0

نخستين پديده ها >> چگونه افسانه ها پديد آمدند ؟

 
svh2005
svh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 18447
محل سکونت : مازندران

نخستين پديده ها >> چگونه افسانه ها پديد آمدند ؟

هميشه بشر خواستار اين بوده كه چگونگي هاي جهان را دريابد . او هميشه كوشيده تا چيزهايي را كه در جهان رخ مي دهد ، به گونه اي تفسير كند .
گرچه امروزه ، دانش به بيان بسياري از چيزها پرداخته ، ولي در روزگاران بسيار گذشته ،بشر مجبور بود كه از پيش خود تفسير و بياني ، براي اين چيزها بسازد .
بشر در آن روزها با شگفتيهاي بسياري روبه رو شد كه درست نمي توانست بفهمد آنها چه هستند
نمي دانست چرا خورشيد ، پيوسته و به طور منظم ، طلوع و غروب مي كند ؟
چرا فصلهاي گوناگون پديد مي آيد ؟
چگونه ستارگان پديد آمده اند و چرا اينگونه در فضا گردش مي كنند ؟
بشر همينگونه درباره رويدادهاي زندگي خود نيز به انديشه پرداخت . مي خواست بفهمد كه چگونه حوادث پيش بيني نشده ، رخ مي دهد ؟
چرا آدمي خواب مي بيند ؟
چرا انسان بيمار مي شود ؟
مردم از كجا آمده اند و پس از مرگ به كجا مي روند ؟
جهان و همه آنچه در آن است ، چگونه آفريده شده ؟
همه اين پرسشها راانسانهاي نخستين از خود مي كردند و آنگاه براي يافتن پاسخ ، بسي مي كوشيدند .
هر قبيله در هر جاي زمين كه زندگي داشت ، به گونه اي ، چگونگي اين امور را بيان مي كرد .
ولي اين بيانها هميشه به نحوي بود كه با محيط ويژه آنها تناسب داشت . از اينرو داستانهاي خيال انگيزي ، براي بيان رويدادهاي جهان ، سروده شده كه ما اين داستانها را امروز افسانه مي خوانيم .
هرگاه همه افسانه هاي ملتي با هم يك جا در نظر گرفته شود ، ميتولوژي يا افسانه ها و اساطير پديد مي آيد .
بشرهاي ابتدائي مي كوشيدند تا دنياي خود را در قالب شخصيتها يا انسانهاي خيالي ، وصف كنند. از اينرو ، اشياي گردادگرد خود را مانند اشخاصي مي پنداشتند كه مانند خودشان فكر و تدبير داشتند و برخي از آنها هم از نيروي بزرگي برخوردار بودند .
از اينجا بود كه برخي از حيوانات ، گياهان ، ستارگان ، رودها ، خورشيد و ماه به مرور ايام ، خداياني پنداشته شدند كه نيروي سحر آميزي برايشان تصور ميشد .
برخي از اين خدايان ، به نظر مردم ، خوب و مهربان بودند . ولي برخي ديگر شرير و بد كار بودند كه براي مردم درد ، گرسنگي و مرگ پيش مي آوردند .
چون مردم قديم خدايان را موجوداتي با عقل مي پنداشتند ، دست نيايش نيز به سوي آنها دراز مي كردند . مثلا مي گفتند چون خورشيد داراي فكر است ، مي توان از او خواهش كرد تا نور خود را بيشتر براي رشد گياهان بتاباند .
خداي باران را نيز نيايش مي كردند . چون مي پنداشتند كه او نيايش آنها را خوب مي فهمد .
براي نيايش هريك از اين خدايان خيالي ، راهي معين بود كه مردم مي پنداشتند اگر كسي از راهي ديگر به عبادتش بپردازد ، آن خدا خشمگين مي شود .
هدف از انجام اين عبادتها آن بود كه رابطه بشر با خدايان به وضع خوبي حفظ شود . در پرتو همين امر بود كه انسان مي پنداشت كه ديگر مي تواند رويدادهاي طبيعت را خود كنترل كند و براي خويشتن ، زندگي بهتري بوجود آورد .

 

اگر من و شما خودمان را  اصلاح کنیم ، جامعه درست می شود

دوشنبه 27 دی 1389  10:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها