چرا "جمال خاشقچی" کشته شد؟
خلیج فارس: دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشینگتن پست در داستانی مهیج به مراحلی که در نهایت به ترور جمال خاشقچی انجامید، پرداخته است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از شفقنا؛گفته می شود که در پس و پشت قتل بی رحمانه جمال خاشقچی ماجرای همیشگی جنگ قدرت پنهان است. نبردی سفت و سخت میان خانواده سلطنتی عربستان؛ که پارانویا را در وجود ولیعهد آبیاری کرد و این نیز در نهایت با بی فکری و خشم محمد بن سلمان باعث قتل و مثله شدن ستون نویس روزنامه واشینگتن پست شد.
سکانس آغازین این کینه خانوادگی در ماه ژانویه سال ۲۰۱۵ در سوئیت ویژه بیمارستانی در ریاض، که ملک عبدالله ساعات آخر احتضارش را در آن جا گذراند، کلید خورده است. یکی از افرادی که آن روز و در آن ساعت در آن بیمارستان حضور داشت، گفته که آن روز پسران و نزدیکان عبدالله خبر درگذشت ملک عبدالله را به جانشینش ملک سلمان خیلی دیر اعلام کرده اند. حدس زده می شود دلیل این تاخیر این بوده که امیدشان این بوده با کشتن زمان فرصت کنند سرنوشت دارایی های نقدی و منابع مالی و معنوی قدرت را که در اختیار خانواده بود، روشن کنند و همه چیز را یک جا در اختیار ملک سلمان قرار ندهند.
در سال های بعد از مرگ ملک عبدالله اتفاقات و توطئه هایی که در خاندان سعود رخ داده، بی شباهت به رخدادهای وقوع یافته در سریال فانتزی و خیالی بازی تاج و تخت نبوده است. ماجراهایی حاکی از رقابت شگفت انگیز و بی رحمانه دو خانواده قدرتمند خاندان سلطنت که دامنه رقابت و مبارزاتشان تا ایالات متحده آمریکا، چین، سوئیس و بی شمار کشور دیگر نیز امتداد یافته است.
در این بین هر چه گذشته تنش بین دو خانواده افزایش یافته؛ و ماجرا به جایی رسیده که دار و دسته محمد بن سلمان – پسر محبوب پادشاه جدید – حتی به خودشان جرئت داده اند در آگوست سال ۲۰۱۶، در یک عملیات بزرگ و پنهان آدم ربایی که شبیه فصلی از یک داستان پر هیجان جاسوسی به نظر می رسد، یکی از اعضای گروه عبدالله را در شهر پکن بدزدند.
در گذر این سال های اخیر محمد بن سلمان در قبال کسانی که آن ها را دشمن خود می داند، روز به روز رفتارهای عصبی تر و تهاجمی تری نشان داده است. کارشناسانی از ایالات متحده و خود عربستان سعودی گزارش داده اند که از اوایل سال ۲۰۱۷ به این سو گروهی از ماموران اطلاعاتی سعودی تحت نظر مستقیم نهادهای حکومتی سازمان دهی عملیاتی پرشمار برای ربودن مخالفان را در داخل و خارج از کشور آغاز کرده اند. ربوده شدگان یا به عبارت مقامات حکومتی بازداشت شدگان این سری عملیات بیشتر در بازداشتگاه های پنهان نگهداری شده اند. سعودی ها برای این که این زندانیان به حرف آیند و به انجام توطئه علیه ولیعهد اعتراف کنند، آن ها را به کرات زیر بازجویی های خشن کشیده اند. در نهایت هم ربوده شدگان یا همان بازداشت شدگان مجبور به امضای تعهد نامه هایی شده اند که اگر درباره اتفاقاتی که براشان افتاده چیزی بگویند، باید در ازای افشای این اطلاعات بهای زیادی بپردازند.
