
« عن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السّلام) أنّه قال: تَوَقُّوا الذُّنُوبَ فَمَا مِنْ بَلِيَّةٍ وَ لَا نَقْصِ رِزْقٍ إِلَّا بِذَنْبٍ حَتَّى الْخَدْشِ وَ الْكَبْوَةِ وَ الْمُصِيبَة »[1]
از گناهان پرهیز کنید زیرا هیچ بلا و کاستی در رزق و روزی نیست مگر به خاطر گناه، حتی خراش برداشتن بدن، به رو افتادن به روی زمین و مصیبتی که انسان در زندگی پیدا میکند.
در این روایت نورانی امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) درباره آثار دنیوی گناه این نکته را بیان میفرماید که آثار گناه منحصر به آخرت نیست، گاه آثار برخی از گناهان در همین دنیا ظاهر میشود. البته همان طور که قبلاً اشاره شد، خداوند افراد مؤمن را به خاطر گناهانشان - تا آنجا که شایستگی داشته باشند - در همین دنیا مجازات میکند تا در آخرت مجازات نشوند. ولی در مورد افراد غیر مؤمن مجازات آنها از همین دنیا شروع میشود. لذا میفرماید بلاهایی که انسان میبیند، مثلاً روزیاش کم میشود، یا زمین میخورد و دستش خراش برمیدارد، همه به خاطر گناهانی است که انجام داده است. بعد حضرت به این آیه استدلال میکنند که میفرماید:
﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ﴾[2]
هر مصیبتی که در زندگی پیدا میکنید به خاطر دستاوردها و نتیجه کارهای خودتان است.
البته این مطلب که بلاها بر اثر گناه ایجاد میشوند مربوط به انسانهای عادی است، ولی در مورد اولیای خدا، مصیبت و بلا، درجه و کرامتی است که به آنها ارزانی میشود. چنان چه در روایتی که قبلاً بیان شد، آمده بود که:
« إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة » [3] [4]
بنابراین، مصیبتی که انبیا و اولیا میبینند به خاطر کرامت و درجاتی است که پیدا میکنند، همان طور که امام حسین (علیه السّلام) پیش خدا چنان مقام و درجهای داشت که جز با شهادت، به آن مقام نائل نمیشد.[5] ولی امثال ما اگر مورد لطف خدا باشیم، خدا با ایجاد مشکلی در زندگیمان، گناهانمان را مجازات میکند. حتی در بعضی از روایات آمده است که گاه انسان پولهای خود را میشمارد، اما میبیند مقداری کم است، ناراحت میشود، دوباره میشمارد، میبیند این بار درست است، خداوند به خاطر همین مقدار ناراحتی، مقداری از گناهانش را پاک میکند.[6] این لطف خداست به انسانهای که قابلیت این لطف را دارند.
در روایت دیگری وارد شده است که عبدالله بن یحیی یکی از دوستان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) خدمت حضرت میرسد، حضرت به او میفرماید روی چهارپایهای که آنجا بوده بنشیند، همین که مینشیند، چهارپایه لَق میخورد و سرش بر اثر افتادن آسیب میبیند. امام (علیه السّلام) پس از آن که زخم سرش را با دست کشیدن برطرف میکند، میفرماید:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ تَمْحِيصَ ذُنُوبِ شِيعَتِنَا فِي الدُّنْيَا بِمِحْنَتِهِمْ لِتَسْلَمَ بِهَا طَاعَاتُهُمْ وَ يَسْتَحِقُّوا عَلَيْهَا ثَوَابَهَا »[7]
یعنی، ستایش خدایی را که پاکسازی گناه شیعیان ما را در دنیا، محنتهایی که در آنجا میکشند قرار داد تا عبادتهای آنها برایشان سالم بماند، و مستحق ثواب آن عبادات شوند.
عبدالله بن یحیی هنگامی که متوجه شد حتماً اشتباهی کرده بوده که این حادثه برایش اتفاق افتاده است، اشتباهش را از امام (علیه السّلام) سؤال کرد. حضرت با اشاره به حدیث معروفی که میفرماید: هر کاری که با نام خدا شروع نشود، ناتمام است، فرمود: علت این اتفاق این بود که هنگام نشستن «بسم الله الرحمن الرحیم» نگفتی! خداوند اینگونه دوستان ما را تنبیه تأدیب میکند تا حواسشان را جمع کنند و ادب نشستن را رعایت کنند. [8]
خداوند ما را از کسانی قرار بدهد که به همه آداب و سنن اهلبیت (علیهم السّلام) و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عمل میکنند.
نتیجه
ادب : بلاء و مصیبت به هدف مجازات و تأدیب ظالمین تا شاید از این راه متنبّه شده به راه راست بازگردند. « وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ : به آنان از عذاب نزدیک(عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ(عذاب آخرت) مى چشانیم، باشد که بازگردند.» (السجدة:۲۱) همچنین فرمود: « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون : ظاهر شد فساد ، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند ؛ تا [خداوند جزاى ] برخى از آنچه کرده اند را به آنها بچشاند، باشد که باز گردند. »(الروم:۴۱)
در رابطه با فرازهای بعدی که میفرماید: بلا برای مؤمن امتحان، برای انبیا درجه و برای اولیا کرامت است؛ میتوان گفت: احتمالاً این سه جمله تعبیر از یک واقعیت است. و آن امتحان الهی است. برای روشن شدن مطلب لازم است، قدری درباره امتحان و ابتلا در قرآن و حدیث صحبت کنیم.
امتحان یک سنّت عامّ الهی است برای همه انسانها، هر انسانی در هر موقعیتی که قرار دارد، در حال امتحان پس دادن به خدا است. دنیا کلاس آزمایش و امتحان خداست. آیات و روایات فراوانی بر این معنا دلالت دارند؛ در روایتی که در نهج البلاغه، خطبه 103 آمده است، امام (علیه السلام) میفرماید:
« أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِين »[9] [10]
یعنی، ای مردم! خدا شما را پناه داده از این که به شما ستم روا دارد، به این معنا که خدا این قول را داده است که به کسی ستم نمیکند، همان طور که فرمود: ﴿أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ﴾؛[11] ولی پناه نداده است که شما را امتحان نکند، پس اینجا دار امتحان است و همه امتحان میشوند؛ همانا خدا فرموده: بیگمان در این داستان ـ اشاره به داستان حضرت نوح است ـ آیات و نشانههایی است برای انسانهایی که اهل پند هستند و بیگمان ما آزمایشکننده بودهایم.
بنابراین، هر یک از ما در هر شرایطی که هستیم، در حال امتحان دادنیم؛ درس گفتن، درس شنیدن، کار کردن، خانهداری هر کدام نوعی امتحان است که نسبت به اقشار مختلف در حال انجام است.
انسان تا موقعی که گرفتار ظلم است، طبق فراز اول روایت فوق، هنوز شایسته ورود به کلاس امتحان نیست تا به رشد و کمال برسد. اما هنگامی که ظلم و ستم را ترک کرد، آن وقت وارد کلاس رشد و تکامل میشود. انبیا نیز بدون امتحان درجه پیدا نمیکنند،آنها هم با امتحان به درجه و کمال میرسند. با این که در روایت از سه تعبیر «امتحان»، «درجة» و «کرامة» استفاده شده است، ولی در واقع هر سه تعبیر ناظر به رشد و کمالی است که خدا به وسیله امتحان برای این سه قشر از انسانها فراهم مینماید.
امتحان ـ بلاء و مصیبت به هدف امتحان مومنین تا به این وسیله استعدادهای الهی آنها شکوفا شود ؛ و به صفاتی چون صبر ، حلم ، رضا ، توکّل و... آراسته گردند. چرا که حقیقت وجودی انسان در عالم برزخ و آخرت تابع صفات و ملکات درونی اوست. خداوند متعال می فرماید: « سپس از پى آن غم، آرامشى بر شما نازل کرد، خوابى که جمعى از شما را فرا گرفت و گروهى که تنها در فکر جان خویش بودند گمان هاى نادرستى، در باره ى خدا چون گمان دوره ى جاهلیّت داشتند، مى گفتند: آیا ما را از این کار چیزى هست؟ بگو: سر رشته همه کارها به دست خداست. در دل خویش چیزهایى نهان مى داشتند که بر تو آشکار نمى کردند. مى گفتند: اگر کار دست ما بود در این جا کشته نمى شدیم. بگو: اگر در خانه هاى خود هم بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان مقرر شده بود [با پاى خود] به قتلگاه خویش مى رفتند، و براى این که بدین سان خدا نیت هاى شما را بیازماید و آنچه در دل دارید تصفیه کند، و خدا به راز دل ها آگاه است.» (آل عمران: ۱۵۴) همچنین می فرماید: « لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ : به یقین(همه ی شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مى شوید. و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب(آسمانى) داده شده ، و(همچنین) از مشرکان، سخنان آزار دهنده ی فراوان خواهید شنید ، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته تر است؛ زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. »(آل عمران:۱۸۶)
از این آیات به وضوح استفاده می شود که هدف از امتحان و مبتلا نمودن مومنان از جانب خداوند حکیم ، تصفیه نمودن باطن آنها و آراستنشان به صفات نیکوست. در برخی روایات نیز بیان شده که برخی از این ابتلائات به عنوان کفّاره ی گناهان مومنان است و کفّاره یعنی پوشاننده ، و این شدائد را کفّاره گفته اند چون موجب می شود نقصهای حاصل از گناه پوشیده و پر شوند.
درجه ـ بلاها و مصیبت هایی که برای ترفیع درجه بوده اختصاص به کسانی دارد که فاقد هر گونه گناهی هستند و البته روشن است که انبیاء (ع) بارزترین مصداق چنین افرفادی هستند ؛ لکن چنین مقامی تنها مختصّ این بزرگواران نیست و برای برخی افراد غیر نبی نیز چنین مقامی قابل تصوّر است نظیر حضرت مریم (س) یا حضرت معصومه (س) یا حضرت زینب و حضرت ابی الفضل (ع) و برخی علما که صاحب عصمت اکتسابی شده اند. اینها چون گناهی برای زدوده شدن ندارند لذا بلایا برای آنها صرفاً جنبه ارتقاء درجه دارند یعنی با این بلایا قابلیّت فیض پذیری این بزرگواران افزایش یافته آماده برای پذیرش فیض بیشتر می شوند.
کرامت ـ امّا آخرین قسم بلایا برای اولیاء به معنی مطلق آن است که عبارت از چهارده معصوم (ع) هستند. هر نبی و مومنی نسبت به مادون خود ولی محسوب می شود امّا وقتی این واژه در کنار انبیاء و مومنین ذکر شد مقصود از آن ولیّ الله کامل خود بود که بر همگان و حتّی بر انبیاء (ع) نیز ولایت دارند. این بزرگواران نه تنها از معصیت معصومند که به معنی حقیقی کلمه از ترقّی مقام نیز منزّهند چون مقامی بالاتر از آنچه ایشان در آن مستقرّ شده اند تصوّر ندارد. بین این ذوات مقدّسه و خداوند متعال تنها حجاب مخلوقیّت و خالقیّت حائل است که آن نیز دریدنی نیست. « قَالَ النَّبِیُّ ص یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی . ـــــ نبی اکرم (ص) فرمودند: یا علی جز من و تو کسی خدا را چنان که حقّ معرفت اوست نشناخت ؛ و تو را نیز آنچنان که حقّ معرفت توست جز من و خدا نشناختیم . » (بحارالأنوار ، ج۳۹ ،ص۸۴ ) همچنین فرمود: « مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ : (خدایا ) آن گونه که من بندگی تو نمودم حقّ بندگی توست و آنچه من از تو شناختم حقّ معرفت توست » (بحارالأنوار ،ج۶۸ ،ص۲۳ ) یعنی دیگر بالاتر از این نه عبادتی توان نمود و نه معرفتی توان حاصل کرد ؛ چرا که بیش از این ذاتاً محال است.
امّا این که فرمود بلا برای اولیاء کرامت است مقصود این است که در هنگام بلا کمالات وجودی این بزرگواران برای دیگران نیز ظاهر می شود. آنگونه که در کربلا عظمت روح حسینی ظهور نمود به نحوی کسی چون حرّ آن را اعجاز امامت یافت یا در شدائد زیادی حلم و خلق نبوی ظاهر می شد تا آنجا برخی افراد زیرک از عظمت صفات اخلاقی آن حضرت پی به نبوّتش می برند. کما اینکه شجاعت علوی و هیبةالله و یدالله و اسدالله بودن آن حضرت در شدّت جنگ بروز می نمود.
منابع:
[1] الخصال، الشیخ الصدوق، ج2، ص616.
[2] شوری/سوره42، آیه30.
[3] بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج78، ص198، (ط - بيروت).
[4] جامع الأخبار، الشیخ سبزواری، ص310.
[5] الأمالي، الشیخ للصدوق، ص217.
[6] بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج78، ص191، (ط - بيروت).
[7] بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج73، ص305، (ط - بيروت).
[8] بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج73، ص305، (ط - بيروت).
[9] مومنون/سوره23، آیه30.
[10] نهج البلاغة، خطبه 103، ص91.
[11] سوره آلعمران، آیه181.
بیشتر بخوانید:
از کجا بفهمیم امتحان الهی یا عاقبت کار