مقدمه:
درباره جنگ مانند ساير مفاهيم، تعريفهاي مختلفي بيان شده كه هر يك بيانگر نگرش خاصي، به جنگ است. به عنوان مثال، «هدلي بال» جنگ را خشونتي سازمان يافته ميداند كه دو يا چند كشور عليه يكديگر انجام ميدهند. اين تعريف، جنگهاي داخلي را در بر نميگيرد. «كلاو زوتيس» معتقد است جنگ، به كارگيري حد اعلاي خشونت در راه خدمت به دولت يا كشور است. البته همه جنگها در راه خدمت به دولت و كشور صورت نميگيرد. در مجموع، به نظر ميرسد تعريفي كه «كوئيني» از جنگ ارائه ميدهد، جامعتر از تعريفهاي بالا باشد. وي ميگويد:
«جنگ هنر سازمان دادن و به كارگرفتن نيروهاي مسلّح براي انجام مقصود است.»1
تعريف از جنگ، در اين مقاله، تركيبي از تعاريف فوق است؛ به گونهاي كه شامل عناصري چون خشونت اعلا، به كارگيري از نيروهاي مسلح، خشونت سازمان يافته و وقوع آن بين دو يا چند كشور ميشود. مصداق عيني چنين تعريفي، در جنگ تحميلي عراق عليه ايران به وضوح ديده ميشود.
انواع جنگ و جايگاه جنگ تحميلي
جنگ بر اساس معيارهاي مختلف به چند قسم تقسيم ميشود. به عنوان مثال بر اساس هدف، جنگ به جنگهاي عادلانه و غيرعادلانه؛2 بر مبناي مقياسهاي جغرافيايي، به جنگهاي محلّي، منطقهاي، فرامنطقهاي و جهاني (عمومي)؛ با توجه به انضباط و تاكتيك، به جنگهاي منظم (كلاسيك) و نامنظم (چريكي)؛ براساس سطح جغرافيايي، به جنگهاي دريايي، هوايي و زميني؛ بر اساس قلمرو، به جنگهاي داخلي و خارجي تقسيم ميشوند.3 همچنين جنگها بر مبناي نوع ابزار، به جنگهاي هستهاي و غير هستهاي قابل تقسيم است. اين تقسيم يكي از جامعترين تقسيماتي است كه براي جنگ بيان كردهاند.4 اهميت اين تقسيم به دو دليل است:
الف) تا حد زيادي از ابهاماتي كه تقسيمات ديگر دارند دور است. به عنوان مثال، تقسيم جنگ به عادلانه و غير عادلانه اين ابهام را به وجود ميآورد كه كدام جنگ عادلانه و كدام جنگ غير عادلانه است؟
ب) اين چارچوب شامل جنگهاي بيشتري ميشود.
به خاطر دلايل مذكور است كه اين تقسيم را برگزيده و به توضيح آن ميپردازيم.
جنگ هستهاي:
به عقيده نويسنده آمريكايي كتاب «دام سلاح هستهاي و راهي براي گريز از آن»،5 نظاميان و دولتمردان آمريكايي فكر ميكردند شوروي (سابق) با در اختيار داشتن هارتلند (قلب زمين)، به راحتي ميتواند به اروپاي غربي (متحد آمريكا) حمله كند. بنابراين، يگانه راهي كه بتوان جلوي پيشروي شوروي (سابق) را سد كرد، توسعه سلاحهاي هستهاي است؛ زيرا شوروي (سابق) را نميتوان به علت دارا بودن سربازان بيشمار و عمق استراتژيك و مهمتر از آن، يخبندان هميشگي اقيانوس منجمد شمالي، از طريق زمين و دريا مورد حمله قرار داد.6
واقعيت آن است كه سخن درباره ابعاد مختلف جنگ هسته اي، به كمك تصورات ذهني صورت ميگيرد. زيرا پس از بمباران اتمي ژاپن، در هيچ يك از ميدانهاي جنگ از سلاحهاي اتمي استفاده نشده است؛ چون در كنار پيشرفتهاي كمي و كيفي سلاحهاي هستهاي، محدوديتهاي جدّي (مانند وحشت از طرف مقابل) در زمينه توليد، انبار سازي و به كارگيري آن وضع شد. همچنين با فروپاشي شوروي (سابق) روند مسابقه تسليحات (هستهاي) رو به كاهش گذاشته است؛ ولي كره زمين همچنان بر لبه پرتگاه هستهاي قرار دارد، زيرا اكنون مقادير زيادي از تسليحات هستهاي وجود دارند كه تضمين صددرصد در به كار گرفتن آنها موجود نيست.
