0

سبو افتاد، او افتاد، ما مانديم، وامانديم

 
ayoub12
ayoub12
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 18320
محل سکونت : خوزستان

سبو افتاد، او افتاد، ما مانديم، وامانديم

 سبو افتاد، او افتاد، ما مانديم، وامانديم 
روان شد خون او بر ريگ صحرا، رفت، جا مانديم 

فرو رفتيم تا گردن به سوداي سرابي دور 
به بوي گندم ري، در تنور كربلا مانديم 

رها بر نيزه‌ي تن‌هايمان، بيهوده پوسيديم 
به مرگي اين چنين از كاروان نيزه‌ها مانديم 

سبو او بود، سقا بود، دستي شعله‌ور بر موج 
گلي ناپخته و بي‌دست و پا ما‌،‌ زير پا مانديم 

گلويش را بريدند و بيابان محشر از ما بود 
كه چون خاري سِمج در ديدگان مرتضي مانديم 

هميشه عصر عاشوراست‌، ‌او پر بسته‌، ‌ما هستيم 
دريغا ديده‌اي روشن كه وا بيند كجا مانديم 

10750403264581828474.jpg

دوشنبه 4 بهمن 1389  1:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها