تا شهدا؛ آیتالله مدنی در سال ۱۲۹۳ شمسی در آذرشهر از توابع تبریز متولد شد. وی در جوانی برای ادامه تحصیل علوم دینی عازم قم شد و پس از چهار سال تحصیل درس فلسفه در محضر امام (ره)، در جلسات درسی آیتالله حجت حضور یافت.
او پس از مدتی برای ادامه تحصیل و تدریس به حوزه علمیه نجف اشرف رفت و در محضر اساتیدی همچون آیتالله حکیم و آیتالله سید عبدالهادی شیرازی به فراگیری علوم دینی پرداخت. شهید مدنی پس از مدتی به عنوان یکی از مدرسین بهنام حوزه علمیه نجف شناخته شد. وی تجسم کامل اخلاق اسلامی بود.
تواضع از خصوصیات ویژه او بود به گونهای که هیچگاه ضمن صحبت کردن به صورت مخاطبان و یا متکلم چشم نمیدوخت و یا موقع راه رفتن همیشه سرش پایین بود.
وی در محراب نماز جمعه، چون پدری دلسوز ترغیب به تقوا و در کلاسهای اخلاقش، توصیه به تهذیب نفس میکرد. او در سخنانش میگفت:«انشاالله انقلابمان را به پیروزی نهایی خواهیم رساند و خواهد رسید لکن باید بدانیم که ما از این پیروزی نسبت به خودمان وقتی میتوانیم استفاده صحیح ببریم که اول نفس خودمان را اصلاح کرده باشیم. به این معنا اگر نفسمان اصلاح نشود پیروزی به هر حدی برسد چاره دردهای ما را نخواهد کرد. انسانی که از آلایشها پاک شد زیر پرچم حکومت عدل اسلامی زندگی کردن به او لذت میدهد.»
دو موضوعی که شهید مدنی به آن شک داشت
این شهید بزرگوار برای جمعی از شاگردان خود در نجف تعریف کرده است که من در دو موضوع نسبت به خودم شک کردم یکی اینکه آیا به من که سید اسدالله میگویند واقعا من سید هستم و دیگر اینکه آیا شهید میشوم یا نه. بعد به حرم امام حسین (ع) رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام خواستم که جواب سوالات مرا بدهند. بعد از مدتی یک شب امام حسین (ع) را در خواب دیدم که بالای سر من آمد و دستی به سر من کشید و این جمله را فرمود: «یا بنی انت مقتول» که جواب دو سوال من در آن بود.»
مبارزات سیاسی آیتالله شهید مدنی
آیتالله مدنی مبارزات سیاسی خود را علیه طاغوتیان زمان از دوران تحصیل در شهر قم آغاز کرد. به همین جهت از سوی رژیم پهلوی به آذرشهر تبعید شد. وی بعد از مدتی به شهر نجف عزیمت کرد و در حوزه علمیه نجف مشغول تدریس و مبارزه شد.
از زمان تبعید حضرت امام (ره) به نجف، آیتالله مدنی همواره یار و یاور ایشان بود. هر موقع حضرت امام (ره) به علتی نمیتوانستند برای اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آیتالله مدنی تنها کسی بود که به جای ایشان به اقامه نماز جماعت میپرداخت و یا اگر لازم میشد که گاهی اوقات بنا به دلایلی حضرت امام (ره) مقامات عراقی را که خواستار دیدار ایشان بودند به حضور بپذیرند، شهید مدنی یکی از کسانی بود که به عنوان شاهد در این جلسات شرکت میکرد.
سال ۱۳۴۹ که شهید مدنی در ایران به سر میبردند رژیم از مراجعت مجدد وی به نجف اشرف ممانعت به عمل آورد. در نتیجه شهید بزرگوار مبارزه خود را در داخل کشور و در شهرهای مختلف ادامه و به هدایت و جهت دادن به مبارزه مردم تحت تشکیلاتی منظم انسجام داد.
تبعیدهای مکرر
آیتالله مدنی ابتدا مدتی را در همدان زندگی کرد، سپس بنا به درخواست مردم خرمآباد و احساس نیازی که به وجود یک روحانی متعهد و مبارز در آن دیار میشد به خرمآباد عزیمت کرد و به ارشاد و راهنمایی مردم تحت تشکیلات حوزه علمیه کمالیه پرداخت.
به علت گستردگی فعالیتهای وی و نقش حساسش در هدایت مردم، رژیم نتوانست این وضع را تحمل کند لذا آیتالله مدنی را دستگیر و سپس به نورآباد ممسنی تبعید کرد. در اثر تداوم مبارزات وی در نورآباد ممسنی و ارتباطش با علمای شیراز و کازرون بار دیگر دستگیر و به گنبد کاووس تبعید و از آنجا نیز پس از مدتی مجددا دستگیر و به مهاباد تبعید شد. مبارزه شهید مدنی در افشای سیاستهای رژیم و وابستگان آنان از قبیل: عزالدین حسینی که رسما از طرف رژیم گمارده شده بود باعث شد که تعدادی از جوانان مهاباد به خانه عزالدین رفته و ضمن ابراز انزجار و تنفر، شیشههای منزل او را به عنوان اعتراض بشکنند. تبعید آیتالله مدنی در مهاباد تا نزدیکیهای پیروزی انقلاب طول کشید.
امام (ره) چه کسی را به جای خود برای اقامه نماز جماعت میفرستاد؟
کفنپوشانی که سد راه تانکها شدند
قبل از پیروزی انقلاب شهید مدنی به درخواست مردم همدان به آنجا رفت. نقش او در هدایت و جهت دادن به مبارزه مردم همدان به گونهای بود که وقتی در جریان ۲۲ بهمن ۵۷ لشکر ۸۱ زرهی باختران برای سرکوبی مردم به سمت تهران میآمد به دستور وی مردم همدان برای سد کردن حرکت تانکها با دست خالی و کفنپوشان به مقابله با تانکها برخاستند. خود شهید بزرگوار در جلوی همه تظاهرکنندگان در حرکت بود که سرانجام موفق شدند با تقدیم چند شهید و مجروح، تانکها را از حرکت بازدارند.
بعد از انقلاب و پس از رحلت آخوند ملاعلی معصومی در همدان، آیتالله مدنی دوباره پس از اقامت کوتاهی که در قم داشتند بنا بر درخواست مردم همدان در سنگر نمایندگی امام و امامت جمعه به این شهر بازگشت و به ارشاد مردم و اداره امور و رفع مشکلات مذهبی، سیاسی، اجتماعی مردم و تشکیل هماهنگی نهادهای انقلابی پرداخت. پس از شهادت جانگداز حضرت آیتالله قاضی طباطبائی، وی به امر امام (ره) عازم تبریز شد. نقش حساس شهید مدنی در اداره امور استان آذربایجان از جریان غائله حزب مزدور خلق مسلمان که توانسته بود با خدعه و نیرنگ قدرتی به دست آورده و با تصرف رادیو و تلویزیون تبریز و بعضی از مکانهای حساس دیگر برای مدت کوتاهی شهر تبریز را به کنترل خود درآورد آشکار میشود که با تدبیر و قاطعیت وی و کمک و همیاری مردم غیور و حزباللهی آذربایجان گروهک خلق مسلمان رسوا و از صحنه سیاسی اجتماعی منطقه محو شد. در جریان این غائله با اینکه شهید مدنی از سوی گروهک «خلق مسلمان» بسیار تهدید میشد، اما وی در روز جمعه کفن پوشید و پیشاپیش جمعیت حرکت کرد و گفت که تا من زندهام و در این شهر نماینده امام هستم، نماز جمعه را برگزار میکنم.
شهادت در محراب
سرانجام روز جمعه بیستم شهریور سال ۶۰ ساعت ۱۳:۴۰، شخصی با نام «مجید نیکو» از اعضای سازمان منافقین به سمت آیتالله مدنی رفت و او را به شهادت رساند. بنا به گفته شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی روی داد که متعاقب آن شهید مدنی به زمین افتاد. در این حادثه، حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر مجروح و به بیمارستانهای تبریز منتقل شدند که ساعت ۱۵، استاندار وقت تبریز طی پیامی رادیویی خبر شهادت آیتالله مدنی را اعلام کرد. این شهید بزرگوار دومین شهید محراب است.