پای صفحه تاریخ کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام امضای خواص دیده می شود.

چه کسی این تراژدی بزرگ تاریخ را آفرید؟B 1 0

چه کسی این تراژدی بزرگ تاریخ را آفرید؟

تاریخ کربلا چگونه ورق می خورد؟

فاجعه عاشورا چگونه رخ داد؟

چه کسی این تراژدی بزرگ تاریخ را آفرید؟

چه کسی با قلمش، با قدمش، با گفتارش، با سکوتش، چراغ سبز به دشمنان اهل بیت علیهم السلام نشان داد تا راه بر کشتن فرزند فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله هموار گردد؟

پرسش ها به ظاهر ساده است اما در ورای این پرسش ها دنیایی از مبانی و معانی نهفته است.

چنین فاجعه ای به این دردناکی و به این وسعت بی همتا در تاریخ آن هم در جغرافیایی کوچک و زمانی به بلندای نیم روز، به این سادگی رخ نمی دهد؟

به شهادت رساندن فرزند دلبند پیامبر صلی الله علیه و آله آن هم کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را سرور جوانان اهل بهشت نامید و بر لبان مبارکش بوسه زد، با آن جایگاه بلند معنوی و با آن وزانت اجتماعی کار آسانی نیست.

یکی و یا جمعی باید یا چشم خود را بر اتفاقی که قرار بود به وقوع بپیوندد می بستند و یا مهر تأیید بر آن می زدند، آن هم توسط کسانی که در هر جامعه پیشرو و پرچمدار یک قبیله و یا یک جریان خاص در جامعه به شمار می روند. این افراد در تاریخ، جز «خواص» نامی ندارند! پای صفحه تاریخ کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام امضای خواص دیده می شود، همان گونه که پای صفحه تاریخ ائمه علیهم السلام و شهادت آنان هم چنین امضاهایی توسط چنین افرادی مشاهده می شود.

اگر خواص «جامعه نبوی پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر واقعه «غدیر» سکوت نمی کردند، اگر برای «سقیفه» مشروعیت قایل نمی شدند، اگر خطاها یکی پس از دیگری مرتکب نمی شدند، اگر به امام علی علیه السلام در برابر معاویه یاری می رساندند، اگر امام حسین علیه السلام را تنها نمی گذاشتند، اگر و اگر... تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد.

این جاست که این پرسش به میان می آید که چگونه خواص یک جامعه به یکباره از چرخه سیاست و فرهنگ یا کنار زده می شوند و یا کنار می روند و یا همراه می شوند و یا هم قدم باطل می شوند تا راه برای فاجعه ای چون عاشورا هموار شود.

اگر امام حسین علیه السلام را تنها نمی گذاشتند، اگر و اگر... تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد.

به راستی چه وسیله ای و چه زمان خواص را، آن هم خواص معتقد را چنان به سادگی می توان دور زد که وقتی به خود می آیند، سر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله را بر نیزه می کنند؟

به راستی چه زمان می توان مجوز چنین حرکتی را از آن ها گرفت؟ و یا آنان را راضی به چنین عملی کرد.

«آری! وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت می دهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل اباطیل نمی ایستند و از حق طرفداری نمی کنند و جان شان را به خطر نمی اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین بن علی علیه السلام –با آن وضع- آغاز می شود. حکومت به بنی امیه و شاخه «مروانی» و بعد به بنی عباس و آخرش هم به سلسله سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می رسد!»[1]

اما منظور از خواص کیست؟ «خواص که می گوییم... یعنی کسانی که وقتی عملی انجام می دهند، موضع گیری می کنند و راهی انتخاب می کنند از روی فکر و تحلیل است می فهمند و تصمیم می گیرند و عمل می کنند، این ها خواصند... .»[2]

کسانی که عامه مردم چشم به گفتار و رفتار آن ها دوخته اند که به کدام سو متمایل می شوند، در کدام جبهه قرار می گیرند.باید به این مسئله توجه داشت که خواص، اهل تحلیل و تفسیر حوادثند، شاخک های آنان حساس به نغییر آب و هوای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.

خواص که می گوییم... یعنی کسانی که وقتی عملی انجام می دهند، موضع گیری می کنند و راهی انتخاب می کنند از روی فکر و تحلیل است.

وقتی خواص، اهل دنیا شدند و دنیاگرایی در اندیشه و رفتارشان، پرده بر آخرت گرایی کشید و صفِ سکه و سکوت و سازش را بر صفِ زهد و عبودیت و مبارزه ترجیح دادند، مشام شان متمایل به جبهه ای می شود که با ذائقه آنان می سازد، ذائقه زنده ماندن و زندگی کردن.

اکثریت خواص عصر امام حسین علیه السلام به خوبی می دیدند در جبهه یزید همه چیز هست حتی زنده ماندن، اما در آن سو هیچ چیز دنیایی نیست حتی زندگی و زنده ماندن در دنیا هم نیست.

اقلیت خواصِ خدامحور، آخرت گرای دنیاگریز در کنار امام حسین علیه السلام باز اهل تفسیر و تحلیل حوادث بودند اما نه با چرتکه عقل جزئی نگر معامله گر، با عقل نوریِ کلان نگر به خوبی می دانستند شهادت در جبهه امام حسین علیه السلام است، از این رو امام حسین علیه السلام هم آن شب صادقانه به آنان فرمود: «إِنَّكُمْ تُقْتَلُونَ غَداً كَذَلِكَ لَا يُفْلِتُ مِنْكُمْ رَجُلٌ؛ فردا همگی شما به شهادت می رسید و از این جمع کسی زنده نخواهد ماند.»[3]

منبع: ره توشه راهیان نور، محرم الحرام 1431 ق (بصیرت)، ص36-39.