بنابراين هنوز ضرورت دارد كه درباره جنگ هستهاي سخن گفته شود.7 به علاوه، اصرار آمريكا به افزايش قدرت اتمياش و تلاش براي ممانعت از دسترسي ديگر كشورها به تسليحات هسته اي، اهميت پرداختن به جنگ و ابعاد آن را دو چندان ميكند.
سؤال اصلي اين است كه در صورت وقوع يك جنگ هستهاي چه اتفاق خواهد افتاد؟ پاسخ اين است كه آثار تخريبي چنين جنگي طبق بررسيهاي آماري انجام شده و در مقايسه با آنچه در ژاپن اتفاق افتاده است بسيار زياد خواهد بود. به عنوان مثال، در يك جنگ هستهاي ميليونها انسان ميميرند و به ميليونها نفر ديگر آسيبهاي جدّي8 و جبرانناپذيري چون ابتلا به غدد سرطاني، ناراحتيهاي عصبي مانند نوميدي، اضطراب، ترس و «گروه ستيزي» وارد ميشود.9
جنگ هستهاي به دو بخش تقسيم ميشود:
الف) جنگ عمومي:
طبق يكي از تعريفها، جنگ عمومي10 جنگي است كه شامل حمله آمريكا و شوروي (سابق)، عليه يكديگر ميشود. در چنين جنگي از سلاحهاي اتمي استفاده خواهد شد و در زماني كوتاه، جنگ به اكثر كشورهاي جهان گسترش مييابد و همه امكانات مادي و معنوي آنان درگير جنگ خواهند شد. اين احتمال وجود دارد كه برتري سلاحهاي اتمي يكي از طرفين درگيري و يا مهارت در استفاده فوري از آن، باعث شود قبل از آن كه جنگ عمومي (هستهاي) گسترش يابد پايان پذيرد. يا ممكن است تهديد به جنگ عمومي هستهاي (بازدارندگي) كه توأم به توانايي لازم و تصميم جدي در به كارگيري آن است، مانع از وقوع آن شود.11 هرگاه بازدارندگي، اثر خود را از دست بدهد، ممكن است به دوران «جمود هستهاي»12 پايان يابد و از «سلاحهاي گرما هستهاي» نيز استفاده گردد. در چنين حالتي يك جنگ هستهاي عمومي واقع خواهد شد.13 در هر صورت، اين مشكل در تعريف جنگ عمومي هستهاي وجود دارد كه گرچه اين جنگ كل جهان را در بر ميگيرد؛ ولي جنگي است كه بر كشورهاي فاقد قدرت هستهاي هم تحميل ميشود و خساراتي جبرانناپذير بر آنها وارد ميسازد.
ب) جنگ محدود:
بازدارندگي، وقوع جنگ را به كلي منتفي نميكند. به بيان ديگر، خطر جنگ همواره وجود دارد و در صورت بروز يك جنگ هسته اي، موجوديت كشور به كار گيرنده و درگير جنگ هستهاي در معرض خطر جدي قرار ميگيرد. بنابراين براي آماده بودن به منظور جنگ و پرهيز از انهدام كامل، جنگ محدود ميتواند يك راه حل مناسب باشد. در واقع جنگ محدود، راهي بين «انهدام و تسليم» است.14 جنگ محدود همانند جنگ عمومي، داراي تعريفهاي متعددي است.
