62

مناسبتها

شهادت حضرت فاطمه(س) دخت نبوت و مام امامت تسلیت باد

در سال یازدهم هجرت هفتاد و پنج روز که از رحلت پیامبر بزرگ اسلام گذشته بود، حادثه دردناک و غم انگیز شهادت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) در مدینه منوره به وقوع پیوست.

بسیاری از علما و مورخان اسلام آن را پذیرفته اند همانند شیخ کلینی و شیخ مفید و سید هاشم بحرینی و ... چه بسا مستند آنان روایتی است که ابوعبیده از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: همانا بعد از رحلت رسول خدا(ص) - فاطمه(س) - هفتاد و پنج روز بیشتر زندگی نکرد، در این مدت اندوه بسیار او را فرا گرفته بود جبرئیل بر او نازل می گشت و به او تسلیت می گفت و روان او را آرامش می داد و از چگونگی حال پیامبر(ص) در عالم آخرت آگاهش می نمود و اخبار و حوادث آینده را نسبت به فرزندانش مطرح می کرد، که علی(ع) آنها را می نوشت.

و بعضی شهادت آن حضرت را نود و پنج روز بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) دانسته اند که این قول مطابق با سوم جمادی الآخر می باشد.

گفتار فوق را شیخ طبرسی و شیخ طوسی و سید بن طاووس و شیخ عباس قمی و ... پذیرفته اند. آنان هم بر روایت ابوبصیر که از امام صادق(ع) نقل کرده تکیه نموده اند، حضرت فرمود: در سوم جمادی الآخر سال یازدهم هجرت فاطمه(س) از دنیا رفت.

گرچه بعضی از نویسندگان خواسته اند این دو را تلفیق کنند و گفته اند چه بسا کلمه «خمسة و تسعین » همان «خمسة و سبعین » است همانند آن چه در دلائل الامامة طبری در نسخه های مختلف آمده است و لکن حقیقت اینکه چنین یست بلکه در باره شهادت صدیقه طاهره(س) اقوال مختلف و گوناگونی است که تعداد آنها به ده سخن می رسد و بین چهل روز تا هشت ماه در نوسان است که به باقیمانده آنها در ذیل اشاره می گردد.

الف: بعد از پیامبر خدا(ص) فاطمه(س) چهل روز بیشتر زندگی نکرد.

ب: در بیستم جمادی الآخر فاطمه(س) از دنیا رفت.

ج: هفتاد و دو روز بعد از پیامبر خدا(ص) زندگی کرده است.

د: صد روز بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) باقی ماند.

ه: شصت روز بعد از وفات پیامبر خدا(ص) زندگی نمود.

و: شش ماه زندگی کرد و بعضی آن را هشت ماه هم نوشته اند.

لکن در میان اقوال، گفتار اول و دوم که روایت مستند آن را تایید می کند ازاعتبار بیشتری برخوردار است بویژه قول اول که شهرت هم مؤید آن می باشد.

خلاصه: فقدان دختر جوان پیامبر خدا(ص) آن هم بعد از مدتی کوتاه، نمی تواند مرگ طبیعی و عادی باشد بلکه شهادت او رویداد عظیمی بود که نتیجه قضایای بسیار تلخ و جبران ناپذیری شد که قدرت طلبان بی تقوا و شتابزده تحمل دفن جنازه پیامبرشان را نکردند، بلکه با شتابزدگی زیاد خلافت را از خلیفه و ولی الامر حقیقی آن که پیامبر خدا(ص) آن را تعیین کرده بود ربودند و سپس برای مشروعیت آن تلاش مذبوحانه ای کردند.

فاطمه(س) از زبان پیامبر(ص)

رسول خدا(ص) در زمان حیات خویش به ویژه ماههای آخر عمر خود در باره دخترش فاطمه(س) سفارش بسیار نمود به طوری که مردم او را پاره تن پیامبر و روشنی قلب مصطفی و وارث همه خصلتهای خداگونه محمد بن عبدالله 9 می دانستند، او عصمت کبرایی بود که دوستیش دوستی پیامبر و خدای پیامبر بود ودشمنیش دشمنی با خاتم انبیاء و مبدا هستی همه عالم بشمار می رفت، مردم آن روز فاطمه(س) را محدثه، صدیقه، طاهره و زکیه و ... می دانستند، زیرا آنگاه که پیامبر خدا(ص) با سلمان - ره - سخن می گفت مردم از آن حضرت شنیدند که می فرمود:

سلمان! دوستی و محبت دخترم فاطمه در صد موطن و جایگاه سود خواهد بخشید که ساده ترین آن جایگاه ها این چند موضع است: هنگام مرگ، خانه قبر، زمان سنجش اعمال، وقت حشر، به هنگام عبور از صراط، زمان حسابرسی.

