سره) در يكي از سخنراني هاي خويش فرموده است:
اگر سيد الشهدا نبود، اين نهضت (انقلاب اسلامي) هم پيش نمي برد، سيد الشهدا همه جا هست «كل ارض كربلا» همه جا محضر سيد الشهدا است، همه منبرها محضر سيدالشهدا است، همه محرابها از سيد الشهدا است... . امام حسين نجات داد اسلام را، ما براي يك آدمي كه نجات داده اسلام را و رفته كشته شده هي سكوت كنيم؟ ما هر روز بايد گريه كنيم، ما هر روز بايد منبر برويم براي حفظ اين مكتب، براي حفظ اين نهضتها؛ اين نهضت ها مرهون امام حسين (عليه السلام) است. [2]
رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنهاي نيز مي فرمايد:
شما ببينيد اين نصف روز حادثه(كربلا)، چه قدر در تاريخ ما بركت كرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است... . اين در انقلاب و جنگ و گذشته تاريخ ما محسوس بوده است... . ما اگر نخواهيم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشتـ نه ساعت عاشوراي امام حسين مقايسه كنيم يا آن را خيلي درخشانتر بدانيمـ كه واقعاً هم همين است، يعني من حادثهاي را در تاريخ نميشناسم كه با فداكاري آن نصف روز قابل مقايسه باشد؛ همه چيز كوچكتر از آن استـ ليكن بالاخره طرحي از آن يا نمي از آن يم است[3].
شباهت و همساني انقلاب عظيم عاشورا و انقلاب بزرگ اسلامي، اين همه ايثارها، شجاعتها، صبوريها و عظمتها را رقم زد و صحنههايي آفريد كه در آنها، شور، شعور، شوكت و شكوه عاشورايي را مي توان يافت. همانگونه كه در سخن دقيق و روشن حضرت امام (قدس سره) ديديم، همه نهضتهايي كه امروزه در جهان رخ مي دهند و با انقلاب اسلامي همراهند، تأثير فرهنگ را در خويش دارند. رزمندگان ما كه در هشت سال دفاع مقدس حماسه آفريدند و امّت بزرگ ما، كه صبورانه در مقابل شدائد و سختيها ايستاد و رهبري كه ناشر همان فرهنگ و بر دوشدارنده همان رايت بود، نشان داد كه عاشورا نه تنها حادثه سال 61 هجري نيست، كه در هر زمان و مكان تكرار پذير است و به هر نسبت كه يك حادثه هويت فرهنگي عاشورا را بيابد، تأثير، دوام و عمق خواهد يافت. شايد بتوان گفت در طول قرنها مبارزه در تاريخ شيعه، هيچ انقلاب و حركتي همچون حركت انقلاب اسلامي و هيچ صحنههايي همچون صحنههاي دفاع مقدّس، شبيه انقلاب عاشورا و كربلاي حسيني نيست. هزاران آيت و نشانه در جبهههاي دفاع مقدّس، امروز را به ديروز عاشورا پيوند مي زد و بوي كربلا را به شامّهها مي رساند. درنگ و تأملي اندك در شعارها، وصيّت نامهها، عمليّات ها، نام عمليّاتها، شبهاي عمليّات، نامهها، مزارنوشتهها، سخنان رهبر و امام و مقتداي رزمندگان خانواده شهيدان، خاطرات، تابلو نوشتهها و همه مظاهر و جلوههاي جبههها، نشان ميدهد كه مي توان پيوندي شگفت و قابل مطالعه ميان اين دو قطعه تاريخي يافت. مطالعه و پژوهش در اين زمينه و نشان دادن اين مشتركات و همسانيها نه تنها ترسيم و تبيين «زايندگي و تأثير گذاري و حيات فرهنگ عاشورا»، كه نشانه سلامت، عظمت، ارجمندي و قداست سالهاي دفاع مقدّس و بزرگي و بزرگمنشي امّت امام برزگوار و انقلاب عاشورايي اسلامي است.
در يك نگاه كلّي، برخي از وجوه مشترك دو فرهنگ عاشورا و دفاع مقدّس عبارتنداز:
يك ـ هر دو براي دفاع از حريم ارزشها و حفظ اسلام و رضاي پروردگار روياروي دشمن مي ايستند؛
دو ـ رهبر هر دو حركت، فرزندان پيامبرند. همان صلابت، پايداري، ذلّت ناپذيري، شهادت پذيري و روح ايثار كه در وجود مبارك اباعبدالله (عليه السلام) هست، در وجود امام خميني(قدس سره) تجلّي يافته است. امام به پيروي از سرور و سالار شهيدان، از هيچ فداكاري در راه مكتب و آرمانهاي الهي دريغ ندارد؛
سه ـ ياران امام خميني (قدس سره)همچون شهيدان كربلا، كانون عرفان ومحبّت الهي و سرشار از شوق شهادت و فداكارياند؛
چهار ـ دشمن رويارو با دو جريان، در نهايت قساوت، پستي، دنياپرستي و خودخواهي است؛
پنج ـ همان مظاهر روز و شب عاشورا در جبهه هاي دفاع مقدّس ديده مي شود؛زمزمه هاي عاشقانه، نماز، عبادت، قرائت قرآن و آمادگي براي وصل و پيوند با محبوب؛
ششم ـ پايداري و شكيبايي زنان امّت امام خميني و نقش روشنگري و صبوري آنان، جلوهاي از صبوري و پيام رساني قافله اسيران كربلا است؛
هفت ـ هر دو جريان رسواگر ستم شدند و نقاب از چهره دروغ و تزوير ونفاق برافكندند؛
هشت ـ در هر دو جريان از شهيدان شيرخوار تا پيران سالخورده مي توان يافت؛
نه ـ صحنهها و موقعيتهايي همچون صحنههاي كربلا بارها در جبهههاي دفاع مقدّس اتفاق افتاد؛ مانند تشنگي، جدا شدن سرها، اسارت و ... . اين صحنه ها هماره ذهن ها را به صحنههاي كربلا پيوند مي زند؛
ده ـ جبهههاي هشت سال دفاع مقدّس جلوهگاه اخلاق، فضايل و ارزشهاي الهي و سازندهترين و پرشكوهترين درسها بود؛ درسهايي كه رزمندگان در مكتب عاشورا آموخته بودند. معمولاً، در جبههها همه ارزشهاي اخلاقي، با كربلا تطبيق داده مي شد؛
يازده ـ پايان هشت سال دفاع مقدّس، همچون پايان عاشورا، تمام شدن و توقّف راه نبود، بلكه پس از آن، ايماني كه محصول خلوص و فداكاري رزمندگان بود، هشياري، تحرّك و بيداريهاي بزرگي را رقم زد كه نه تنها تضمين سلامت جامعه، كه الهام بخش مبارزات در گوشه و كنار جهان شد. تأثير اين ايثار و خلوص را در رزمندگان لبنان نيز مي توان يافت.
دوازده ـ همچنان كه انقلاب عاشورا تضمين بقا و سلامت مكتب و اسلام نوپايي شد كه محصول 23 سال تلاش پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) و مجاهدت صحابه بزرگ بود، مجاهدتهاي هشت سال دفاع مقدّس نيز تضمين بقا و سلامت انقلاب اسلامي شد.
با بررسي مظاهر عاشورايي در دفاع مقدّس، وجوه اشتراك اين دو نهضت و دو نمونه بزرگ تاريخي را باز مي يابيم. هر چند قلمرو تحقيق، دوران هشت ساله دفاع مقدّس است، امّا به دليل پيوندي كه انقلاب اسلامي با نهضت عاشورا دارد، حضور اين ويژگيها را در سالهاي پس از دفاع مقدّس نيز مي توان در جامعه احساس كرد؛ به ويژه آن كه برخي از مسائل هشت سال دفاع مقدّس مانند بازگشت آزداگان، بازگشت پيكر مطهر مفقودالاثرها، شهادت نيروهاي تفحّص و به طور كلّي استمرار جريان شهادت، اين باب را همچنان مفتوح نگاه مي دارد. از اين فراتر، نمي توان ارزشهاي انقلابي را كه نمادها و نمودهاي خويش را از كربلا و عاشورا دريافت كرده است، در حصار زمان، محدود و محصور كرد و اين انگاره كه ارزشهاي دفاع مقدّس را تنها در همان سالهاي جنگ خلاصه و در همان فرصت تاريخي بررسي و مطالعه كنيم، نه علمي، نه مقبول و مطلوب و نه امكانپذير است. يافتن وجوه مشترك و به زبان ديگر، جلوههاي عاشورا در دفاع مقدّس، براي تاريخ فردا و آيندههايي كه جهاد و دفاع، ناگزير با سرنوشت و حيات جامعهها پيوند مي خورد و به آنها الگويي مناسب نيازمند مي شوند، بايسته و ضروري است.
[1] . مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، ج 10، ص 318؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12. ص 56. (اين روايت از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است.)
[2] . قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني( تبيان آثار مو ضوعي، دفتر سوم)، ص 76 ـ77.
[3] . حديث ولايت. مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري ج7 ص236ـ 237 .