0

پذيرش قطعنامه ٥٩٨‏، پايان جنگ نبود

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پذيرش قطعنامه ٥٩٨‏، پايان جنگ نبود

تحليل شرايط پيش از پذيرش قطعنامه ٥٩٨ و بررسي مفاد قطعنامه‌هاي قبلي دو موضوع محوري مصاحبه ما با سردار احمد سوداگر رئيس پژوهشكده علوم و معارف دفاع مقدس و فرمانده اسبق لشكر ٢٧ محمد رسول‌الله(ص) نيروي زميني سپاه پاسداران بود
وي در اين گفت‌و‌گو به موضوع تغيير رويكرد غرب از استراتژي سقوط نظام ايران به استراتژي پايان جنگ بدون برنده مي‌گويد.
پذيريش قطعنامه ٥٩٨ متاثر از چه بسترها و پس زمينه‌هايي بود‏، در خصوص پذيريش قطعنامه اگر بخواهيم صحبت كنيم بايد طول جنگ، موازنه قوا و اهداف استراتژيك و تاكتيكي و مسائل مختلف ديگري را مدنظر قرار بدهيم. چون پذيريش قطعنامه پايان بخشي از تاريخ نزاع بين جمهوري اسلامي ايران و حزب بعث عراق بود. از اين جهت اگر بخواهيم به كنه قضيه بپردازيم بايد ابتدا موازنه قوا را بررسي كنيم تا توجهي برشناخت و شناسايي توانايي ما و عراق باشد. مسائل مختلفي باعث پذيرش قطعنامه شد.
ما در سال ٦٧ به شرايطي رسيده بوديم كه اين شرايط ما را از تئوري اوليه‌‌ مطرح شده ‌كه جنگ بايد تا سقوط صدام ادامه يابد، بازداشت. «جنگ‏، جنگ تا رفع فتنه از عالم»، «جنگ، جنگ تا سقوط صدام» جزو راهبردها و استراتژي‌ها بود. اما اگر اول از دريچه تئوري بخواهيم به اين موضوع بپردازيم، غربي‌ها با توافق شرقي‌ها اين جنگ را با هدف محوري، ساقط كردن جمهوري اسلامي و برآورده كردن توقعات ديرينه رژيم بعث آغاز كردند.
اين تئوري تا زمان فتح خرمشهر ادامه داشت. در واقع اين تئوري يعني ساقط كردن نظام، تا زماني كه خرمشهر در يد عراقي‌ها بود ادامه داشت. اما وقتي جنگ وارد عمليات‌هاي بدر، خيبر و كربلاي ٥ شد، تئوري غربي‌ها عوض شد، در اين مرحله ديگر اينها دم از سقوط ايران نزدند. گفتند: «جنگ بدون برنده»‎؛ مي‌دانيد تئوري‌ها شاكله استراتژي را تشكيل مي‌دهند.

خب در دوران دفاع مقدس، با مقاومت سرسختانه و بي‌نظير جمهوري اسلامي توانست تئوري غرب را كه يك جنگ همراه با برنده شدن رژيم بعث عراق بود به تئوري جنگ بدون برنده مبدل كند؛  اما به نظر نمي‌رسيد اين تئوري دوباره به گونه‌‌اي عوض شود كه بگويند:‌«‌برنده جنگ ايران بايد باشد؛ و اين يعني دقيقا ١٨٠ درجه با آن تئوري قبلي متفاوت بود و اين فرضيه امكان‌پذير نبود. 
  اما اينكه بگويند عراق برنده نباشد و ايران هم، در ابعاد جهاني قابل توجيه بود. اما اينكه ايران برنده جنگ شود و خواسته‌هاي ما همه محقق شود، غيرقابل تصور بود. در نتيجه دنيا تمام تلاش‌اش را بكار مي‌گيرد تا اين تئوري به اثبات برسد و تئوري پيروز شدن ايران در جنگ محقق نشود.  

اين تلاش در واقع از سال ٦٨ به بعد صورت گرفت؟
تقريباً؛ اين فرضيه همزمان با توازن قوا و انجام عمليات‌هاي متعددي است كه انجام مي‌شود و پيش‌ مي‌رود، نمي‌شود گفت در زمان مشخصي بوده است. مثل غذايي است كه كم‌كم پخته مي‌شود تا به مراتب عالي مي‌رسد. مثلاً خود قطعنامه ٥٩٨ كه ما‌حصل توافق همه قدرت‌هاست بعد از كربلاي ٥ نوشته مي‌شود، ولي بسترهاي آن در زاويه‌هاي پنهان تاريخ دفاع ماست. اين نيست كه بگوييم تا رسيديم به سال ٦٧ اين قطعنامه نوشته شده است. اين قطعنامه با جمع‌بندي تمامي وقايع نوشته شده است.
پس وقتي تئوري جنگ بدون برنده مطرح مي‌شود، يعني دنيا خودش را به هر صورتي كه شده به گونه‌اي دارد سازمان مي‌دهد كه نگذارد ايران برنده اين جنگ بشود تا تئوري خودش را كه متحول شده تئوري قبلي است را محقق كند.  در نتيجه يك اراده راسخ و جزمي براي عدم شكست عراق و عدم موفقيت‌ ايران در سطح جهاني شكل مي‌گيرد. 

