در بخش نخست این مطلب، دو مورد از علل عدم حضور محمد‌بن‌حنفیه در کربلا بیان و مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در بخش دوم و پایانی این مطلب، دو مورد دیگر از علل عدم حضور وی در کربلا مورد نقد و ارزیابی قرار می‌گیرد.

 

نقد دلیل سوم:

در بررسی و نقد این دیدگاه ابتدا باید به این مطلب اشاره کنیم که از مسائلی که در بعد تاریخی قیام کربلا سهم بسزایی دارد، مسئله آگاهی امام حسین علیه‌السلام از شهادت خویش و یارانش پیش از وقوع آن است. روایات بسیاری وجود دارد که در آن‌ها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی (ع) از شهادت امام حسین (ع) و اصحابش خبر داده‌اند. در این روایات به صراحت یا کنایه و اشاره، وقوع حادثه کربلا را قبل از تحقق آن خبر داده‌اند. نکته مهم در طرح این بحث این است که آیا عنصر آگاهی پیشین در مقام تکلیف تعهدآور است و فرد را از عمل به وظیفه طبیعی باز می‌دارد؟

پیامبر (ص) و ائمه (ع) در زندگی سیاسی از عنصر آگاهی پیشین استفاده نمی‌کردند و استفاده از عنصر آگاهی پیشین فقط در مقام اثبات نبوت و امامت بوده است و در بقیه موارد رفتار پیامبر (ص) و ائمه (ع) مطابق ارزیابی موجود بود. امام حسین (ع) نیز در حادثه کربلا با وجود آگاهی از شهادت خویش، در حیات سیاسی خود از آن استفاده نکرد و با ارزیابی اوضاع، بر اساس تکلیف اقدام نمود. این مسئله برای اصحاب و دیگران هم وجود داشت و آنان موظف بودند بر اساس وظیفه و تکلیف خویش عمل کنند.

در بین دلایل عدم همراهی محمد‌بن‌حنفیه، این دلیل بیشتر در معرض نقد است. این توجیه تاریخی، بهانه‌ای شرعی و عقلی برای عدم همراهی عده‌ای در سفر به کربلاست؛ چون برای رجال شناسان و صاحب نظران شیعی، مثل صاحب تنقیح المقال، مشکل بود بپذیرند که محمد‌بن‌حنفیه، شیعه امامی عادل متقی، در مورد همراهی با حرکت خونین امام حسین (ع) محافظه کاری کرده است و در مقام توضیح علت به این دلیل روی آورده‌اند. این دلیل شاید تا حدودی مشابه عقیده به جبر است که عده‌ای در مقام توجیه جنایت خود در کربلا به آن تمسک نموده‌اند. وقتی ابن‌مطیع به عمر‌بن‌سعد اعتراض نمود که چرا به خاطر حکومت ری امام (ع) را به شهادت رساند. وی گفت: قتل حسین (ع) در تقدیر از آسمان بود و چاره‌ای نداشتم.[۱]

لازمه پذیرش این دلیل تطهیر تمام کسانی است که امام را یاری نکرده‌اند؛ چون آنان که امام را یاری نکرده‌اند از روز ازل نام آنان در لوح محفوظ جزء اصحاب امام نبوده است.

 

پیامبر (ص) و ائمه (ع) در زندگی سیاسی از عنصر آگاهی پیشین استفاده نمی‌کردند و استفاده از عنصر آگاهی پیشین فقط در مقام اثبات نبوت و امامت بوده است و در بقیه موارد رفتار پیامبر (ص) و ائمه (ع) مطابق ارزیابی موجود بود. امام حسین (ع) نیز در حادثه کربلا با وجود آگاهی از شهادت خویش، در حیات سیاسی خود از آن استفاده نکرد و با ارزیابی اوضاع، بر اساس تکلیف اقدام نمود. این مسئله برای اصحاب و دیگران هم وجود داشت و آنان موظف بودند بر اساس وظیفه و تکلیف خویش عمل کنند.

 

 

 

۴. عدم مکلف شدن محمد‌بن‌حنفیه به همراهی از جانب امام (ع)

صاحب تنقیح المقال معتقد است که چون امام حسین (ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرده، لذا محمد‌بن‌حنفیه در عدم همراهی با امام (ع) مرتکب عملی نشده است که عدالتش را زیر سؤال ببرد. او می‌نویسد: امام حسین (ع) هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، خود می‌دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد تا بر همه مکلفین واجب نشود که به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم سفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. آری گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصره امام حسین (ع) در روز عاشورا حضور داشته و با آن که از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.

اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. مامقانی پس از بیان این مقدمات می‌گوید: «بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله جعفر به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است».

امام حسین (ع)، قبل از شهادتش به بنی‌هاشم چنین نوشته است:

من الحسین‌بن‌علی الی بنی‌هاشم، اما بعد، فانه من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح و السلام؛ اما بعد، هر کس از شما با من بود به شهادت رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه فتح نایل نشدند.

علامه مجلسی بعد از ذکر روایت فوق چنین می‌نویسد: «جمله «به فتح نایل نمی‌شود.» این احتمال را می‌رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییر بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی‌شود.»[۲]

نویسنده کتاب ماهیت قیام مختار با استناد به این روایت و گفتار علامه مجلسی نتیجه می‌گیرد که محمد‌بن‌حنفیه مکلف به همراهی با امام نبوده است.[۳]

 

نقد دلیل چهارم:

گر چه امام صریحا افراد را در مدینه یا مکه به همراهی با خود در سفر به کربلا مکلف نکرد، ولی عدم همراهی بدون عذر موجه هم نمی‌تواند نشان از تبعیت از امام باشد.

 

اما بعد، هر کس از شما با من بود به شهادت رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه فتح نایل نشدند. علامه مجلسی بعد از ذکر روایت فوق چنین می‌نویسد: «جمله «به فتح نایل نمی‌شود.» این احتمال را می‌رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییر بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی‌شود.»

 

 

وقتی امام می‌فرماید: جدم به من فرموده در این راه حرکت کن که خواست خدا در حرکت تو و شهادت و اسارت تو و زنان و فرزندان توست؛ نشان از آن است که این تنها راه موجود برای افرادی است که خود را مطیع و وفادار به جریان امامت امام حسین (ع) می‌دانند. جمله «من تخلف لم یبلغ الفتح»، اگر چه افراد را مکلف نمی‌کند، ولی نشان می‌دهد که افرادی هم که امام را همراهی نکردند، به فتح و پیروزی واقعی دست نیافته‌اند.

ظاهر روایت زیر هم نشان می‌دهد که راوی، معتقد به تخلف محمد‌بن‌حنفیه بوده است: «عن حمزه ابن‌حمران عن ابی عبدالله (ع) قال: ذکرنا خروج الحسین وتخلف ابن‌حنفیه عنه؛ قال ابوعبدالله (ع): یا حمزه انی ساحدثک فی هذا الحدیث ولاتسال عنه بعد مجلسنا هذا. ان الحسین لما فصل متوجها دعا بقرطاس وکتب: بسم الله الرحمن الرحیم.»[۴]

این که امام صادق (ع) هم در جواب صریحا اتهام تخلف را از محمد‌بن‌حنفیه نفی نمی‌کند و استناد به گفتار امام حسین (ع) می‌نماید که «فانه من لحق بی منکم استشهد معی ومن تخلف لم یبلغ الفتح»، ظاهرا نمی‌تواند نشان از رضایت امام صادق (ع) در عدم همراهی محمد‌بن‌حنفیه باشد. خود علامه مجلسی هم معتقد است که ظاهر روایت در مذمت محمد‌بن‌حنفیه است؛ وی می‌گوید:

«و ظاهر هذا الجواب ذمه.»[۵]

 

جمع بندی و نتیجه

عدم حضور محمد‌بن‌حنفیه در صحنه کربلا را می‌توان از دو دیدگاه مختلف بررسی کرد: اول این که آیا او مکلف به رفتن شده و بعد تخلف از فرمان امام (ع) کرده است؟ و دوم آنکه آیا لازمه پیروی محض از امام (ع) و در اختیار ایشان بودن، همراهی امام (ع) در این سفر بوده است، همانند عملی که بسیاری از بنی‌هاشم انجام داده‌اند، یا نه؟

عموم کسانی که درصدد توجیه عدم حضور محمد حنفیه برآمده‌اند از جهت نخست به مسئله نگریسته‌اند. از این زاویه امام (ع) محمد‌بن‌حنفیه را مکلف نکرده بود و حتی در اثر بی رغبتی او در همراهی، به او پیشنهاد داده بود که اگر می‌خواهد، می‌تواند در مدینه بماند و اخبار و گزارش‌های لازم را به امام (ع) برساند. از این زاویه چون امام به حسب ظاهر برای جنگ از مدینه یا مکه خارج نمی‌شد، متابعت و همراهی محمد و افراد حاضر در مکه یا مدینه واجب نبود تا به خاطر عدم همراهی مؤاخذه شوند؛ و آنانی که در کربلا یا مناطق نزدیک آن بودند و امام آنان را دعوت نمود و می‌توانستند به سیدالشهداء (ع) کمک کنند ولی سر باز زدند، مورد مؤاخذه هستند.

 

ارزش افرادی که امام را از مدینه یا مکه همراهی کردند و تا پایان هم در کنار آن حضرت ایستادند در این نهفته است که آنان بدون مکلف شدن و بر اساس شناخت و اطاعت و عشق به امام ایشان را همراهی کردند؛ برادران محمد‌بن‌حنفیه، مثل عباس (ع)، عبدالله، جعفر، عثمان، محمد، اصغر.

 

 

پس براساس این دیدگاه، بعضی از بزرگان بنی‌هاشم، مثل محمد‌بن‌حنفیه، ابن‌عباس، عبدالله‌بن‌جعفر، عمر‌بن‌علی (عمر الاطراف) و عبیدالله‌بن‌علی که در سفر کربلا امام را همراهی نکردند، ولی در جبهه یزید‌بن‌معاویه هم قرار نگرفتند، معصیت نکرده‌اند.

اما اگر از جهت دوم به مسئله نگریسته شود، قضاوت متفاوت خواهد بود. ارزش افرادی که امام را از مدینه یا مکه همراهی کردند و تا پایان هم در کنار آن حضرت ایستادند در این نهفته است که آنان بدون مکلف شدن و بر اساس شناخت و اطاعت و عشق به امام ایشان را همراهی کردند؛ برادران محمد‌بن‌حنفیه، مثل عباس (ع)، عبدالله، جعفر، عثمان، محمد، اصغر[۶]، (ابی بکر) که امام را در سفر به کربلا همراهی کردند و با وی به شهادت رسیدند، از طرف امام (ع) مکلف نشده بودند. تفاوت آنان با محمد‌بن‌حنفیه یا ابن‌عباس یا جعفر‌بن‌عبدالله در این بود که صرفا از زاویه ملاحظات خاص، یا فقط بر اساس تجزیه و تحلیل و آینده نگری و اتکا به تجربه خود به این مسئله نمی‌نگریستند؛ آنان کسانی بودند که نظر امام (ع) را بر تجربه و آینده نگری خود مقدم می‌داشتند.

بنی‌هاشم و اصحاب همراه امام (ع) معتقد بودند که امام حسین (ع)، به خاطر خاندان و موقعیتش، حق هدایت و رهبری مردم را دارد و آنان در این راه عاشقانه مطیع و مشتاق بودند تا بر اساس وظیفه جان خود را فدا کنند. آنان کسانی بودند که همانند امام (ع) می‌دانستند که نیروی نظامی نمی‌تواند عمل و وجدان اسلامی را در آن موقعیت حفظ کند و جامعه نیاز به تکانی سخت و جنبش قلوب و احساسات دارد و این کار تنها از طریق قربانی کردن و تحمل مصائب و رنج‌های فراوان به دست می‌آید.

محمد‌بن‌حنفیه و ابن‌عباس و عبدالله‌بن‌جعفر، چون از زاویه افرادی جهان دیده به قیام امام حسین (ع) و حرکت به طرف کوفه می‌نگریستند، تلاش گسترده‌ای برای جلوگیری از حرکت امام (ع) به کوفه به عمل آوردند و حتی امام (ع) را قسم دادند که به سوی کوفه و کربلا حرکت نکند و در مقام نصیحت، عرضه داشتند که اگر تو را بکشند نور خدا در زمین خاموش می‌گردد و از امام می‌خواستند که مهلت دهد تا از یزید برای ایشان و خاندانش امان بگیرند.[۷]

این گروه گر چه به حقانیت راه امام حسین (ع) معتقد بودند، ولی در مسئله روش برخورد با یزید، با امام اختلاف داشتند. بر خلاف این دسته، اصحاب و برادران و بنی‌هاشم حاضر در صحنه کربلا، همانند امام معتقد بودند که در این راه باید حرکت کنند، خواه به سود آنان تمام شود و یا به ظاهر به ضرر آنان باشد.

آن عده از بنی‌هاشم که در عاشورا حاضر بودند، چون با دیدی حسینی به قیام امام (ع) می‌نگریستند، زنان و کودکان را هم با خود آوردند؛ در حالی که محمد‌بن‌حنفیه، با نظری متفاوت، نه خود همراه امام آمد و نه به هیچ یک از فرزندانش اجازه همراهی عموی بزرگوارشان را داد[۸]. از زاویه دوم، محمد‌بن‌حنفیه به فتح واقعی دست نیافته است[۹] و شاید از این دید این احتمال را بتوان داد که عدم همراهی او با امام حسین (ع) در سفر به کربلا، نوعی تخلف محسوب شود.

 

منابع

- ابن‌الاثیر، عزالدین ابی الحسن. ۱۴۰۸ ق، الکامل فی التاریخ، تصحیح علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

- ابن‌اعثم، ابومحمد احمد. ۱۴۰۶ ق، الفتوح، بیروت، دارالکتب العلمیه.

- ابن‌اعثم، ابومحمد احمد. ۱۳۷۲، الفتوح، ترجمه محمد‌بن‌احمد مستوفی هروی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

- ابن‌خلکان، شمس الدین محمد‌بن‌ابی بکر. وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالفکر، بی تا.

- ابن‌سعد، محمد. ۱۴۰۵ ق، الطبقات الکبری، بیروت، دار بیروت.

- ابن‌سعد، محمد. ترجمه الامام الحسین (ع)، تحقیق عبدالعزیز الطباطبائی، قم، مؤسسه آل البیت.

- ابن‌شهرآشوب، محمد‌بن‌علی. مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، بی تا.

- ابن‌طاووس، ابوالقاسم علی‌بن‌موسی‌بن‌جعفر. ۱۴۱۴ ق، اللهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق الشیخ فارس تبریزیان، تهران، دارالاسوه.

- ابوالفرج الاصفهانی، علی‌بن‌الحسین. ۱۴۱۹ ق، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

- البلاذری، احمد‌بن‌یحیی‌بن‌جابر. ۱۹۷۷ م، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر المحمودی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴ ه. و دارالتعارف للمطبوعات.

- جعفریان، رسول. ۱۳۸۱، تاملی در نهضت عاشورا، قم، انتشارات انصاریان.

- دشتی، محمد. ۱۳۷۷، فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع).

- الدینوری، ابوحنیفه احمد‌بن‌داود. ۱۳۷۰، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الشریف الرضی.

- رضوی اردکانی، سیدابوفاضل. ۱۳۷۳، ماهیت قیام مختاربن‌ابی عبید ثقفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

- سپهر، عباسقلی خان. ۱۳۵۷، ناسخ التواریخ، حضرت سجاد، تهران، کتابفروشی اسلامیه.

- الطبری، ابوجعفر محمد‌بن‌جریر. تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.

- قرنی گلپایگانی، علی. ۱۳۴۱، منهاج الدموع، قم، کتابفروشی صحفی.

- القمی، شیخ عباس. ۱۴۱۴ ق، سفینه البحار، تهران، دارالاسوه.

- مامقانی، عبدالله. ۱۳۵۲ ق، تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، بی جا، مطبعه الحیدریه.

- المجلسی، محمدباقر. ۱۳۴۲، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

- مجلسی، محمدباقر. ۱۳۷۳، جلاء العیون، تاریخ چهارده معصوم، قم، انتشارات سرور.

- مفید، محمد‌بن‌النعمان. الارشاد فی معرفه حجج الله علی عباده، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه الاسلامیه، بی تا.

- المقرم، عبدالرزاق الموسوی. ۱۳۹۹ ق، مقتل الحسین (ع)، بیروت، دارالکتب الاسلامی.