پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
اي آنكــه به تدبیر گـــردد ايـــام* اي ديده و دل از تو دگـرگون مـادام
اي آنكه به دست توست احوال جهان* حكمي فرما كه گردد ايــام به كام
مه و خور بهـاری لطف داور
نما گردش به صحرا ای برادر
نگرگلهای صحرارنگ دررنگ
نمــــا لطف خـــدا را نیک باور
فی البداهه: منصور مقدم 20/1/1398
روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت
بـی تو اگر سرخ بـود از اثـر غازه بـــود
دعای او فراهم می نماید هر سعادت را
نصیب هر دل مشتاق بنماید شهادت را
اگر همت کنیم آیینه دار کربلا باشیم
میان خلق باید سفره دار کربلا باشیم
می نویسم نامـش اوّل و از قفا
می نگارم نامـه ی عشـق و وفا
از سکوتم صدا درست کنید ذکر یا ربنا درست کنید
دوران تیرگی و ضلالت به سر رسید
امشب شب طلوع چراغ هدایت است
این شمع جمع محفل اولاد آدم است
این کشتی نجات غریقان عالم است
تو در تیرگــیها سـراج المنیری تو همچون پیمبر، بشر را بشیری
یک نگه کن بر گل روی حسین
احمد و زهرا و حیدر را ببین
آیه والفجر را با من بخوان
سوره والفجر دیگر را ببین
نشان فاطمه بود و نگاه های علی در آن میانه نگاهی دوان دوان می رفت
تا بالهای زخمی فطرس به پات خورد
بعد از هزار سال پریدن شروع شد
دعای خیر دریغ از کسی نمی فرمود به یاری فقرا با همه توان می رفت
تامّل کنـان در خـطا و صواب
به از ژاژخــایان حاضر جواب
ببینیـد در لیلــۀ پنجِ شعبان رخِ چارمیـن حجّتِ کبریــا را
اگر ز بار غمش آسمان خمید چه باک
که گشت قامت اسلام با قیامش راست
وضو گرفت ز خون،پیش تیر قامت بست
که تا قیام قیامت از او نماز به پاست