موضوع مهم ديگر هزينه‌هاي سنگين تامين امكانات و تجهيزات است كه به آن اشاره نشد...
بله، موضوع دوم در اين زمينه هزينه‌هاي بسيار سنگين از لحاظ نيروي انساني، امكانات، تجهيزات، جنگ‌افزار و امكاناتي است كه لازمه ادامه جنگ بود. حالا اگر بخواهيم منفك از بقيه مسائل به آن بپردازيم شايد مقداري غير شفاف باشد، ولي وقتي شما در مقايسه با موضوع اول مسئله را مطرح مي‌كنيد از آن سو، سيل تجهيزات شرقي، غربي و اروپايي به عراق وارد مي‌شود، از اين طرف همان محدوديت‌هايي كه از ابتداي جنگ براي جمهوري اسلامي قايل بودند، همان محدوديت‌ها تشديد مي‌شود.
به‌ عبارت ديگر در يك طرف اين جنگ كمك‌ها، توسعه تجهيزات و امكانات و تقويت همه جانبه عراق شدت پيدا مي‌كند و در ديگر سو دايره محدود كردن و حصر اقتصادي ايران گسترش مي‌يابد.  بعضي ممكن است الان بگويند اينگونه نبوده، ولي خيلي از سازمان‌هاي دولتي و نهادها خسته شده بودند و به هر مستمسكي از جنگ فاصله مي‌گرفتند، لذا من اين سه عامل را بستر پذيرفته شدن قطعنامه مي‌دانم.
در اينجا اين سؤال پيش مي‌آيد چرا از ميان چندين قطعنامه كه از همان ابتداي جنگ تا مقطع پاياني يعني سال ٦٧ صادر شد، قطعنامه ٥٩٨ پذيرفته شد؟
تا ٢٩/٤/٦٦ كه قطعنامه ٥٩٨ پذيرفته شد؛ ٧ قطعنامه صادر شده بود. اولين قطعنامه ٤٩٨ بود كه در تاريخ ٦/٧/٥٩ صادر شد. ماحصل اين قطعنامه توصيه دوطرف به پذيرش آتش‌بس بود و مفاد آن به هويت متجاوز اشاره‌اي نداشت.
 

طبيعي بود كشوري مثل جمهوي اسلامي كه مورد تجاوز قرار گرفته وقتي هنوز معلوم نيست شرايط بعد از آتش‌بس چه خواهد بود‏، طبيعتاً قطعنامه‌اي اين چنين را نپذيرد. البته پيش از ما عراق هم كه در موضع قدرت و مستي قدرت قرار داشت، آن را نمي‌پذيرفت. يعني نه عراق و نه ايران آن را نمي‌پذيرفتند. قطعنامه دوم ٥١٤ بود كه در ٢١/٤/٦١ صادر شد. 

موضوع اين قطعنامه كه بعد از يكسال و ٩ ماه بعد از شروع جنگ تصويب شد مبتني بر آتش‌بس و توصيه به عقب‌نشيني به پشت‌مرزهاي بين‌المللي بود. در اين قطعنامه به آغاز كننده جنگ و پرداخت خسارات هيچ‌گونه اشاره‌اي نشده بود.نكته جالب اينكه ٢٨ مهر ٥٩ بعد از ٢٧ – ٢٨ روز از شروع جنگ، اولين موشك‌ها به مناطق مسكوني دزفول اصابت كرد كه در قطعنامه اول، دوم و سوم هيچ اشاره‌اي به توقف جنگ شهرها و حمله به مناطق مسكوني نمي‌شود. 

قطعنامه بعدي كي و با چه محتوايي صادر شد؟
قطعنامه ٥٤٠، قطعنامه ديگري بود كه ٩/٨/٦٢ صادر شد  اين قطعنامه زماني است كه جمهوري‌اسلامي اقدام به مقابله به مثل در خليج‌فارس و درياي عمان‎ مي‌كند در اين مقابله به مثل كشتي‌هاي تجاري و نفتكش‌هاي عراق هدف قرار مي‌گيرند.
  در اين قطعنامه به توقف فوري جنگ، محكوميت حمله به مناطق مسكوني و عدم حمله به كشتي‌هاي تجاري توصيه مي‌شود. در اين چهار قطعنامه‌اي كه صادر شده اگر نموداري ترسيم كنيم و فعاليت‌هاي خودمان و عراق را در نظر بگيريم، مي‌بينيم هر وقت عراق فعاليتي داشته در قطعنامه به آن اشاره نشده است. ولي وقتي مقابله به مثل ‌صورت گرفته، يك قطعنامه صادر شده است. شما ببينيد در سال ٥٩ توصيه به آتش‌بس شد.

در سال ٦١ كه ما ٧٠ درصد مناطق اشغالي را باز پس گرفته‌ايم و در تاريخ ١٢مهر٦١ كه قطعنامه صادر مي‌شود، آتش‌بس و  عقب‌نشيني به پشت‌مرزها، توصيه مي‌شود يعني تا قبل از عمليات بيت‌المقدس كه خرمشهر در اختيار عراقي‌هاست اين توصيه‌ها صورت نگرفت، اما دومين قطعنامه، كه ٧٠ روز بعد از عمليات بيت‌المقدس صادر شده توصيه به عقب نشيني مي‌شود. 

یعني قطعنامه‌هاي  صادر شده    بيشتر به نفع  ايران    بوده است؟
نه! هر قطعنامه‌اي كه صادر شد به نفع رژيم بعثي بوده و هيچ امتيازي در آن نيست.
 

خوب اوج روند اين امتيازدهي تدريجي در قطعنامه ٥٩٨ نمايان مي‌شود؟
نه، ما هم قطعنامه‌ها را يكي‌يكي بررسي مي‌كنيم. الان به ٥٩٨ هم مي‌رسيم. اين قطعنامه، حداقل امتيازي است كه به ما داده شده‏ حداقل امتياز تعيين متجاوز است. پرز دكوئيار هم رسماً اعلام كرد كه عراق آغازگر جنگ بود و مسائل ديگر. اصلا قطعنامه را هم كنار بگذاريد خود صدام هم در نامه‌اش نوشته: «شما هرچه خواستيد آن شد. يعني روح نامه‌اش اين است.»
 

آقاي سوداگر ما در سال ٦١ بعد از عمليات بيت‌المقدس، جنگ را با قدرت بيشتري ادامه داديم. درباره اين مقطع دو ديدگاه مطرح است، درباره اين دو ديدگاه يعني ١+٧ و ٢+٦ نظرتان چيست، آيا مي‌توان با ديد وسيعتري به آن پرداخت؟
ببينيد من يك اعتقادي دارم، كسي بايد درباره شروع و پايان جنگ حرف بزند كه خودش در صحنه حضور داشته و در جنگ و روند آن نقش داشته باشد، نمي‌توان كنار گود ايستاد و گفت ١+٧ و ٢+٦.  ببينيد قصه ٦+٢ منظور دو سال اول جنگ به علاوه ٦ سال كه نتيجه‌اش شد قطعنامه ٥٩٨‏، من با اينها كاري ندارم. 
 

اگر بخواهيم اين گونه تفكيك كنيم ٦+٢ يا ٧+١‏‏، و اين گونه ٨ سال جنگ را تفكيك كنيم. بايد در فضايي راهبردي سير كنيم تا بتوانيم آن را تجزيه و تحليل كنيم. ما مي‌گوييم تا سال ٦١ عمليات بيت‌المقدس، اينهمه تلاش شد تا مهاجمان را از سرزمين‌هايمان بيرون برانيم، نتيجه آن صدور قطعنامه ديگر بود.
  اين قطعنامه ٧٠ روز بعد از جنگ صادر شد براساس اين ديدگاه ما بايد به اين قطعنامه متوسل مي‌شديم و جنگ را تمام مي‌كرديم خوب در اين قطعنامه آتش‌بس و توصيه به عقب‌نشيني به پشت‌مرزها شده است‏، شما دقت كنيد در اين قطعنامه تنها توصيه به عقب‌نشيني شده و ابلاغ نشده است. در ادبيات حقوقي ما تك تك واژگان بار معني، محتوا و مفهوم خاص خود را دارند. 

در اين قطعنامه حكم به عقب‌نشيني نشده و هيچ ضمانتي برعدم تجاوز مجدد دشمن وجود ندارد. نكته ديگر اين است كه ما تا ٣/٣/٦١ كه خرمشهر آزاد شد، تنها اين شهر را تصرف كرديم، ولي تامين‌اش نكرديم كه دوباره حمله نكنند و به تصرف در نياورند.
ماشين جنگي عراق و قدرت‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي همچنان سرجايشان هستند و تئوري آنها نيز عوض نشده است.پس در اين شرايط لازم بود كه با دقت بيشتري تصميم‌گيري شود.

دوشنبه 4 بهمن 1389  11:37 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها