موازنه حمله - دفاع
تئوري موازنه حمله - دفاع، چگونگي تغيير در موازنه دفاع و حمله را، كه بر رفتار سياسي در سطح بين المللي تأثير مي گذارد، مطالعه مي كند. محققان، اين مفهوم را با روش هاي مختلف مفهوم سازي و عملياتي كرده و به كار برده اند.1
موازنه حمله - دفاع، تا حدي، كاهش نسبي حمله و اشغال اراضي را در مقابل دفاع از اراضي، توصيف مي كند. كاهش نسبي، به منافع و هزينه هاي نسبي حمله در مقابل دفاع گفته مي شود.
دليل منطقي تئوري حمله - دفاع بر اساس كاهش نسبي دفاع و تهاجم در سطح استراتژيك، جنگ است و با سطوح تاكتيكي و عملياتي، ارتباطي ندارد. سطح استراتژيك با بالاترين سطح طراحي جنگي و جهت گيري و موفقيت در هدف هاي نهايي جنگ در ارتباط است. سطح عملياتي به نحوه اجراي فعاليت خاصي در صحنه جنگ و سطح تاكتيكي به اقدامي كه در جنگ خاصي، صورت گرفته است، اطلاق مي شود.2
در نهايت، اين تئوري، تصميم براي شروع جنگ را مشخص مي كند. موضوع مهم در انتظارات رهبران درباره نتايج نهايي جنگ نيز به تصورات آنان در توازن استراتژيك بستگي دارد. امكان پذيري دفاع و تهاجم استراتژيك به موفقيت دفاع و حمله تاكتيكي و عملياتي وابسته است و در نتيجه، ماهيت جنگ در اين سطوح به طور درخور توجهي به چگونگي درك موازنه حمله - دفاع، مربوط مي شود.
موازنه حمله - دفاع بايد از دو متغير عمده در سياست هاي بين الملل، مانند قدرت و مهارت، متمايز شود. نخست اين كه، موازنه بايد مستقل از توازن قدرت بين كشورها تعريف شود. به طوركلي، نتايج جنگ به مجموعه اي غير از موازنه حمله - دفاع بستگي دارد. توزيع نسبي نيروهاي نظامي و منابع مي تواند از جمله عوامل مزبور باشد.
موفقيت هر استراتژي دفاعي و تهاجمي لزوماً نشان دهنده توازن نيست. مثلاً گفتن اين نكته كه هرگاه دولتي به راحتي به دولت ديگر تجاوز كند، به طور نسبي حمله از دفاع آسان ترخواهد بود، گمراه كننده است؛ زيرا، اين وضعيت نتيجه نابرابري در موازنه نيروهاست و به برتري تهاجمي ارتباطي ندارد. اين وضعيت كه يك كشور در جنگ به دليل دسترسي به فناوري جديد برتري مؤثر داشته باشد، بيان كننده تغيير در موازنه قدرت است و به موازنه بين حمله و دفاع ارتباطي ندارد. در جنگ بين دو كشور، كه از نظر فناوري برابر هستند بهتر مي توان تأثير فناوري جديد را برتوازن اندازه گرفت.
دوم اين كه، موازنه بين دفاع و حمله بايد از تفاوت هاي عمده بين مهارت هاي حمله كننده و مدافع، متمايز شود. كاهش نسبي حمله يا دفاع مفهومي است كه تأثيرات عيني فناوري نظامي را بر جنگ و سياست ها مشخص مي كند. براي درك اساس اين تأثيرات، بايد احتمال داد كه كشورها در زمينه هاي آرايش نيرو، دكترين و استراتژي، تصميم هاي عقلاني و مطلوبي بگيرند. در اين قالب، كمال مطلوب چنين است كه كشورها درباره چگونگي استفاده از فناوري هاي موجود، با تفكر و رايزني تصميم بگيرند و نيروها نيز در زمان مشخص از دانش روز بهره ببرند.
تفسيرهاي خاص و عام توازن
تفسير خاص تئوري حمله و دفاع به طور مشخص به تغييرات در فناوري نظامي، كه عامل اصلي در تغيير موازنه بين حمله و دفاع است اشاره مي كند. بعضي از محققان در عملياتي كردن اين توازن، عوامل ديگري را نيز بيان مي كنند.
طرفداران ديدگاه تفسير عام، همه يا بعضي از عوامل زير را مد نظر قرارداده اند: جغرافيا، تراكم منابع، ملي گرايي، محبوبيت رژيم، رفتار متحدان، قدرت نيروي نظامي و استقرار، آرايش و دكترين نظامي.3 براي نمونه، بايد گفت طرفداران اين ديدگاه اعتقاد دارند كه مفهوم ملي گرايي با اتخاذ سياست دفاعي سازگاري دارد؛ زيرا، به احتمال زياد، زماني مردم براي دفاع از كشورشان مي جنگند كه احساس كنند سرزمينشان در خطر است.
ادغام عواملي چون عوامل نظامي، سياسي، اجتماعي و جغرافيايي اين تئوري را پيچيده تر مي كند. كاهش نسبي حمله يا دفاع براساس مجموعه اي از عوامل تعيين مي شود. به اعتقاد كساني كه طرفدار تفسير عام موازنه حمله - دفاع هستند، حذف اين عوامل، به پيش بيني هاي نادرستي منجر خواهد شد.