یا سلمان من احب فاطمة بنتی فهو فی الجنة معی، و من ابغصها فهو فی الناریا سلمان حب فاطمة ینفع فی مائة من المواطن، ایسر ذلک المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و الصراط و المحاسبة. فمن رضیت عنه ابنتی فاطمة رضیت عنه و من رضیت عنه رضی الله عنه، و من غضبت علیه غضبت علیه و من غضبت علیه غضب الله علیه.

یا سلمان، ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمؤمنین علیا، و ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها.

ای سلمان، کسی که دخترم فاطمه(س) را دوست بدارد پس آن کس همراه من در بهشت خواهد بود و کسی که او را دشمن بدارد جایگاه آن کس جهنم است.

سلمان! دوستی و محبت دخترم فاطمه در صد موطن و جایگاه سود خواهد بخشید که ساده ترین آن جایگاه ها - این چند موضع است: هنگام مرگ، خانه قبر، زمان سنجش اعمال، وقت حشر، به هنگام عبور از صراط، زمان حسابرسی. پس کسی که دخترم فاطمه از او خشنود باشد من از آن کس خشنود خواهم بود و هر کس که من از او خشنود باشم خداوند از او خرسند خواهد شد. و چنانچه دخترم بر کسی خشم کند من را خشمگین کرده است. و کسی که مورد خشم من واقع شود مورد خشم خداوند قرار خواهد گرفت.

ای سلمان وای بر کسی که بر فاطمه و شوهرش امیرمؤمنان علی [ابن ابی طالب] ظلم کند و وای بر کسی که بر فرزندان و شیعیانش ستم روا دارد.

باید اذعان کرد که همان توصیه های بی شمار رسول خدا(ص) در باره دخترش فاطمه(س) سبب شده که ابن ابی الحدید معتزلی در صداقت و راستگویی و حقانیت ادعای فاطمه(س) در باره فدک چنین بنویسد:

از استادم (علی بن فارقی) در مدرسه بغداد پرسیدم: آیا فاطمه(س) در ادعای مالکیت «فدک » صادق نبود؟ پاسخ داد: آری گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد در حالی که فاطمه نزد او راستگوبود؟

او تبسمی کرد و با زبان طنز و لطیفه گونه ای گفت: اگر ابی بکر آن روز «فدک » را به مجرد ادعای فاطمه می داد فردا به سراغش می آمد و ادعای خلافت برای همسرش می کرد! و او را از مقامش کنار می زد در آن هنگام خلیفه هیچگونه دفاعی از خود نداشت زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه(س) هر چه را ادعا کند راست می گوید و نیازی به دلیل و گواه ندارد.

سپس ابن ابی الحدید اضافه می کند: این یک حقیقت است، گرچه استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.

فاطمه(س) پرتلاش ترین مدافع امامت

صدیقه طاهره(س) فداکارترین فردی بود که بعد از رحلت پیامبر(ص) در برابر ناکسان ایستاد و مصرانه حق امیرمؤمنان(ع) که حاکمیت وی بود از آنان مطالبه می نمود، او شبها به همراه شوهر خویش بر در خانه انصار می رفت و آن گاه که بر مجالس آنان گذر می کرد برای یاری شوهرش استغاثه می نمود و به آنان اعتراض می کرد و خاموش نمی نشست. آنان می گفتند اگر زودتر می آمدید ما به غیر شما رجوع نمی کردیم. آن دو پاسخ دادند: شما انتظار داشتید جنازه پیامبر خدا(ص) را رها کنیم و دفن ننماییم و با اینان بر سر قدرت به نزاع و جدال برخیزیم! فاطمه می فرمود: علی آنچه را سزاوار بود انجام داد.

امام باقر(ع) فرمود: مادرم فاطمه(س) پس از مجروح شدن پانزده روز بیشتر در بستر نماند.

و نیز آن هنگام که علی(ع) را جهت گرفتن بیعت به سوی مسجد می بردند در برابر خلیفه اول و دوم و طرفداران آنها ایستاد و فریاد برآورد:

خلوا عن ابن عمی فو الذی بعث محمدا بالحق لان لم تخلوا عنه لانشرن شعری و لاضعن قمیص رسول الله صلی الله علیه و آله علی راسی و لاصرخن الی الله فما ناقة صالح باکرم علی الله من ولدی; دست از پسرعمویم بردارید سوگند به کسی که محمد(ص) را به پیامبری برگزید اگر شماها دست از علی(ع) برندارید موهایم را [به نشانه عزا و ناراحتی]پریشان و پیراهن پدرم پیامبر خدا(ص) را بر روی سر می گذارم و بر شما نفرین می کنم، مسلم فرزندان من در پیشگاه خدا گرامی تر از ناقه صالح هستند. سلمان - ره - می گوید: تا فاطمه(س) چنین گفت سوگند به خدا پایه های دیوار مسجد پیامبر(ص) از جا کنده شد به طوری که می توانست از زیر آنها کسی عبور کند. نزدیک دختر پیامبر فاطمه(س) آمدم و عرض کردم: خانم بزرگ و مولای من خداوند تبارک و تعالی پدر تو را رحمت برای امت قرار داده مبادا با دعای شما عذاب نازل شود در آن وقت دیوارها به جای خود برگشت و گرد و غبار بلند شد به طوری که مردم آن را استشمام کردند.

شهادت صدیقه طاهره(س) چرا و چگونه؟

مرگ زودرس و شهادت گونه دختر پیامبر که در سن هیجده سال و هفت ماهگی به سراغش رفت، در حالی که او قبل از رحلت پدر و بعد از آن هیچگونه کسالت و یا مرضی را نداشت، این پرسش را در ذهن همه بوجود می آورد:

چرا و چگونه فاطمه(س) به شهادت رسید؟!

پاسخ: مسلم علل و اسباب مختلف، شهادت او را به دنبال داشته که می توان آنها را در دو امر اساسی به صورت فشرده مطرح نمود.

الف: هیات حاکمه برای مشروعیت خویش می کوشید از علی بن ابیطالب(ع) به هر شیوه ای که شده بیعت بگیرد و او را که مدعی خلافت حقه خویش بود ساکت کند; گاه با نصیحت و پند و تطمیع نسبت به آینده که به زودی خلافت از آن تو است فعلا با خلیفه بیعت کند به زودی نوبت تو می رسد همانند آنچه را که ابوعبیده جراح اظهار داشت.

و گاه با تهدید و فشار. که در برخورد با شیوه دوم، فاطمه(س) بالاترین مدافع و مانع برای آنان محسوب می شد، از این رو با گرفتن فدک و خانه نشینی او و از بین بردن سنتهای اساسی پیامبر بر درب خانه او هجوم بردند و برای بیعت گرفتن از شوهرش تا سر حد تهدید سوزاندن خانه اش با توجه به اینکه او و فرزندانش و عده ای دیگر در منزل بودند، پیش رفتند که بعضی در آن معرکه گفتند: یا ابا حفص ان فیها فاطمه؟ قال: و ان در میان خانه فاطمه(س) می باشد، عمر گفت آتش می زنم گرچه فاطمه(س) در منزل باشد.

ب: مورخان علت شهادت فاطمه(س) را چند چیز دیگر دانسته اند که بعضی از آنها مستندش روایات صحیح است:

1- طبری در کتاب «دلائل الامامة » علت شهادت صدیقه طاهره را ضربات غلاف شمشیر می داند که از ناحیه قنفذ - لعنة الله علیه - بر آن حضرت وارد آمد در روایتی ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: کان سبب و فاتها ان قنفذ مولی الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا و لم تدع احدا ممن آذاها یدخل علیها ...

علت وفات فاطمه(س) ضرباتی است که «قنفذ» غلام آن مرد [عمر] را به دستور او توسط قلاف شمشیر بر بدن فاطمه(س) زد که در اثر آن ضربات محسنش را سقط کرد و به مریضی سختی گرفتار شد و از دنیا رفت، و در آن مدت مریضی به هیچ کس از کسانی که او را آزرده بودند اجازه عیادت نداد. محدث قمی - ره - نیز گفتار فوق را مورد تایید قرار داده است.

علامه مجلسی - ره - گفتار طبری را پذیرفته و ذیل آن اضافه می کند: فضربها بالسوط علی عضدها فصار بعضدها مثل الدملوج من ضرب قنفذ ایاها و دفعها فکسر ضلعا من جنبها و القت جنینا من بطنها...; قنفذ - لعنة الله علیه - با تازیانه بر بازوی دختر پیغمبر(ص) زد به طوری که بازویش ورم بسیار کرد و او را بین در و دیوار فشار داد و در اثر آن فشار پهلویش شکست و فرزند داخل رحمش را سقط کرد.

2- بعضی نوشته اند: علت شهادت ضرباتی بود که از سوی مغیرة بن شعبه - لعنة الله علیه - به هنگام هجوم به خانه علی بن ابیطالب(ع) بر بدن فاطمه - علیها سلام - وارد آمد همان طوری که امام مجتبی 7 در برابر معاویه و یارانش رو به مغیره کرد و فرمود:

انت ضربت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله حتی ادمیتها و القت ما فی بطنها استذلالا منک لرسول الله صلی الله علیه و آله و مخالفة منک لامره و انتهاکا لحرمته...; توکسی هستی که فاطمه دختر پیغمبر خدا(ص) را زیر ضربات خود قرار دادی تا بدنش را خون آوردی، او فرزند داخل رحمش را سقط کرد، تو خواستی با این کار به پیامبر خدا(ص) اهانت کنی و با او مخالفت نمایی و حریم قدس نبوتش را بشکنی، پیامبر در باره فاطمه فرمود: دخترم! تو سرور همه زنان بهشتی.

3- عمر بن خطاب برای گرفتن بیعت از علی بن ابیطالب(ع) به همراه سیصد نفر به خانه آن حضرت هجوم بردند در آن هنگام فاطمه(س) پشت درب خانه بود، درب را بر روی آنان باز نمی کرد، آنان هجوم بردند و با دستور عمر درب خانه را آتش زدند و فاطمه(س) را بین در و دیوار فشار دادند، در اینجا ابراهیم بن سیار بن هانی نظام می گوید: در روز بیعت عمر ضربه ای بر بدن فاطمه(س) وارد کرد که فرزندش را سقط کرد. سپس می گوید: او فریاد می زد خانه را با اهلش آتش زنید; و در میان آن خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - دیگری نبود.

وصیت های فاطمه(س)

بعد از هجوم ناکسان به خانه علی(ع) و فشار فاطمه در بین در و دیوار و جراحت های وارده و سقط فرزند، او در بستر افتاد و روز بروز بر ناراحتیهایش افزون می گشت به طوری که روزهای آخر قادر بر ایستادن و قدم زدن نبود، گاه از درد پهلو و گاه از سینه و یا بازو و گاه بر غربت خویش و مظلومیت شوهرش علی(ع) می گریست و رو به قبر پدرش پیامبر(ص) می نمود و از خدایش درخواست مرگ می کرد و می گفت:

یا الهی عجل وفاتی سریعافلقد تنغصت الحیاة یا مولائی

پروردگارا هر چه زودتر مرگ مرا برسان، مولای من زندگی بر من ناگوار و تلخ گردیده.

امام باقر(ع) فرمود: مادرم فاطمه(س) پس از مجروح شدن پانزده روز بیشتر در بستر نماند.

فاطمه(س) واپسین روز عمر رو به اسماء بنت عمیس کرد و فرمود: من کراهت دارم بدنم را همچون بدن زنان دگر بر روی تختی نهید و پارچه ای بر روی آن کشید به طوری که به هنگام تشییع، پستی و بلندی بدن گویا باشد. اسماء عرض کرد: من نوعی تابوت و محمل را در حبشه دیده ام که رضایت شما را جلب می کند. اسماء چیزی شبیه آن را آماده کرد و پارچه ای را بر رویش کشید و به فاطمه(س) نشان داد: فرمود: ما احسن هذا و اجمله، لا تعرف به المراة من الرجل; چه نیکو و زیبا است این که جنازه مرد و زن در آن شناخته نمی شود، اسماء می گوید: همانند آن لحظه فاطمه(س) را متبسم و شادان ندیدم.

چون شب فرا رسید امیرالمؤمنین(ع) در کنارش نشسته بود، گفت: پسرعمو جبرئیل بر من وارد شد و سپس گفت: ای محبوبه حبیب خدا و میوه قلب مصطفی امروز تو خدایت را ملاقات خواهی کرد و وارد بهشت خواهی شد. او رفت و همین خبر را میکائیل به من داده علی(ع) با ناراحتی گفت: انالله و انا الیه راجعون، در آن لحظات علی(ع) سر همسرش را به سینه چسباند و هر یک از دیگری حلالیت می طلبیدند و بر یکدیگر اشک می ریختند علی بر فقدان زهرا(س) و زهرا(س) بر تنهایی علی(ع) ام ایمن می گوید اینجا بود که فاطمه فرمود: من ساعتی بعد به پدرم ملحق می گردم بعد هم چنین وصیت کرد:

اولا: با دختر خواهرم «امامه » ازدواج کن او با فرزندانم همانند من رفتار خواهد کرد و مردان چاره ای جز ازدواج ندارند.

ثانیا: تابوتی را برای جنازه ام فراهم کن زیرا فرشتگان الهی آن را عکس برداری می کنند و سپس چگونگی آن را هم بیان کرد.

ثالثا: کسانی که بر من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند بر جنازه من حاضر نشوند و بر من نماز نخوانند، پس شب مرا دفنم کن.

و در روایت دیگر آمده: انت اولی بی من غیری حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل و صل علی و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة; [علی جان]تو بر امور من سزاوارتر از هر کسی هستی من را شبانه حنوط کن، غسلم بده و کفنم کن و بر بدنم نماز بگزار و شبانه دفنم کن، کسی از این ماجرا آگاه نشود تو را به خدا می سپارم و درود و سلام بر فرزندانم تا قیامت می فرستم.