روایتی از رمز و راز پرورش فرزندان موفق
من بهعنوان یک مادر جوان توصیهها و راهنماییهای اندکی را که میتوانستم پیدا کنم، عملی میکردم اما تصمیم گرفتم که بیشتر به غرایز خودم اعتماد کنم. شاید آموزشهایی که بهعنوان روزنامهنگار تحقیقی دیده بودم یا بیاعتمادیام به سختگیری که از دوران کودکیام مانده بود، پشت این تصمیم قرار داشتهاند، اما من مصمم بودم که حقیقت را خودم دریابم. من دربارهی آنچه بچهها نیاز دارند ایدههای خودم را داشتم و به اینکه دیگران چه فکر میکردند، اهمیتی نمیدادم.
تایم ـ استر وویچیتسکی
ترجمه: جلیل پژواک
اولین دخترم، «سوزان»، که به دنیا آمد، پرستار او را درون پتوی صورتیرنگی پیچید و کلاه کوچک زردرنگی را به سرش کشید. «استن»، شوهرم، کنارم نشست. ما هردو هم خیلی خسته و هم خیلی خوشحال بودیم. در آن لحظه همهچیز برایم واضح بود. از ثانیهای که چشمم به دخترم افتاد، عاشقش شدم. پیش از هرچیزی محافظت از او را وظیفهی خودم میدانستم. اینکه به او بهترین زندگی ممکن را بدهم و هرکاری را که لازم باشد، انجام دهم تا او موفق شود.
اما بهزودی این اطمینان جایش را به پرسشها و شک و تردیدها داد. همهی ما فرزندانی میخواهیم که خوشحال، توانمند و پرشور باشند. این را من همان لحظهی تولد سوزان و بعدا وقتی دو دختر دیگرمان، «جنت» و «ان» به دنیا آمدند، حس کردم. همین احساس و آرزو است که مردم کشورها و فرهنگهای مختلف را متحد میکند. آنچه همه میخواهند بدانند این است که چطوری به فرزندانمان کمک کنیم زندگی خوبی داشته باشند، خوشحال و موفق باشند و از استعدادشان برای بهترساختن جهان استفاده کنند.
بهنظر میرسد کسی پاسخ قطعی ندارد. کارشناسان خانواده بر جنبههای مهم تربیت کودک مانند خواب، خوراک، ارتباط و نظم و انضباط تمرکز میکنند، اما توصیههایشان عمدتا محدود، کوتهفکرانه و نسخهای است. آنچه ما واقعا نیاز داریم فقط اطلاعات محدود دربارهی مراقبت و تغذیه کودکانمان -که اهمیت آنرا نمیتوان نادیده گرفت- نیست. آنچه ما بیشتر از هرچیزی نیاز داریم که بدانیم این است که چگونه فرزندانمان را با ارزشها و مهارتهایی مجهز کنیم که در بزرگسالی موفق شوند. ما همچنین باید با تغییرات گستردهی فرهنگی که طی چند سال گذشته اتفاق افتاده است، بهویژه تغییرات تکنولوژیکی و تاثیرهای آن بر فرزندپروری، روبهرو شویم. فرزندانمان در عصر رباتها و هوش مصنوعی چگونه موفق خواهند شد؟ آنها در انقلاب فناوری چگونه پیشرفت خواهند کرد؟ این نگرانی برای پدران و مادران سرتاسر جهان آشنا است.
