0

درسهای آموزنده از قیام امام حسین(ع)

 
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

درسهای آموزنده از قیام امام حسین(ع)

درسهای آموزنده قیام امام حسین(ع). نویسنده: استاد مرتضی مطهری

درسهای آموزنده قیام امام حسین(ع). نویسنده: استاد مرتضی مطهری

اربعین حسینی تسلیت باد.

درسهای آموزنده قیام امام حسین

حسین‌بن علی در سخنان و خطابه‌های خودش، آنجا که از امر به معروف و نهی از منکر صحبت می‌کند، همواره صحبتش این است: «وَ عَلَی الاِسلامِ السَّلامُ اِذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراعٍ مِثلَ یَزیَد»، «اِنّی لَم اَخرُج اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاِصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی». بعد از بیست سی سال که این حرفها فراموش شده بود، حسین‌بن علی به نام یک نفر مصلح و اصلاح‌طلب که باید در امت اسلام اصلاح ایجاد کرد، قیام کرد و به مردم عشق و ایده‌آل داد. رکن اول حماسه زنده‌شدن یک قوم همین است. ملتی شخصیت دارد که حسن استغنا و بی‌نیازی در او باشد. اینهاست درس‌های آموزنده‌ای که از قیام حسین‌بن علی باید آموخت. او حس استغنا و بی‌نیازی به مردم داد. روزی که می‌خواهد از مکه حرکت کند، یک ذرّه قیام خودش را مشروط نمی‌کند و این طور می‌فرماید: «خُطَّ المَوتُ عَلی وُلدِ ادَمَ» و در آخر خطبه می‌فرماید: «فَمَن کَانَ فینا باذِلاً مُهجَتَهُ مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللهِ نَفسَهُ، فَلیَر حَل مَعَنا فَاِنَّنی راحِلٌ مُصبِحاً اِن شاءَ اللهُ تَعالی» من فردا صبح حرکت می‌کنم؛ هر کس که آماده جانبازی است و حاضر است خون قلب خویش را در راه ما بریزد و تصمیم به ملاقات حق گرفته است، فردا صبح حرکت کند که من رفتم. دیگر بیش از این حرفی نیست. این مقدار استغنا قطعاً در دنیا نظیر ندارد.

از این بالاتر شب عاشوراست که اصحاب و اهل بیتش را جمع می‌کند و از آنها تمجید و تشکر می‌کند. بعد به آنها می‌گوید: بدانید از همه شما متشکر و ممنونم، ولی بدانید که دشمنان با شما کاری ندارند و اگر بخواهید بروید مانع شما نمی‌شوند؛ من هم از نظر شخص خودم که با من بیعت کرده‌اید بیعت خودم را از دوش شما برداشتم و محظور بیعت هم با من ندارید، هر کس می‌خواهد برود آزاد است. حسین (ع) از اهل بیت و اصحابی که درباره آنها گفته است که اهل بیتی بهتر و باوفاتر از اینها سراغ ندارم، این مقدار استغنا نشان می‌دهد و هرگز سخنانی از این قبیل که مرا تنها نگذارید، من غریبم، مظلومم، بیچاره‌ام، نمی‌گوید. البته تکلیف دین خدا را برنمی‌دارد؛ لذا با افراد که اتمام حجت می‌کرد، اگر در آنها تمایل به ماندن نمی‌دید به آنها می‌گفت از این صحنه دور بشوید زیرا من نمی‌خواهم شما به عذاب الهی گرفتار شوید، چون اگر از کسی استمداد کنم و او صدای استمداد مرا بشنود و مرا مدد نکند، خداوند او را به عذاب جهنم مبتلا خواهد کرد. این درس استغنا درس کوچکی نبود. همین استغنا بود که بعدها روحیه استغنا بوجود آورد و چقدر قیام‌ها و نهضت‌ها بوجود آمد!

حسین‌بن علی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختی‌ها به مردم داد. اینها برای ملت مسلمان درسهای بسیار بزرگی بود. پس اینکه می‌گویند حسین‌بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین‌بن علی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرت‌ها را تحریک کرد، عشق و ایده‌آل به مردم دارد، حس استغنا در مردم بوجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت؛ همان مردمی که تا آن مقدار می‌ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند.

این داستان معروف است، می‌گویند: نادر در یکی از جنگ‌هایش سربازی را دید که فوق‌‌العاده شجاع و دلیر بود و از شجاعت و دلاوری او اعجاب می‌کرد. یک روز او را خواست، گفت: تو با این شجاعت و دلاوری‌ات، آن روزی که افاغنه ریختند به اصفهان غارت کردند و کشتند کجا بودی؟ گفت: من اصفهان بودم. گفت: تو اصفهان بودی و افاغنه آمدند و آنهمه جنایت کردند؟ گفت: بله بودم. گفت: پس آن روز شجاعتت کجا بود؟ گفت: آن روز نادری نبود؛ مقداری از شجاعتی که امروز من دارم از روحیه نادر دارم، تو را که می‌بینم غیرت من تحریک می‌شود، شجاع و دلیر و دلاور می‌شوم.

اینکه من تاکید می‌کنم که حماسه حسینی و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درس‌های بزرگی است که این قیام می‌تواند به ما بیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولی می‌گویم این رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که در عین حال آن حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین‌بن علی یک سوژه‌ی بزرگ اجتماعی است. حسین‌بن علی در آن زمان یک سوژه‌ی بزرگ بود؛ هر کسی که می‌خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لَثاراتِ الحُسَین» بود. امروز هم حسین‌بن علی یک سوژه‌ی بزرگ است، سوژه‌ای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام، برای اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامی در وجود ما احیا بشود.

با وجود اینکه عرایض دیگری در این باره دارم، در همین جا به عرایضم خاتمه می‌دهم و برمی‌گردم به آیه‌ای که ابتدا خواندم. آیه‌ی عجیبی است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا استَجیبوا لِلّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم» ایها الناس! این دعوت پیغمبر را اجابت کنید؛ می‌خواهد شما را زنده کند. حیات یک ملت به داشتن ثروت زیاد نیست، حتی به علم هم نیست (علم به تنهایی کافی نیست که یک ملت را زنده کند)، بلکه حیات ملت به این است که آن ملت شخصیتی را در خودش احساس کند. ای بسا ملت‌های عالِم که شخصیت ندارند، و ای بسا ملتهای جاهل که شخصیت خودشان را حفظ کرده‌اند. اگر الجزایری‌ها بعد از صدو پنجاه سال مبارزه توانستند استعمار فرانسه را به زانو درآوردند و به استقلال برسند، برای این بود که در آنها یک حماسه و یک احساس منش وجود داشت. اگر در آن طرف مشرق زمین، ملت دیگری دارد با قوی‌ترین و ثروتمندترین ملت‌های جهان مبارزه می‌کند، چرا مبارزه می‌کند؟ آیا عدد یا ثروتش با آنها مبارزه می‌کند؟ ابداً؛ احساس شخصیت و منش آن ملت مبارزه می‌کند، می‌گوید: من تو را به آقایی قبول ندارم، من یا باید زنده باشم روی پای خود باشم و کسی بر من حکومت نکند و یا باید نباشم.

  •  منبع: کتاب «حماسه حسینی». جلد اول (سخنرانیها)
یک شنبه 17 شهریور 1398  8:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها