سعدی شیراز
اول اردیبهشت هر سال در تقویم ایرانی روز بزرگداشت شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی، شاعر و عارف بزرگ ایران، نام گرفته است.سخنرانی مقامات فرهنگی و سیاسی کشوری، استانی و اجرای موسیقی گروه 'راز و نیاز' به سرپرستی و خوانندگی سالار عقیلی از جمله برنامههای روز بزرگداشت سعدی است که در شیراز برگزار میشود.
آرمانشهر يا مدينه فاضله (اتوپيا) در انديشه بشري از قدمت ديرينهاي برخوردار است؛ فيلسوفان، جامعهشناسان و شعراي فراواني در اين ميدان به نظريهپردازي پرداختهاند و شهر آرماني خود را توصيف كردهاند.
بيان ويژگيهاي آرمانشهر، ريشه در حكمت عملي دارد و از آنجا كه حكمت عملي درصدد تبيين و توضيح اخلاق فردي، تدبير منزل و سياست مُدُن است آرمانشهرها نيز به اين امور ميپردازند.
اولين انديشههاي مدون در اين زمينه از فيلسوفان يونان به دست ما رسيده است. انديشههاي ايدهآلي سقراط از بين گفتوگوهاي او با جوانان براي آگاهيبخشيدن به آنها و مبارزه با سوفسطائيان آشكار ميشود. او نهتنها اين انديشه را ابراز كرده بلكه براي اِجراي آن تا پاي جان نيز ايستاده است.
افلاطون نيز در جمهوري (1) اين بحث را مطرح كرده و عدالت را زيربناي شهر آرماني خويش قرار ميدهد. ارسطو هم در «سياست» در مورد آرمانشهر دست به نظريهپردازي ميزند.
در بين متفكران اسلامي نخستين كسي كه وارد فلسفه سياسي شده، حكيم ابونصر فارابي است. او در 2كتاب «سياست مدنيه» و «فصول المنتزعه» به اين امر پرداخته است و به پيروي از افلاطون حكمت را ركن اصلي مدينه فاضله ميداند و براي آرمانشهرش اركاني را برميشمارد. (2)
او جامعه را همچون بدني ميداند كه تمام اعضاي آن به هم مرتبط است و جهت تكامل بايد اجزاي آن همگرايي داشته باشند (3). در اين شهر بايد استعداد تمام افراد در مسير مناسب قرار گيرد و شكوفا شود.
اما آرمانشهر در انديشه سعدي رنگ و بوي ديگري دارد. سعدي يكي از دو كتاب مهم خويش - بوستان- (4) را به اين امر اختصاص داده و آرمانشهري را توصيف ميكند كه در دل، شوق ايجاد آن را داشته و از پس ساليان دراز سفر و عبرتآموزي و كسب تجربه و خوشهچيني از محضر بزرگان، با تفكر و تامل در آيات قرآن كريم و سنت اسلامي به آن صيقل داده است.
بوستان از يك طرف درس زندگي در زمان حال ميدهد و از طرف ديگر با لطافت تمام، الگوي آرماني سعدي را بيان ميكند.
سعدي آرمانشهرش را در قالب حكايات جذاب و شيرين كه در پشت آن سالها تفكر و تجربه و دانش خفته است تصوير ميكند. او آنچه را ديده با دقت تجزيه و تحليل كرده و در ضمير خويش آن را پرورده است. در اين آرمانشهر، عدالت مهمترين ركن جامعه است و چنانكه در ترتيب ابواب بوستان و حجم آنها مشاهده ميشود باب عدالت، نخستين و حجيمترين اين ابواب است. عدالت در نظر سعدي- همچون ديگر حكما- نه يك فضيلت در كنار ساير فضايل بلكه برايند كمالات است و شاخصه اصلي يك جامعه آرماني، گسترش عدالت درآن جامعه است. در نظر سعدي عدالت امري است كه در اجتماع از بالا به پايين جريان دارد؛ اگر فرادستان عدالت نورزند فرودستان نيز چندان با عدالت مانوس نميشوند و ملك نيز باقي نميماند:
خبر داري از خسروان عجم
كه كردند بر زيردستان ستم
نه آن شوكت و پارسايي بماند
نه آن ظلم بر روستايي بماند
چو خواهد كه ويران شود عالمي
كند ملك در پنجه ظالمي
او حاكمان را الگوي مردم ميداند، به همين جهت سعي ميكند ويژگيهاي حاكم عادل را بهعنوان ركن اصلي يك جامعه آرماني جهت گسترش عدالت بيان كند. از دقت در بوستان، برخي خصوصيات آشكار ميشود كه در ادامه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
الف) توجه به درويشان و نيازمندان و گسترش رفاه و آسايش آنها و دوري از مستكبران:
شنيدم كه در وقت نزع روان
به هرمز چنين گفت نوشينروان
كه خاطرنگهدار درويش باش
نه در بند آسايش خويش باش...
ز مستكبران دلاور بترس
از آن كو نترسد ز داور بترس
ب) گماردن واليان خداترس بر مجاري امور:
خداترس را بر رعيت گمار
كه معمار ملك است پرهيزگار
ج) توجه به قدر و منزلت زيردستان و اطرافيان: سعدي بر عكس بسياري از نزديكان حكام كه براي خوشحالي حاكم و محكمكردن جاي پاي خويش، پندهاي پادشاهپسند ميگويند – از سر عشق به مردم و صفاي باطن - جز حقيقت چيزي نميگويد و حاكمان را به مراعات حال زيردستان دعوت ميكند:
نديمان خود را بيفزاي قدر
كه هرگز نيايد ز پرورده غدر (5)
د) اعتدال در رفتار و كردار با همه، چه دوست و چه دشمن كه باعث محكمشدن ريشه حكومت ميشود زيرا ريشه حكومت در دل جامعه جوانه زده و توجه به مردم از پوسيدن بنيان حكومت جلوگيري ميكند:
رعيت چو بيخند و سلطان درخت
درخت اي پسر باشد از بيخ سخت...
چو نرمي كني خصم گردد دلير
و گر خشمگيري شوند از تو سير
درشتي و نرمي بههمدر به است
چو رگزن كه جراح و مرهمنه است
ه) احترام به نام نيك ديگران كه از جمله فضايل اخلاقي است و خود باعث جاودانماندن نام نيك انسان ميشود:
چو خواهي كه نامت بود جاودان
مكن نام نيك بزرگان نهان...
و) توبهپذيري و بخشندگي و تسلط بر احساس و خشم: از نظر سعدي اگر حاكم اين خصوصيت را نداشته باشد تخم عداوت و دشمني را در دل ديگران ميكارد كه باعث كمشدن مقام و منزلت حاكم ميشود و بر عكس اگر به اين فضيلت آراسته باشد قدر خويش افزوده است:
گنهكار را عذر نسيان بنه
چو زنهار خواهند زنهار ده
گر آيد گنهكار اندر پناه
نه شرط است كشتن به اول گناه
چو خشم آيدت بر گناه كسي
تامل كنش در عقوبت بسي...
ز) سادهزيستي و دوري از تجملات و توجه به زيردستان و لشكريان كه اين نيز يكي از مهمترين دلايل استحكام حكومت از نظر سعدي است:
شنيدم كه فرماندهاي دادگر
قبا داشتي هر دو روي آستر
يكي گفتش اي خسرو نيكروز
ز ديباي رومي قبايي بدوز
بگفت اينقدر ستر و آسايش است
وزين بگذري زيب و آرايش است
نه از بهر آن ميستانم خراج
كه زينت كنم بر خود و تخت و تاج...
خزاين پر، از بهر لشكر بود
نه از بهر آذين و زيور بود...
همچنين پندشنوي، مشورت با نيكان و خيرخواهان و خردمندان، شجاعت، دوري از تعصب و... از ديگر ويژگيهاي حاكم در آرمانشهر سعدي است. روي ديگر آرمانشهر سعدي مردم هستند كه بهعنوان قاعده هرم اجتماع از جمعيت زياد و نقش و كاركرد متفاوت برخوردارند. سعدي براي اصناف و گروههاي متفاوت مردم آرزوي سعادت و بهروزي دارد و آرزو دارد مردمان به خصايص و فضايل عالي انساني آراسته باشند.اهم خصوصيات انسان در جامعه آرماني سعدي عبارتند از:
الف) سبكباري، پندپذيري و دوري از غفلت و حرص و جاه و دلنبستن به دنيا، زيرا حرص و طمع ريشه بسياري از رذايل است و اگر وجود انسان را فراگيرد بسياري از رذايل را در وجود آدمي بارور ميكند و رشته دل انسان را به دنيا گره ميزند:
سبكبار مردم سبكتر روند
حق ايناست صاحبدلان بشنوند...
بكن پنبه غفلت از گوش هوش
كه از مردگان پندت آيد به گوش...
ب) احسان، انسان در الگوي آرماني سعدي اهل احسان بيمنت است؛ مردم بايد نسبت به هم بيريا و با خلوص نيت برخورد كنند و خداوند را الگوي خويش قرار دهند. توصيه به اين نوع بخشش در داستان راندن پير گبر از سفره توسط حضرت ابراهيم خليل(ع) و اشاره حضرت حق در خطابودن كار ابراهيم(ع) يكي از مصاديق روشن اين نوع نگاه سعدي به احسان است:
... سروش آمد از كردگار خليل
به هيبت ملامتكنان كاي خليل
گر او ميبرد پيش آتش سجود
تو و اپس چرا ميبري دست جود؟
گره بر سر بند احسان مزن
كه اين زرق و شيد است و آن مكروفن
ج) عيبپوشي و بخشش پيش از مرگ، محبت و لطف به ديگران، مروت به خانواده وسهلگيري با مردم، شادكردن دل مؤمن و... از ديگر ويژگيهايي است كه سعدي در داستانهاي بسياري به آنها ميپردازد و در جامعه آرماني سعدي، مردم به اين صفات آراستهاند و به جان باور دارند كه محبت و لطف باعث بهوجودآمدن دوستي و استحكام
هر چه بيشتر آن ميشود:
خور و پوش و بخشاي و راحت رسان
نگه ميچه داري ز بهر كسان
ببخش اي پسر كه آدميزاده صيد
به احسان توان كرد، وحشي به قيد
د) قناعت، ميانهروي در تواضع، دوري از حرص و تكبر و خودبيني، از ديگر شاخصههاي مردم شهر سعدي است:
تواضع سر رفعت افرازدت
تكبر به خاك اندر اندازدت
ز مغرور دنيا ره دين مجوي
خدابيني از خويشتنبين مجوي
گرت جاه بايد مكن چون خسان
به چشم حقارت نگه در كسان...
ه) مردم شهر آرماني سعدي به تربيت اهميت ميدهند، ناسزا نميگويند و نمامي از جانشان رخت بربسته است؛ اندازه نگه ميدارند و باور دارند كه هر عملي مكافاتي دارد:
چو دشنام گويي دعا نشنوي
به جز كشته خويشتن ندروي
مگوي و منه تا تواني قدم
از اندازه بيرون وز اندازه كم...
اين مردم هرگز همخانگي با نفس اماره را فراموش نميكنند: «تو با دشمن نفس هم خانهاي»و مواظب لشكريان دشمن هستند. آنها ميدانند كه سنگ و شيشه در كنار هم قرار دارد: «وجود تو شهريست پر نيك و بد»و بايد حساب شده حركت كرد:
تو را شهوت و حرص و كين و حسد
چو خون در رگانند و جان در جسد
گر اين دشمنان تربيت يافتند
سر از حكم و راي تو بر تافتند
هوا و هوس را نماند ستيز
چو بينند سرپنجه عقل نيز
و) هر عضوي حقي دارد و بر آدمي است كه حقوق آنها را بداند و قدردان اين نعمات باشد؛ چشم بايد خوب ببيند، گوش بايد خوب بشنود و زبان بايد خوب بگويد و در شكرگزاري، ترجمان دل باشد:
زبان آمد از بهر شكر و سپاس
به غيبت نگرداندش حقشناس
گذرگاه قرآن و پندست گوش
به بهتان و باطلشنيدن مكوش...
خدايا دلم خون شد و ديده ريش
كه ميبينم انعامت از گفت بيش
آرمانشهر سعدي جامعهاي عاري از خطا و لغزش نيست و سعدي توصيه ميكند اگر از ساكنان اين مدينه فاضله خطايي سر زند بدانند باب توبه هميشه باز است و زمان مرگ نامعين؛ پيري مجال اصلاح امور را از آدمي ميگيرد، پس فرصت را جهت توبه و بازگشت از دست ندهند:
كنونت كه چشم است اشكي ببار
زبان در دهان است عذري بيار
نه پيوسته باشد روان در بدن
نه همواره گردد زبان در دهن
كنون بايدت عذر تقصير گفت
نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت
يادداشت:
1) دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسين لطفي، شركت افست سهامي عام، ج 2، كتاب دوم و ششم
2) سياست مدنيه فارابي، ترجمه دكتر
سيد جعفر سجادي، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي،چاپ دوم 1371، ص33
3) فصول المنتزعه، فارابي، ترجمه دكتر حسن ملكشاهي، سروش 1382، ص28
4) اشعار مقاله از بوستان به تصحيح فروغي است.
5) بيوفايي، نقض عهد، خطا
6) همشهری آنلاین
یک شنبه 3 بهمن 1389 11:17 AM
تشکرات از این پست