پاسخ به:مشاعره فجرآفرینان
به گاه شیرخواری گاهواره
به دور درد پیری عین چاره
وطن یعنی پدر مادر نیاکان
به خون و خاک بستن عهد و پیمان
نارها گشــته اســیرنـورها موسـم جشن رهایی گشته بود
سالگشت دیگری ازره رسـید تهنیت ایدوسـتان، همسنگران
شادی خود را کمی قسمت کنید سهم دارند از شـماها دیگران
«دهه فجر مبارک»
ناله ها فریاد مستانه شدند
غصه ها رفتند و افسانه شدند
دردهه فجرامتش پیروزشد
دیو چو بیرون رود فرشته دراید
رهبر محبوب خلق از سفر اید
دشمن ملت ایران بود
شاهنشاه طاغوتی
روز شکست دشمن بود
روز پیروزی انقلاب
بهمن آمد فجر پیروزی رسید / گاه شادی و ستم سوزی رسید
بهمن و روئیدن گل در کنار / پس زدن از روی کشور هر غبار
رنگ و بوی تازه گرفت کشور
از نگاه مرد بیدار نستوه
آمد باز از هجرت به وطن
آن یار و یاور ملت
تنگه هرمز گلوگاه بلیات است و ما
قایق دزدان دریا را به آتش می کشیم
برد موشک های ایرانی کم از سجیل نیست
با همانها فوج اعدا را به آتش می کشیم
مردم بیدار گشـته می شـدند
هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر
راز مگشای مگر در بر مست رخ یار که در این مرحله او محرم راز است هنوز
ز درس و بحث مدرسهام حاصلی نشد کی میتوان رسید به دریا از این سراب؟
با که گویم غم دیوانگی خود، جز یار؟ از که جویم ره میخانه به غیر از دلدار؟
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
راهی به سوی کعبهی عاشق ننمود قلب تو دگرگون و پریشان واقف
فــارغ از خود شــدم و كوس اناالحق بزدم همچــو منصــور خریـــدار سـر دار شـدم