يكي از تعريفهاي جنگ محدود، مفهوم هستهاي آن است. در اين مفهوم، جنگ محدود (هستهاي) يك جنگ اتمي است كه شامل خاك آمريكا و شوروي (سابق) نشود. در چنين جنگي آمريكا و شوروي (سابق)، فقط به حمايت همه جانبه از يكي از طرفهاي درگير در جنگ ميپردازند و از درگيري مستقيم عليه يكديگر اجتناب ميكنند؛15 اما هيچگونه تضميني وجود ندارد كه در صورت وقوع يك جنگ محدود هستهاي، ديگر كشورهاي دارنده سلاحهاي هستهاي از خود خويشتنداري نشان دهند و از هرگونه اقدامي كه منجر به «تصاعد جنگي»16 شود، خودداري كنند.17 در جنگ محدود هستهاي هم، بيش از آن كه خطر هستهاي متوجه ابرقدرتها و اعضاي باشگاه هستهاي(كلوپ هستهاي) باشد، متوجه كشورهاي فاقد چنين سلاحهايي است.
2- جنگ غير هستهاي:
جنگهاي غير هستهاي برخلاف جنگهاي هستهاي به دفعات مورد استفاده انسان قرار گرفته است؛ زيرا انسان آشنايي و تجربه بيشتري در به كارگيري جنگهاي غير هستهاي داشته و همچنين آثار مرگبار و تخريبي آن در مقايسه با جنگهاي هستهاي بسيار كمتر است. بنابراين به توضيح انواع جنگهاي غير هستهاي ميپردازيم.
الف) جنگ محدود:
جنگ محدود علاوه بر مفهوم هستهاي، معناي غير هستهاي هم دارد. جنگ محدود غير هستهاي در معاني مختلفي به كار رفته است كه در اينجا به مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
1- جنگ محدود از لحاظ جغرافيايي:18
در چنين جنگي، دامنه و وسعت ميدان جنگ محدود به يك منطقه جغرافيايي كوچك است. بر اين اساس در جنگ محدود، در مقايسه با جنگ عمومي، به علت كوچك بودن محل درگيري آزادي عمل كمتري وجود دارد. البته در آن هيچگونه محدوديتي در استفاده از سلاحهاي مختلف (به استثناي جنگ افزارهاي هستهاي) وجود ندارد. در اين صورت، چنين جنگي يك جنگ محدود غير هستهاي است.
تعريف جنگ محدود جغرافيايي (جنگ محلي) حداقل داراي يك نقص است، زيرا اين تعريف، جنگهايي را كه از لحاظ جغرافيايي بين جنگهاي محدود و عمومي (غير هستهاي) قرار ميگيرند را شامل نميشود. به بيان ديگر، جايگاه جنگهاي منطقهاي و فرامنطقهاي (قارهاي) در چنين تعريفي نامشخص است.
2- جنگ محدود از لحاظ هدف:
در اين جنگ، طرفين درگيري داراي هدف محدودي هستند؛ امّا اگر يكي از طرفين درگير داراي هدف نامحدود در جنگ باشد، طبقه بندي چنين جنگي در جنگهاي محدود خالي از اِشكال نيست. افزون بر اين، در چنين جنگي معلوم نيست كه هدف چه معنايي دارد. همچنين دايره و معياري كه محدود بودن هدف را مشخص كند، به درستي معنا نشده است.
3- جنگ محدود از لحاظ ابزار:
در چنين جنگي، طرفهاي متخاصم از ابزارهاي غير هستهاي استفاده ميكنند. هرگاه در اين نوع از جنگ، طرفين يا يكي از طرفهاي درگير، از سلاحهاي اتمي استفاده كند، نميتوان آن را يك جنگ محدود از لحاظ ابزار، محسوب كرد. جنگي را جنگ محدود مينامند كه در آن از نفرات محدود استفاده شود و يا اينكه دامنه تخريب آن اندك باشد. ممكن است يك جنگي كه با تخريب اندك يا نفرات محدود آغاز ميشود، منجر به يك جنگ عمومي غير هستهاي شود؛ زيرا غولي كه آزاد ميشود، هرچند با طنابهاي محكم او را بسته باشند، باز تضميني در كنترل صد در صد آن وجود ندارد.
ب) جنگ چريكي:19
جنگ چريكي داراي سابقه طولاني است. اصطلاح چريك و جنگهاي چريكي در سال 1186 ش. (1807 م.) در پي حمله فرانسه به شبه جزيره ايبري20 وارد فرهنگ نظامي شد. به دنبال آن، به صورت محدود از جنگهاي چريكي در جنگ جهاني دوم استفاده گرديد. بعد از جنگ جهاني دوم نمونههاي برجسته جنگ چريكي در چين، كوبا و ويتنام اتفاق افتاد.21 هرگاه براي سرنگون كردن حكومت ضد مردمي حاكم يا به منظور بيرون راندن نيروهاي متجاوز استعمار، ابزار، امكانات و در نهايت قدرت كافي فراهم نباشد، ممكن است جنگ چريكي بدين منظور آغاز شود. بر اين اساس، نيروهاي چريكي بيش از هر چيز، به قدرت و امكانات مردمي متكي ميشوند و در تلاشند براي دستيابي به پيروزي، پشتوانه مردمي لازم را فراهم آورند.
جنگ چريكي، جنگ نامنظم و دراز مدتي است كه توسط دستههاي كوچك مسلّح، عليه دشمن (داخلي و يا خارجي) صورت ميگيرد. در اين جنگ بيش از ساير جنگها، بر اصولي چون ايجاد انفجار در پشت خطوط اصلي، به ستوه آوردن دشمن، ناامن كردن و قطع راههاي ارتباطي دشمن، عمليات ناگهاني عليه آن، تغيير دائم ميدان جنگ و نظاير آن تكيه ميشود.22 اقدامات فوق به عقيده مائو تسه تنگ23 رهبر انقلاب چين در سه مرحله انجام ميشود.
اوّل مرحله دفاع استراتژيك:
كه در آن ضمن تلاش در جهت متحد كردن مردم، به تدريج براي عمليات نظامي و سياسي (مانند اعتصابات) صورت ميپذيرد.
دوم، مرحله تدارك آفندي:
در اين مرحله چريكها در جهت يكپارچگي بيشتر مردم، توسعه عمليات و تدارك سلاح و لوازم پزشكي و آذوقه اقدام ميكنند.
سوم، مرحله آفند استراتژيك: چريكها در صورت گذراندن موفقيتآميز دو مرحله قبلي، توانايي لازم را براي نيل به پيروزي پيدا ميكنند. بنابراين، با استفاده از قدرت حاصله در جهت تسليم يا انهدام دشمن اقدام ميكنند.24 به رغم اين كه جنگ چريكي متكي بر مردم است؛ ولي مردم همواره به دليل انگيزههاي مذهبي از آن حمايت نميكنند.
ج جنگ رواني25:
سابقه كاربرد عملي جنگ رواني بسيار طولاني است؛ ولي به طور مشخص، چينيها26 و سپس مسلمانان اولين كساني بودند كه از جنگ رواني استفاده كردند.27 بعدها در قرن بيستم و به خصوص در جنگ جهاني اول و به ميزان بيشتري در جنگ جهاني دوم و در دوران جنگ سرد، از آن استفاده گرديد. از ابداع واژه جنگ رواني زمان كمي ميگذرد، زيرا در سال 1282ش. (1902 م) جان فُولِر انگليسي، اولين كسي بود كه اصطلاح جنگ رواني را به كار برد. 22 سال بعد، دولت انگليس اصطلاح «جنگ سياسي» را به جاي آن، مورد استفاده قرار داد و سرانجام در سال 1319ش. (1940 م) با انتشار مقاله «جنگ رواني و چگونگي به راه اندازي آن» واژه جنگ رواني وارد فرهنگ نظامي آمريكا و سپس جهان شد.28
ويليام داقرتي نويسنده آمريكايي مقاله «جنگ رواني»، تعريفي را كه در مطبوعات علمي و عمومي از جنگ رواني آمده است به اين صورت ذكر ميكند:
«جنگ رواني عبارت است از مجموع اقدامات يك كشور به منظور اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم خارجي در جهت مطلوب (كه) با ابزارهايي غير از ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي يعني تبليغاتي انجام ميشود.»29
برخلاف تعريف فوق، جنگ رواني ميتواند كاربرد داخلي هم داشته باشد كه در اين حالت، شامل حملههاي شديد تبليغاتي دو گروه داخلي نسبت به يكديگر ميشود. اين تبليغات براي ايجاد نگرش دلخواه در مردم صورت ميگيرد.