من بهعنوان یک مادر جوان توصیهها و راهنماییهای اندکی را که میتوانستم پیدا کنم، عملی میکردم اما تصمیم گرفتم که بیشتر به غرایز خودم اعتماد کنم. شاید آموزشهایی که بهعنوان روزنامهنگار تحقیقی دیده بودم یا بیاعتمادیام به سختگیری که از دوران کودکیام مانده بود، پشت این تصمیم قرار داشتهاند، اما من مصمم بودم که حقیقت را خودم دریابم. من دربارهی آنچه بچهها نیاز دارند ایدههای خودم را داشتم و به اینکه دیگران چه فکر میکردند، اهمیتی نمیدادم. نتیجه، از نظر بسیاری مردم، در بهترین حالت «منحصربهفرد» یا فقط «عجیبوغریب» بود. من از روز اول با دخترانم طوری صحبت میکردم که انگار آنها بزرگسال هستند. بیشتر مادران بهطور طبیعی به گفتوگوی کودکانه (صدای بلندتر و کلمات سادهتر) با کودکانشان رو میآورند. من به آنها اعتماد کردم و آنها به من اعتماد کردند. من هرگز آنها را در معرض خطر قرار ندادم اما هرگز جلوی آنها را که میخواستند به شیوهی خودشان زندگی را تجربه کنند یا حسابشده خطر کنند، نگرفتم. وقتی در «جنیو» زندگی میکردیم، سوزان و جنت را، که پنج و چهار ساله بودند، به فروشگاه نزدیک خانهیمان میفرستادم تا خودشان نان بخرند. من از ابتدا به فردیتشان احترام میگذاشتم. نظر من این بود که مهمترین دورهی زندگی کودکان از یکروزگی آنها تا پنج سالگیشان است و من میخواستم به هر اندازه که میتوانم به آنها آموزش بدهم. آنچه من بیش از هرچیزی میخواستم این بود که ابتدا آنها را به فرزندان مستقل و بعد به بزرگسالان توانمند تبدیل کنم. من متوجه شدم که اگر آنها بتوانند مستقلانه فکر کنند و تصامیم درست بگیرند، میتوانند با هرگونه چالشی که پیش آمد، مقابله کنند. من آنزمان تصور نمیکردم که بعدا پژوهشها، تصامیم من را تأیید میکنند. من از قلب و ارزشهایم و آنچه را که از نظر خودم به عنوان معلم در صنف درسی موثر بود، پیروی میکردم.
اینکه مادر «معروف»ی باشی و خانوادهات توسط مجلههای معتبر پروفایل شوند، تا اندازهای عجیب است. من موفقیت فرزندانم در بزرگسالیشان را تماما به خودم نسبت نمیدهم، اما هر سه انسانهای کامل، دلسوز و توانایی شدهاند. سوزان مدیرعامل یوتیوب است، جنت استاد طب اطفال در دانشگاه کالیفرنیا-سانفرانسیسکو است و آن یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل ۲۳andMe است. آنها به صدر حرفههای فوقالعاده رقابتی و مردسالار صعود کردند و پیشرفتشان نتیجهی علاقه و تلاش خودشان است. اینکه میبینم دخترانم با قدرت و صداقت ظاهر میشوند، یکی از بزرگترین پاداشهایی است که از زندگی دریافت کردهام. من بهخصوص از رقابت و همکاری دخترانم تحت تاثیر قرار میگیرم. از اینکه آنها نهتنها به این تمرکز میکنند که تنها زن تصمیمگیرنده در اتاق تصمیمگیری هستند بلکه تلاش میکنند تا برای مشکلاتی که ما با آنها روبهرو هستیم، راهحل پیدا کنند.
سایر پدران و مادران از من مشوره و گاهی اوقات استراتژیهایی را میخواهند که من برای تربیت دخترانم استفاده کردهام و آنها برای فرزندان خودشان میطلبند. معلمان هم همین کار را میکنند. آنها از اینکه من از چارچوب فراتر رفته و در عوض راهی را برای راهنمایی دانشجویانی که واقعا نسبت به کارشان شور و علاقه دارند، پیدا کردم، تعجب میکنند. من بدون اینکه واقعا قصدش را داشته باشم متوجه شدم که بحثی را در مورد اینکه چگونه فرزندانمان را درست پرورش دهیم و چگونه آموزش و پرورش را هم مرتبط و هم مفید سازیم، آغاز کردهام. آنچه من ارائه میدهم و آنچه تایید بسیاری مردم را در سراسر دنیا برانگیخته، پادزهری برای مشکلات فرزندپروری و آموزش فرزندانمان، راهی برای مقابله با اضطراب، مشکلات انظباطی، جنگ قدرت، فشار همسن و سالان و ترس از تکنولوژی است که قضاوت ما را متاثر و به فرزندان مان آسیب میرساند.
طی چند دهه تجربهام بهعنوان مادر، مادربزرگ و آموزگار، من پنج ارزش اساسی را شناسایی کردم که به همهی ما کمک میکند تا افراد توانمند و موفق شویم. من برای یادآوری آسان این ارزشها در تمام مراحل زندگی، آنها را «TRICK» نامیدهام.
[T برای واژه Trust یا «اعتماد»، R برای واژه Respect یا «احترام»، I برای واژه Independence یا «استقلال»، C برای واژه Collaborationیا «همکاری» و K برای Kindness یا «مهربانی».]
اعتماد
ما در سراسر جهان دچار بحران اعتماد هستیم. پدر و مادر میترسند و این باعث میشود که فرزندانشان از اینکه خودشان باشند، از اینکه ریسک کنند و از اینکه در برابر بیعدالتی بایستند، بترسند. اعتماد باید از پدر و مادر شروع شود. وقتی ما به تصامیمی که بهعنوان والدین میگیریم، اطمینان داشته باشیم، میتوانیم به فرزندانمان اعتماد کنیم تا در جهت توانمندشدن و استقلال گامهای مهم و لازم را بردارند.
احترام
اساسیترین احترامی که میتوانیم نسبت به فرزندانمان از خود نشان دهیم، احترام به خودمختاری و فردیت آنهاست. هر کودک هدیهای برای جهان است و این وظیفه ما والدین است تا این هدیه را، هرچه باشد، پرورش دهیم. این دقیقا برعکس این است که به کودکانمان بگوییم چه کسی باشند، چه حرفهای را دنبال کنند و چگونه زندگی کنند. احترام به فردیت فرزندانمان، حمایت از آنها در شناسایی و دنبالکردن اهدافشان است.
استقلال
تهداب استقلال، اعتماد و احترام است. کودکانی که یاد میگیرند خودشان را کنترل کنند و از ابتدا مسئولیتپذیر باشند، بسیار بهتر میتوانند با چالشهای بزرگسالی مواجه شوند. آنها در بزرگسالی از مهارت برای نوآوری و تفکر خلاقانه برخوردار خواهند بود. کودکان واقعا مستقل قادر خواهند بود با سختیها، موانع و ناراحتیها که همه جنبههای اجتنابناپذیر زندگی بزرگسالی هستند، مقابله کنند. آنها حتا وقتی اطرافشان آشوب و هرجومرج برپا باشد، کنترل اوضاع را از دست نخواهند داد.
همکاری
همکاری یعنی دستبهدست هم دادن بهعنوان یک خانواده در صنف درس یا محل کار. همکاری برای والدین به معنای تشویق کودکان به مشارکت در بحثها، تصمیمگیریها و حتا برقراری نظم و انظباط. در قرن بیستم، وقتی که پیروی از قانون از مهمترین مهارتها شمرده میشد، والدین کل چیز را تحت کنترل داشتند. در قرن بیستویکم، امر و نهی کارگر نیست. ما نباید به فرزندانمان بگوییم چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند. در عوض، ما باید از آنها بپرسیم که چه ایدههایی دارند تا با هم راهحل پیدا کنیم.
مهربانی
اینکه ما تمایل داریم با کسانی که نزدیکترین افراد به ما هستند بدون مهربانی و ملاحظهای که نسبت به غریبهها داریم، رفتار کنیم، هم عجیب است و هم حقیقت دارد. پدر و مادر فرزندانشان را دوست دارند اما اینقدر با فرزندانشان آشنا هستند که اغلب محبتشان را در مقابل فرزندانشان بروز نمیدهند. همچنین آنها همیشه محبت و مهربانی را بهعنوان رفتاری برای کل جهان نمونه قرار نمیدهند. مهربانی واقعی شامل قدردانی و بخشش، خدمت به دیگران و آگاهی از جهان بیرون است. مهم است که به فرزندانمان نشان دهیم که هیجانانگیزترین و ارزشمندترین کاری که میتوانند انجام دهند، این است که زندگی فرد دیگری را بهتر کنند.
هدف نهایی اعتماد، احترام، استقلال، همکاری و مهربانی پرورش افراد مسئولیتپذیر برای جهانی مسئولیتپذیر است. این همان کاری است که ما بهعنوان والدین، معلم و کارفرما باید انجام دهیم؛ اینکه نهتنها فرزندانمان را مسئولیتپذیر تربیت کنیم و کلاسهای درس و اتاقهای جلسه را مدیریت کنیم، بلکه تهداب آیندهی بشریت را نیز بسازیم. شعور و آگاهی انسان در حال تکامل است و این کار سریعتر از گذشته دارد صورت میگیرد. شما والدینی هستید که فرزندانتان نیاز دارند. با اعتماد و احترام شما نسبت به فرزندانتان، آنها دقیقا به شخصی تبدیل خواهند شد که میخواهند باشند.
منبع : روزنامه اطلاعات ۲۳ شهریور ۱۳۹۸
براساس نوشته : جلیل پژواک