هرچند به اعتقاد اين افراد، رويكرد آنها تئوري مزبور را تقويت مي كند، دست كم سه مزيت عملي و نظري وجود دارد كه نشان دهنده اهميت تأكيد بر فناوري است.
نخست اين كه، در اين موازنه، فناوري عامل اصلي است و براي اشكال متفاوت تئوري كاربرد دارد و مهم ترين عامل و حتي در بعضي مواقع، تنها عاملي است كه براي تجزيه و تحليل از آن استفاده مي شود. هيچ يك از عواملي كه در تفسير عام مطرح شده اند، كاربرد و اهميتي به اين گستردگي ندارند.
دوم اين كه، عواملي كه در تفسير عام مطرح مي شوند، براي هر كشوري ويژگي خاص خود را دارند و متغيرهايي سيستماتيك نيستند. الگوهاي رفتاري كشورها، از موازنه هاي مشترك فناوري در تاريخ ناشي شده اند. هرچند احتمال دارد تفسير عام موازنه، تصويري از يك جنگ عمده نظامي را نشان دهد، تأثيرات آن در زمان و مكان هاي ديگر قابل تعميم نيست.
تئوريي كه براي تفسير پديده اي در جهان معاصر از متغيرهاي محدود استفاده مي كند از تئوريي كه بر اساس علت هاي احتمالي ساخته مي شود، رضايت بخش تر است. هرچند هريك از عواملي كه در تفسير عام به آن اشاره شد مي تواند در كاهش نسبي حمله يا دفاع نقشي را ايفا كند، ارائه فهرستي از عوامل نمي تواند به طور ذاتي جذابيت داشته باشد. وقوع خشونت در هر مورد مجزايي مي تواند نتيجه فرصت ها، موانع، انگيزه ها، هدف ها، تصميم ها و اقدام ها باشد.
براساس استدلال تئوري دفاع - حمله، بحران بين المللي و جنگ زماني به وقوع مي پيوندد كه عمليات هاي تهاجمي بر عمليات هاي دفاعي اولويت پيدا كند. همكاري و صلح نيز زماني ارجحيت مي يابد كه دفاع بر تهاجم برتري داشته باشد.
به استناد اين تئوري ، كاهش تهاجم يا دفاع به وضعيت فناوري كشور بستگي دارد. دورنماي جنگ هاي سريع و قاطع مشكلات امنيتي بين كشورها را تشديد مي كند، مسابقه تسليحاتي را شدت مي بخشد و احتمال وقوع جنگ هاي توسعه طلبانه، پيشگيري كننده و بازدارنده را افزايش مي دهد. زماني كه نوآوري فناورانه نسبت دفاع به حمله را تقويت كند، به احتمال زياد، كشورها امنيت بيشتري احساس مي نمايند؛ و در نتيجه، عاقلانه تر عمل مي كنند.4
تئوري دفاع - حمله، ريشه هاي عميقي دارد و در سال هاي اخير، در صحنه روابط بين الملل و تجزيه و تحليل سياست خارجي محبوبيت زيادي به دست آورده است. اين ايده كه ماهيت فناوري بر دورنماي جنگ و صلح تأثير مي گذارد، بسيار ساده، قوي و پذيرفتني است. از اين مفهوم براي پاسخ به پرسش هاي سياسي، تئوريك و تاريخي بسياري استفاده شده است.5
شايد مهم ترين علت جذاب بودن اين تئوري براي محققان اين است كه ثابت مي كند رقابت هاي شديد امنيتي بين كشورها، نتيجه اجتناب ناپذ ير ساختار سيستم بين المللي نيست. بعضي از واقع گرايان در توضيح علت رفتار دولت ها معتقدند كه، تهديدها از داشتن قدرت مبتني بر مواد خام مهم تر هستند و به نظر مي رسد، موازنه دفاع - حمله، يك روش سيستماتيك براي پيش بيني زماني است كه توازن قوا تهديد مي شود.
از نظر واقع گراياني كه تفكر دفاعي دارند، ميزان تهديد يك كشور عليه كشور ديگر، به طور نسبي به توزيع قدرت بستگي دارد. اگر قدرت به طور مساوي تقسيم شده باشد و توازن فناوري براي حمله به دست آمده باشد، آن گاه دولت ها امنيت را احساس خواهند كرد و از خود نيات صلح آميز نشان خواهند داد. اگر هم توازن قوا به قصد حمله باشد، دولت ها به ايجاد نيروهاي تهاجمي و دست زدن به اقدامات پيشگيري كننده، تمايل بيشتري نشان خواهند داد.6
ايده دفاع - حمله، هم چنان مباحث سياست خارجي در كنترل تسليحاتي، بازدارندگي هسته اي و متعارف، آرايش نظامي، پيشگيري از بحران هاي داخلي و قومي و انقلاب در امور نظامي را تحت الشعاع خود قرار داده است. عمده ترين نتيجه گيري سياسي كه تئوري دفاع - حمله را ارائه مي دهد، اين است كه با قراردادهاي مناسب كنترل تسليحاتي، كه به طور عمدي توازن فناوري را به سمت دفاع تغيير مي دهد، مي توان از مسابقه تسليحاتي، بحران و جنگ جلوگيري كرد.7
5- از موازنه دفاع - حمله براي توضيح علت جنگ هاي داخلي، بحران هاي قومي، كنترل تسليحاتي، رفتار متحدان، دكترين نظامي، عواقب انقلاب، استراتژي كلان و ساختار سيستم بين المللي استفاده شده است.
ماهنامه نگاه - شماره 24