همان گونه كه از تعريف جنگ رواني مشخص است، هدف اصلي در جنگ رواني تضعيف و انحراف افكار عمومي به منظور تحميل اراده بر آنهاست؛ چه اين افكار عمومي حق باشد يا ناحق؛ زيرا در اين صورت بدون به كاربردن ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي داراي هزينه بالا، دشمن آماده تسليم در برابر طرف مقابل ميشود. براي دستيابي به اين هدف، در ابتدا اطلاعات لازم و دقيق جمع آوري و سپس به وسيله ابزاهاي جنگ رواني به كار گرفته ميشود و در نهايت، ميزان تأثير جنگ رواني بر دشمن به منظور تقويت نقاط قوت و كاهش نقايص، مورد ارزيابي قرار ميگيرد.30 براي تحقق جنگ رواني، ابزارهاي مختلفي از جمله «شايعه سازي» به كار ميرود كه با رعايت اختصار به شرح كوتاهي از آن ميپردازيم.
شايعه به معناي انتقال اخبار غير موثق است كه در جاهايي كه وسائل اطلاعرساني كم بوده يا مسؤلان اجرايي اطلاعات كافي در اختيار مردم نگذارند، گسترش مييابد.
كساني كه شايعه را گسترش ميدهند، هدفهايي چون، سلب اعتماد طرف مقابل، بيرون ريختن ناراحتيهاي دروني و نظاير آن را دنبال ميكنند.
در هر صورت، نتيجه نهايي «شايع پراكني» كاهش روحيه مردم و سربازان31، بي اعتمادي و ايجاد تفرقه است. البته جنگ رواني كاربردهاي دوسويه دارد: يعني هم به نفع دشمن و هم عليه آن قابل استفاده است؛ ولي هر كشوري كه از ابزارهاي تبليغي فراوانتري برخوردار باشد، مؤفقيت آن هم در جنگ رواني عليه دشمن بيشتر خواهد بود.
پينوشتها:
1. احمد نخجوان، جنگ، چاپخانه فردين و برادر، تهران، 1317، صص 3519.
2. هر كسي ممكن است براساس ارزشهايي كه به آن اعتقاد دارد، عادلانه را به گونهاي خاص تعريف نمايد كه با تعريف ديگري در تضاد باشد. به عنوان مثال، مسيحيان جنگهاي صليبي را عادلانه و مسلمانان آن را ناعادلانه ميدانند.
3. تقسيمات ديگري وجود دارد كه هر يك بر مبناي خاصي صورت گرفته است. اردوگاهها، جنگ نفتكشها، جنگ شهرها، جنگ الكترونيكي، جنگهايي كه نام امكنه دارند و نظاير آن.
4. جفري ام اليوت و رابرت رجينالد، فرهنگ اصطلاحات سياسي و استراتژيك، ترجمه ميرحسين رئيسزاده، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، تهران، 1378، ص421.
5. ذكر نظرات اين نويسنده آمريكايي به معناي تأييد كامل آن نيست. به طور عمده نويسندگان و نظريهپردازان آمريكايي، گناه بسياري از كارها را به گردن شوروي (سابق) ميانداختند، در حالي كه اين بخشي از واقعيت است.
6. رابرت والترز، دام سلاح هستهاي و راهي براي گريز از آن، ترجمه محمدرضا فتاحي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، تهران، 1363، صص 113.
7. مجله سروش، شماره 500، 1368، ص 7.
8 . جان فاستر دالس (وزير امورخارجه اسبق آمريكا) در سال 1329ش. (1950 م) برآورد كرده بود كه در روزهاي نخستين يك جنگ هستهاي، 72ميليون كشته و 20 ميليون مجروح خواهند شد. ر. ك: برتراند راسل، جنگ هستهاي، ترجمه فريدون حاجتي، اكباتان، تهران، 1362، ص 32.
9. براي اطلاعات بيشتر ر ك: روزنامه اطلاعات، 19 شهريور 1362، ص 11.
10. جنگ عمومي در معناي غيرهستهاي آن عبارت است از: جنگ مسلحانه بين اكثر كشورهاي جهان كه در آن تمام منابع طرفهاي درگير براي حفظ بقاء و يا پيروزي در جنگ به كار گرفته ميشود.
11. جان ام. كالينز، استراتژي بزرگ اصول و رويهها، ترجمه كورش بايندر، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، تهران، 1370، صص 8779.
12. جمود هستهاي يعني اين كه در دوران موازنه وحشت با اين كه سلاحهاي اتمي در دسترس است؛ اما مورد استفاده قرار نميگيرند.
13. سلاحهاي گرما هستهاي سلاحهايي هستند كه در آن از مهمات هيدروژني استفاده شده است.
14. جان بليس و ديگران، استراتژي معاصر نظريات و خطمشيها، ترجمه هوشمند فخرايي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، تهران، 1369، ص 153.
15. چنين جنگهايي را جنگ نيابتي يا وكالتي گويند كه طي آن آمريكا و شوروي (سابق) از مقابله مستقيم نظامي با يكديگر خودداري ميكردند؛ ولي براي دستيابي به منافع خود از طريق ايجاد جنگ بين كشورهايي كه وابسته به آنها بودند، حركت ميكردند. جنگ محدود هستهاي بر افكار هرمان كان آمريكايي استوار است؛ وي جنگ هستهاي را باعث انهدام بشر نميداند.
16. افزايش وسعت يا شدت يك جنگ را تصاعد در جنگ مينامند.
17. جان ام.كالينز، پيشين، ص 73.
18. به جنگ محدود جغرافيايي، جنگ محلي نيز گفته ميشود.
19. جنگ چريكي Guerrilla War ) (Fareبه نام جنگ پارتيزاني و جنگ آزاديبخش نيز به كار ميرود. چريك كه ترجمه Guerrilla است يك لغت تركي محسوب ميشود و به معناي گروه كوچك مسلّحي ميباشد، كه پيشقراول مردم در مبارزه عليه دشمن است.
20. شبه جزاير ايبري شامل دو كشور اسپانيا و پرتقال ميشود.
21. بهمن آقايي و غلامرضا عليبابايي، فرهنگ علوم سياسي، نشر ويس، تهران، 1366، ص 253.
22. فونگوين جياپ، هنر نظامي جنگ خلق، ترجمه احمد تدين، آگاه، تهران، 1359، ص6.
23. مائو يكي از بنيانگذاران جنگ چريكي جديد محسوب ميشود.
24. جان ام، كالينز، پيشين، ص 107.
25. جنگ رواني Psychological ) (Warfare با اصطلاحاتي چون جنگ اذهان، تبليغات، جهتدهي سياسي، تهاجم غيرمستقيم و جنگ سياسي مترادف است.
26. شستشوي مغزي توسط چينيها ابداع شد.
27. خداوند در بخشي از آيه 12 سوره انفال با بيان «من ترس در دل كافران ميافكنم»، مجوز استفاده از جنگ رواني را داده است و پيامبر صليالله عليهوآله بارها از آن استفاده كرده است، مانند آتش افروختن در بلنديهاي مكه، هنگام فتح آن كه به منظور ايجاد ترس در دل كافران انجام شد.
28. ويليام داقرتي، جنگ رواني، ترجمه حسين حسيني، دانشگاه امام حسين عليهالسلام، تهران، 1372، ص 41.
29. همان.
30. فصلنامه سياست دفاعي، پيش شماره تابستان 1371، ص 17.
31. رابرت ناپ، شايعه، ترجمه حسين حسيني، دانشگاه امام حسين عليهالسلام، تهران، 1372، ص36.
ادامه دارد