در موضوع انگیزهها و رفتار کودکان و درک احساسات کودکان ، اغلب اهمیت غرور و احساس شرم در کودکان نادیده گرفته میشود. یک کودک نیازمند به احساس غرور و دوری از احساس شرم است؛ این موارد از انگیزههای اساسی هستند که در طول زندگی کودک باقی میمانند.
احساس شرم در کودکان
تخمین اهمیت احساس شرم و غرور در رشد روانشناختی و سلامت روانی فرزندان ما دشوار است. شرم پاسخ غریزی ما به شکست یا بیکفایتی شخصی است؛ به ویژه اگر در معرض بیکفایتی عمومی قرار بگیریم.
خجالت یک شرم موقت و خفیف است؛ احساس حقارت، تنهایی و تنفر از خود از انواع شرم هستند. کودکان وقتی که از طرد شدن اجتماعی رنج میبرند، قادر به یادگیری نیستند، در رقابتها شکست میخورند، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، به آنها بیاحترامی میشود یا سرزنش میشوند. هنگامیکه آنها به دنبال تایید و تعریف از سوی بزرگسالان هستند ولی به جای آن در معرض انتقاد یا تنبیه قرار میگیرند، احساس شرم را تجربه میکنند. هنگامیکه کودکان به ما میگویند مضطرب هستند، اغلب به خاطر احساس شرم است.
کودکانی که از مشکلات در هماهنگی حرکت یا تاخیر در یادگیری زبان رنج میبرند، در دوران کودکی شرم را تجربه میکنند. کمی بعد، مشکلات در یادگیری به ویژه یادگیری در خواندن، در کودکان احساس شدید شرم را ایجاد میکند.
احساس شرم در کودکان به دوری و ترک کردن جمع منجر میشود و سپس در نوجوانی به تلاشهای ناامیدانه برای کم کردن یا از بین بردن این حالت دردناک ذهنی میانجامد. بسیاری از تجربیاتی که موجب بروز احساس شرم میشوند به عنوان مثال، تجربیات چون تمسخر یا رانده شدن، بسیار دردناک هستند و احساس شرم شاید بیشتر از هر احساس دیگری با ما باقی میماند.
احساس شرم چه ارتباطی با غرور دارد؟
ما باید به کودکانمان کمک کنیم تا این لحظات خجالت و شکست را در چشمانداز و دورنمای فکری خود داشته باشند. هنگامی که کودکان موفق هستند و احساس غرور میکنند، به طور غریزی به دیگران نگاه میکنند. وقتی که شکست میخورند و احساس شرم میکنند، نگاهشان را میدزدند. این طبیعت غرور و شرم است.
رفتار کلی در ارتباط احساس شرم در کودکان اختفا و پنهان شدن است. ما همه تلاش میکنیم تا آنچه را که مایه شرم ما است پنهان کنیم. غرور در تضاد با شرم است. احساس افتخار همراه با حرکات ظاهری، میل به نشان دادن، گفتن به دیگران و به نمایش گذاشتن است. غرور چه در عمل و چه در تصور ما ارزشمند است. شرم در موقعیتها، در افکار و تصورات، در اهداف ما و آنچه که برای خودمان امکانپذیر است منعقد و ثبت میشود.
انتظارات کودک از افتخار یا شرمساری به طور قاطعانهای بر انتخابهای او تاثیر میگذارد؛ موقعیتهایی که او به طور فعالی به دنبال آنها است و آنهایی که او اجتناب میکند. شرم پاسخ احساسی ما به پذیرفتهشدن و موفقیت آرزوها را افزایش میدهد.
به ویژه کودکان میخواهند والدین در غرورشان با آنها شریک باشند و به آنها افتخار کنند. احساس کودکان ما (احساس اطمینان درونی) این که ما به آنها افتخار میکنیم، یک احساس خوب است و همانند لنگری است که از آنها در لحظات دلسردی، تنهایی و شکست حمایت میکند.
احساسی که والدین به ما افتخار میکنند یک نیروی انگیزشی و تقویتی برای طول زندگی ما و یک عامل حفاظتی در زندگی عاطفی و احساسی کودکان ما است. خلاف آن هم درست است. تحقیر والدین از مخربترین نیروها در رشد روانی هر کودکی است.
هنگامی که ما به عنوان پدر ومادر، قادر به ابراز غرور نسبت به کودکان خود نباشیم، زمانی که ما اغلب بیاعتنا، انتقادی یا مخالف هستیم، فرزندان ما بیشتر در مقابل انواع مشکلات عاطفی و رفتاری آسیبپذیر میشوند. آنها بیشتر با دلسردی و خشم زندگی خواهند کرد و در نهایت، این احساسات به گونهای دیگر شاید اعتراض و سرکشی یا شکست در یک کار ابتکاری یا ناتوانی در حفظ تلاش برای دستیابی به اهداف بلند مدت هویدا میشوند.
بنابراین ما باید اغلب به فرزندان خود بگوییم که به آنها بخاطر تلاش و موفقیتهایشان افتخار میکنیم. ما نباید نگران باشیم که با این تعریف و تمجیدها آنها را لوس میکنیم. احساس شرم در کودکان اثرات مخربی در زندگی آنها دارد.