این درام مهیج نه بخشی از یک فیلم تخیلی، که داستانی واقعی است که در طول چند هفته ای که از قتل جمال خاشقچی می گذرد، ده ها نفر از کارشناسان برجسته سعودی، آمریکایی و حتی اروپایی در گفتگوهای متعدد زوایای مختلف آن را برایم توصیف کرده اند. منابعی که این اطلاعات دست اول را درباره رخدادهای سیاسی عربستان در اختیارم قرار داده اند، درخواست شان این بوده که نامی از ایشان در گزارش آورده نشود و نام و هویت شان پنهان بماند؛ چرا که به دلیل جایگاه حساس بین المللی شان می ترسند با تبعات افشای این اطلاعات درگیر شوند. اطلاعات ارائه شده در گزارش هم چنین برای صحت سنجی با شماری از ماموران اطلاعاتی و کارشناسان سیاسی آمریکایی در میان گذاشته شده و اعتبارشان اثبات شده است. این همه تحقیق برای این به انجام رسیده که به شکل دقیق و منطقی ماجراهای روز دوم اکتبری که جمال خاشقچی، ستون نویس روزنامه واشینگتن پست، بعد از ورود به کنسولگری عربستان در استانبول در گرداب خشم و بی قانونی گرفتار آمد، ترسیم شود.
ماجرا چه بود؟
آن چه در پی می آید سطوری از گزارشی است که در آن ماموران اطلاعاتی سعودی و آمریکایی یافته هاشان را درباره ماجرای خاشقچی ارائه داده اند: قتل خاشقچی توسط گروهی که مستقیما از دادگاه سلطنتی عربستان در ریاض به استانبول اعزام شده بودند؛ بخشی از عملیاتی بود که یک سال و نیم پیش سازمان داده شده بود. روش تحریک کننده روزنامه نگاری خاشقچی و ارتباطات او با قطر و ترکیه در گذر زمان باعث نارضایتی و عصبانیت ولیعهد شده و او که احساس می کرده این روزنامه نویس رفتاری موهن دارد، در جولای ۲۰۱۸ با دستور « او را برگردانید » مامورانش را سراغ او فرستاده است. دستوری که سازمان اطلاعات آمریکا متاسفانه تا سه ماه بعد از صدور، یعنی بعد از این که خاشقچی در استانبول ناپدید شد، از آن اطلاعی به دست نیاورده بود.»
به نظر می رسد آمریکا از آغاز ماجرا به دقت شاهد این جنگ بین المللی بوده است. به هر حال جرارد کوشنر، داماد و مشاور رئیس جمهور دونالد ترامپ، مدت های مدیدی به عنوان یکی از مشاورین نزدیک محمد بن سلمان در ارتباط مستقیم با او بود. کوشنر حتی در جریان یک سفر سری در اکتبر ۲۰۱۷ با محمد بن سلمان دیدار و ملاقات هم کرد؛ که با این که هیچ گاه جزئیات این دیدار و مفاد مکالمات طرفین در جایی مورد اشاره قرار نگرفت، اما شواهد حاکی از این است که به احتمال زیاد در این دیدار درباره چینش خانواده سلطنتی صحبت هایی انجام شده است. درست یک هفته بعد از دیدار کوشنر، یعنی در روز چهارم نوامبر بود که بن سلمان ماجرای یک کودتای درون حکومتی را رسانه ای کرد که این ماجرا به دستگیری بیش از دویست نفر از بازرگانان بزرگ و شاهزاده های سعودی انجامید که ماجرای نگهداری از این گروه در هتل ریتز کارلتون ریاض یکی از بحران های بین المللی ولیعهد را رقم زد. گفته می شود نقشه دقیق این دستگیری های گسترده توسط گروهی از نزدیک ترین ماوران بن سلمان در دفتر سلطنتی طرح ریزی شده بود.
در صدر فهرست نام های مخالفین محمد بن سلمان که در هتل ریتز گرفتار آمده بودند، نام شاهزاده ترکی بن عبدالله، پسر بلند پرواز پادشاه سابق که قبل از این اتفاق در اعتراض به تصمیمات خلق الساعه و دمدمی ولیعهد با آمریکا و چین ارتباطاتی برقرار کرده بود، به چشم می خورد. بعد از اتمام آن ماجرا و آزادی شمار زیادی از شاهزادگان محبوس، ترکی اما در بازداشت ماند و البته یاور و متحد نظامی او ژنرال علی القحطانی نیز در بازداشت درگذشت.
جنگ جانشینی
فتنه های جاری در قصر سلطنتی در اوایل ژانویه سال ۲۰۱۵ آغاز شد؛ زمانی که ملک عبدالله که حدود یک سال پیش از این پزشکان ابتلای او را به سرطان ریه تشخیص داده بودند، حالش وخیم تر شد و نزدیکانش او را با هلیکوپتر از اقامتگاهش در صحرا به بخش وی آی پی بیمارستان گارد ملی سعودی در ریاض انتقال دادند. بیمارستان در آن روزها یک سر در اختیار پسران ملک عبدالله و نزدیکانش در کاخ سلطنتی قرار گرفته بود؛ به هر حال متعب، پسر پادشاه رئیس گارد ملی عربستان بود و بیمارستان را کامل در اختیار و کنترل داشت. وقتی پادشاه به کما رفت، خانواده پادشاه برای این که فرصت کافی برای بررسی احتمالات گوناگون درباره جانشینی او را فرا چنگ آورند و از جمله شانس جانشینی متعب را افزایش دهند، وضعیت سلامتی او را پنهان نگه داشتند.
وقتی سلمان که آن زمان ولیعهد بود در روز بیست و سوم ژانویه وارد بیمارستان شد و گفت که می خواهد برادرش را ببیند، خالد التویجری رئیس دادگاه سلطنتی و نگهبان منابع مالی خانواده بهش گفت که ملک عبدالله در حال استراحت است. یکی از افرادی که آن روز و در آن ساعت در بیمارستان حضور داشت و می خواهد نامی از او در این گزارش نباشد، می گوید که آن زمان در حقیقت ملک عبدالله درگذشته بود. وقتی بعدتر سلمان حقیقت را فهمید و متوجه شد بهش دروغ گفته اند، به شدت عصبانی شد. شاهدان ماجرا خبر می دهند که آن روز سلمان که دیگر ملک سلمان شده بود از شدت عصبانیت فریاد می زد و بعد هم چنان به گوش خالد التویجری سیلی زده که صدای آن در راهروهای بیمارستان پیچیده است. بعدتر؛ خالد التویجری یکی از افرادی بود که در نوامبر سال ۲۰۱۷ دستگیر و به هتل ریتز کارلتون منتقل شد. منابع سعودی می گویند که این مقام نزدیک به پادشاه سابق بعد از این که مجبور شد تا قران آخر پولی را که در زمان ملک عبدالله به جیب زده بود به محمد بن سلمان بازگرداند، در حال حاضر تحت بازداشت خانگی به سر می برد.
طارق عبید که یکی از مشاورین مالی خاندان عبدالله است می گوید که « خالد التویجری آسیب های زیادی به پسران ملک عبدالله زده بود »
در جریان رقابت بی رحمانه ای که برای جانشینی پادشاه در جریان بود، شماری از اعضای خانواده سلطنتی جاسوسی اعضای دیگر خانواده را می کردند. یکی از پسران عبدالله می گوید که در آن روزها – و الان – تلفن های بیشتر شاهزادگان مهم شنود می شده و حتی خودشان هم به این کار اقدام می کردند. گروه عبدالله هم چنین وسیله ای را از چین وارد کردند که می توانست به طور پنهانی مکالمات تلفن هایی را که در شعاع صد یاردی دستگاه قرار داشتند، بدون دسترسی مستقیم به آن تلفن ها ضبط کند. در کل در آن روز و روزگار گوشه و کنار شهر ریاض پر بود از دستگاه های نظارتی پنهان در زیر سیگاری ها و سطل های آشغال؛ که قرار بود طرح ها و توطئه های سیاسی را در اختیار صاحبان و کار گذاران دستگاه ها بگذارند.
یکی از افرادی که در ماه های اول بعد از درگذشت ملک عبدالله به ملک سلمان و محمد بن سلمان در تثبیت و تحکیم قدرت کمک بسیار کرد، سعود القحطانی است. این وکیل و افسر سابق نیروی هوایی که اشتیاق عجیب و غریبی به هک کردن سایت های گوناگون و البته تخصصی ویژه در جهت دادن به رسانه های اجتماعی دارد، به این دلیل که در سال های آغازین قرن بیست و یکم به عنوان یکی از دستیاران خالد التویجری در دادگاه سلطنتی کار می کرد، در آغاز مورد شک و تردید فراوان قبیله سلمان قرار داشت و به زبان ساده تر سلمان و خانواده اش نسبت به قحطانی مشکوک بودند. او که در روزهای آغازین جانشینی سلمان بارها مورد بازجویی قرار گرفته بود، به گفته یکی از منابع این گزارش که در کاخ سلطنتی کار می کند، خیلی زود توانست وفاداری خود را به محمد بن سلمان ثابت کند.
قحطانی به عنوان مدیر بخش رسانه ها و استودیوهای دادگاه سلطنتی توانست اطلاعات به درد بخور فراوانی از افراد مشکوک، رقبای احتمالی و البته طرح ریزان کودتا در اختیار محمد بن سلمان قرار دهد. او همچنین شروع به مونتاژ اسلحه های سایبری کرد تا آن ها را در خدمت بن سلمان مورد استفاده قرار دهد. در ژوئن ۲۰۱۵ او برای دستیابی به ابزارهای پنهان سایبری با یک گروه هکر ایتالیایی ارتباط برقرار کرد. در بیست و نهم ژوئن همان سال قحطانی به رئیس آن گروه هکر ایتالیایی چنین پیام داد: دادگاه سلطنتی عربستان سعودی ( دفتر پادشاه ) میل دارد در تولید و البته توسعه یک سری ابزار سایبری با گروه شما همکاری کرده و یک شراکت طولانی مدت استراتژیک داشته باشد.
ماموران اطلاعاتی سعودی و آمریکایی در گزارش نهایی شان آورده اند که قحطانی به عنوان فرمانده امور اطلاعاتی محمد بن سلمان ارتباط مستقیم با قتل جمال خاشقچی داشته و در برنامه ریزی قتل این روزنامه نگار نقش داشته است.
سیاست های خانوادگی
از همان اولین هفته ای که ملک سلمان قدرت را در اختیار گرفت، گروه نزدیکان او شروع به پیش بردن سیاست های خانوادگی شان کرده اند. در اواخر ژانویه سال ۲۰۱۵ یک حکم حکومتی دستور تغییر دو پسر ملک عبدالله، ترکی و میشال را به عنوان استانداران ریاض و مکه صادر کرد. این تغییرات بعدتر با برکناری شاهزاده مقرین که نایب ولیعهد شمرده می شد و البته محمد بن نایف، فرزند منعطف وزیر سابق قدرتمند امور داخلی که یکی از رقبای قدرتمند محمد بن سلمان بعد از درگذشت ملک سلمان قلمداد می شد، ادامه پیدا کرد.
در واقع محمد بن سلمان که آن روزها تنها ۲۹ سال داشت، همه چیز را مثل بازی شطرنج مرحله به مرحله پیش می برد. او که ابتدا محمد بن نایف را که رابطه نزدیکی با سازمان سیا داشت، جانشین مقرین در مقام نایب ولیعهد کرده بود، بعدتر که از سوی او احساس خطر کرد، او را نیز از بازی کنار گذاشت. پادشاه البته یک سال بعد با اهدای یک کشتی تجملی از مقرین دلجویی کرد.
در آوریل سال ۲۰۱۵ ملک سلمان و محمد بن سلمان پایه های حکومتشان را مستحکم تر کردند. بن سلمان که در این زمان وارد سلسله مراتب نیل به پادشاهی شده بود، در حالی که هنوز سی سالش تمام نشده بود، تقریبا همه کاره عربستان شمرده می شد. او که با رفتارهای ماکیاولیستی اش معروف بود، با همراهی و تشویق های محمد بن زاید ولیعهد امارات متحده عربی و شیخ تهنون، مامور اطلاعاتی بلند پایه اماراتی تقریبا تمام رقبا را از میدان به در کرد.
بن سلمان البته پیش تر ها نیز نشان داده بود سر نترسی دارد. در واقع او را در ریاض یک شاهزاده دردسر ساز می شناختند و گفته می شود که روزگاری که محمد بن سلمان جوان تر بود، برای هشدار دادن و تهدید ماموری که در یک معامله غیر قانونی املاک نخواسته بود با شاهزاده همکاری کند، یک گلوله به او هدیه داده بود- که تهدیدی آشکار به شمار می آمد.
بعد از تثبیت قدرت محمد بن سلمان تمرکزش را روی مدرنیزاسیون عربستان قرار داد. او اما همچنان رفتارهای پارانویاییش را در قبال رقبا از جمله پسران ملک عبدالله، محمد بن نایف و بعدتر روزنامه نگار منتقد کنترل ناپذیر – جمال خاشقچی ادامه داد.
در سپتامبر سال ۲۰۱۵ دو اتفاق رخ داد که می توانستند برای ناظران هشدار دهنده باشند که بن سلمان، این شاهزاده سعودی « راننده ای است که می تواند عربستان را یا به حط پایان مسابقه یا همان سر منزل مقصود برساند و یا این که این کشور را از دره به پایین پرت کند ».
اولین اتفاق آن زمانی رخ داد که سفیر آمریکا جوزف وستفال قصد کرد برای دیدار با محمد بن نایف به جده سفر کند، اما ماموران بن سلمان او را از فرودگاه بازگردانده و به دیدار بن سلمان بردند؛ تا این پیام بی ظرافت و زمخت، اما صریح به بقیه داده شود که در این کشور رئیس کیست!
همان ماه یکی از ماموران کهنه کار اطلاعاتی عربستان به نام سعد الجبری طی یک سفر مخفیانه در واشینگتن با جان برنان – رئیس آتی سیا – دیدار کرد. به این دلیل که جبری – که یکی از مشاورین نزدیک محمد بن نایف بود، چیزی درباره این سفر به محمد بن سلمان نگفته بود، بعد از این که به عربستان بازگشت، به سرعت از کارش اخراج شد. او اکنون در تبعید زندگی می کند.
اعضای قبیله عبدالله و به خصوص پسرانش داشتند قبضه کردن لایه ها و اهرم های قدرت را که زمانی در اختیار آن ها بود، تماشا می کردند. آن ها که می دانستند جان برنان و دیگر اعضای دولت اوباما چندان دل خوشی از محمد بن سلمان ندارند، از یک شرکت مشاوره استراتژیک خواستند تا اطلاعاتی را در زمینه دینامیک جدید رابطه آمریکا با عربستان سعودی گردآوری کرده و در اختیار آن ها قرار دهد. تلاش می شد دیدارها با رعایت اصول کامل امنیتی و به صورت پنهانی انجام شود.
روزهای بسیاری در ماه می ۲۰۱۶ شاهزاده ترکی بن عبدالله به همراه مشاور نزدیکش عبید که یک بازرگان عربستانی بود، با تعداد پرشماری از ماموران سابق سیا و ماموران فدرال در سوئیتی در هتل چهار فصل در جورج تاون دیدار کردند. ترکی و عبید را در بیشتر دیدارها ژنرال علی القحطانی، مشاور نظامی ترکی و دیگر پسران ملک عبدالله همراهی می کرد. او همان کسی است که سال بعدش پس از دستگیری و انتقال به هتل ریتز کارلتون کشته شد!
برای به دست آوردن اطلاعاتی برای استفاده در تک نگاریی که درباره محمد بن سلمان می نوشتم، من نیز این افراد را در هتل ملاقات کردم. یادم است که ترکی بن عبدالله در ابراز عقایدش بسیار محتاط بود و بسیار با دقت نظر می داد. او عقیده داشت باید در سیاست های عربستان سعودی متوازن تر عمل شود؛ اما هیچ گونه پیشنهادی درباره تغییر در دولت ارائه نداد.
عبید در یک گفتگو درباره ملاقات های ترکی در ماه می ۲۰۱۶ چنین می گوید: دیدارها با هدف دستیابی به یک ارزیابی استراتژیک از چشم اندازهای آمریکا در ارتباط با پادشاهی عربستان و موقعیت و جایگاه این کشور انجام می شد.
ماه بعد، در ژوئن ۲۰۱۶ محمد بن سلمان برای دیدار با رئیس جمهور باراک اوباما و دیگر مقامات به واشینگتن آمد. از آن پس دولت در قبال تمام تنش های موجود در خانواده سلطنتی به شدت منفعل و خنثی عمل کرد، حتی وقتی ولیعهد و نایب ولیعهد به آن شدت و حدت با هم به مشکل برخوردند. از دیگر سوی اوباما تحت تاثیر دیدگاه و انرژی و اشتیاق بن سلمان درباره نگرش اصلاح گرایانه اش قرار گرفته بود و بعد از آن دیدار ماه ژوئن بود که ایالات متحده در توصیف محمد بن سلمان از عنوان اصلاح طلب استفاده کرد.
گرفتار در بازی قدرت
خانواده عبدالله به خصوص در آسیا یک سری ارتباطات مهم خارجی را برقرار کردند. در سال ۲۰۱۶ اما آن ها در دام سیاست های بن سلمان گرفتار آمدند.
عبید در جولای ۲۰۱۶ به شانگهای سفر کرد تا مقدمات شرکت ترکی بن عبدالله را در جلسه انجمن بین المللی اقتصاد که قرار بود در سپتامبر آن سال، چند روز پیش از مجمع گروه بیست برگزار شود، فراهم کند. از آن جایی که قرار بود بن سلمان در جلسه گروه بیست حضور داشته باشد، نقشه ترکی برای حضور در جلسه انجمن بین المللی اقتصاد به یک رقابت درون کشوری تعبیر شد. به هر حال عبید برای ترکی در هتل پنیسولا اتاقی رزرو کرد. اتاق کناری نیز متعلق به علی القحطانی بود.
اما خیلی زود اتفاقات عجیب و غریبی رخ داد. زنجیره حوادثی که در آن زمان رخ داد، توسط منابعی از آمریکا، سویس و البته خود عربستان سعودی تایید شده است.
عبید در یک سرمایه گذاری مهم بین المللی نماینده ترکی بن عبدالله بود. ترکی پذیرفته بود در یک پروژه توسعه ای که متعلق به شرکت سرمایه گذاری جاده ابریشم بود حداقل ده میلیون دلار سرمایه گذاری کند. ریاست این پروژه به گفته وبسایت شرکت با شان لی بود، اما چهره اصلی اما پشت پرده این شرکت چن یوان، رئیس بانک توسعه چین از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۳ بود که گفته می شد پدرش یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست چین بوده. وقتی در آگوست ۲۰۱۶ عبید به پکن سفر کرد تا درباره سرمایه گذاری ترکی مذاکره کند، در آن جا متوجه شد که بن سلمان با یک سرمایه گذاری ۱۰۰ میلیون دلاری شرکت جاده ابریشم را از مشارکت با ترکی بر حذر داشته.
عبید در شرح ملاقات هایش در آن سفر به نکاتی اشاره کرده که می تواند در تبیین سیاست های بن سلمان موثر باشد. او به نقشه بن سلمان برای گرد آوردن صد میلیارد دلار از طریق عرضه سهام شرکت نفت عربستان، آرامکو اشاره می کند که قرار بود با کمک مایکل کلاین، بانکدار نیویورکی و مشاور اقتصادی بن سلمان به انجام رسد. این مبلغ قرار بود کمبود بودجه عربستان را که به دلیل کاهش قیمت نفت پیش آمده بود، جبران کند. عبید همچنین گفته که در جلساتی که با شماری از سرمایه گذاران خارجی داشته فهمیده که آرامکو در پی سیاست های خصوصی سازی محمد بن سلمان می تواند بر امنیت ملی عربستان نیز تاثیرات شدید داشته باشد.
در آن جلسه ظاهرا عبید با زیر سوال بردن سیاست های خصوصی سازی بن سلمان از گروه چینی می خواهد مثل سابق با حمایت از سیستم اقتصادی سنتی عربستان که آرامش و رفاه را در آن کشور موجب شده بود، به ثبات و امنیت منطقه کمک کند. خبر این انتقادات باید خیلی زود به ریاض رسیده باشد، را که عبید حدود یک هفته بعد از آن جلسه تلفن های پشت سر هم به تلفن او از خطوطی ناآشنا که پیش شماره عربستان را داشت، آغاز شد.
در نهایت هم خالد حمیدان، رئیس سازمان اطلاعات عربستان شخصا با عبید تماس گرفت و گفت که دادگاه سلطنتی عربستان از او می خواهد فورا به عربستان بازگردد. عبید آن روز در پاسخ گفت که برای اتخاذ چنین تصمیمی باید با رئیسش ترکی بن عبدالله مشورت کند.
محمد بن سلمان عربستان کیست؟!
به گزارش یک منبع موثق ترکی بعد از آن تماس با حمیدان تماس گرفته و پرسیده که آیا شخص ملک سلمان دستور بازگشت عبید را صادر کرده است یا نه: اگر دستور پادشاه باشد، من شخصا می روم و طارق عبید را به کشور باز می گردانم. ترکی اما پاسخ گرفته که دستور از سوی دادگاه سلطنتی صادر شده؛ و منبع موثق این گزارش خبر می دهد که پس از شنیدن این پاسخ ترکی به عبید زنگ زده و گفته در چین بماند و به عربستان برنگردد.
در روز ۲۱ آگوست اما رئیس شرکت جاده ابریشم به عبید زنگ زده و او را برای یک جلسه فوری به دفترش در پکن دعوت کرده است. عبید اما وقتی به فرودگاه پکن رسیده و قصد پیاده شدن از هواپیما را کرده، دچار دردسری غیرقابل باور شده است. چند شاهد سعودی و سوییسی که در ماجرا دست داشتند، ماجرای آن روز را چنین تعریف می کنند: وقتی عبید از هواپیما پیاده شد، نزدیک به چهل مامور امنیتی فرودگاه او را احاطه کردند. رئیس گروه که به زبان عربی حرف می زد، به عبید گفت: ما ماموران امنیت وزارت کشور هستیم. باید با ما همکاری کنی. بعد خیلی ناگهانی حلقه محاصره را تنگ تر کرده اند و بر سر او پاکتی کشیده و سپس او را به جایی در پکن برده و دست هایش را به صندلی بسته اند.
یک افسر امنیتی چینی در آن جا عبید را متهم می کند به این که یکی از حامیان مالی تروریست های پاکستانی است و داشته طرحی را برای اخلال در جریان ملاقات های گروه بیست برنامه ریزی می کرده؛ و او را زیر فشار می گذارد که جای اختفای تروریست ها را افشا کند. عبید به شدت اعتراض می کند، و می گوید واقعا نمی داند آن ها درباره چه چیزی حرف می زنند. بازجویی تا مدت طولانی ادامه می یابد؛ اما خوشبختانه ماموران امنیتی چین با چک کردن اطلاعات موجود در آی پد و موبایل عبید به اشتباهی که رخ داده است پی می برند. بعدها افشا می شود که ماموران جاسوسی عربستان به اداره اطلاعات چین اطلاعات اشتباهی درباره فعالیت های تروریستی عبید داده اند تا او دستگیر و در نهایت به عربستان مسترد شود.
گفته می شود آن روز رئیس ماموران چینی به عبید می گوید چند دقیقه بعد از پرواز تو به ما اطلاع دادند تو یکی از تامین کنندگان تروریست هایی هستی که قرار است در جلسات گروه جی بیست خرابکاری کنند. این مقام اطلاعاتی در ادامه به عبید می گوید که « تو گرفتار بازی قدرتی شده ای که دو شاهزاده قدرتمند در کشورت برپا کرده اند ». بعد از آن ماموران چینی عبید را پنهانی به شانگهای بازگردانده و از او در مدت اقامتش در چین مراقبت کرده اند. این در حالی است که ماموران عربستانی عصبانی بارها و بارها در جست و جوی او بیشتر هتل های پکن را زیر و رو کرده اند. عبید می گوید که در شانگهای بوده که بهش تلفن شده و آن سوی خط کسی نبوده مگر ژنرال یوسف بن علی الادریسی، معاون سازمان اطلاعات عربستان سعودی که ازش خواسته فورا خودش را به پکن برساند و سوار هواپیمایی شود که برای بازگرداندن او به چین فرستاده شده.
عبید ماجرا را دوباره به ترکی می گوید و او هم به ادریسی زنگ زده و دوباره می پرسد که آیا خود ملک سلمان دستور بازگشت او را داده یا نه؛ که ادریسی پاسخی مبهم به او می دهد و درباره این که چه کسی قصد بازگرداندن او را به کشور دارد چیزی نمی گوید. بعد از آن عبید برای مدتی دیگر در شانگهای می ماند. او که پاسپورت سویس را هم داشته از سفارت سویس مورد حمایت قرار می گیرد.
ترکی بن عبدالله روز ۳۰ آگوست وارد چین می شود و در جلسه انجمن اقتصاد سخنرانی می کند، و سپس وقتی بن سلمان برای حضور در جلسه جی بیست وارد چین می شود، عبید را با هواپیمای شخصیش به سویس می برد.
یک اشتباه بزرگ
بعد از این که بن سلمان در اجلاس جی بیست درباره چشم انداز مدرنیزاسیون سال ۲۰۳۰ عربستان حرف می زند، شواهدی حکایت می کنند که از شکست ادریسی در بازگرداندن عبید بسیار شاکی و ناراضی بوده. او حتی بعد از بازگشت به عربستان نیز دستور انجام تحقیقاتی را درباره اتفاقات رخ داده صادر می کند. نتیجه این تحقیقات اخراج ادریسی از مقام معاونت سازمان اطلاعات است. او جای خود را به ژنرال احمد العصیری می دهد. العصیری بعدتر یکی از متهمین مهم پرونده قتل خاشقچی می شود.
با این که در نهایت عربستان بابت انجام چنین عملیاتی مجبور به عذرخواهی از چین می شود، اما دادگاه سلطنتی محمد بن سلمان از این ماجرا درس نمی گیرد و تعقیب و پیگیری دشمنان بن سلمان را در داخل و خارج از کشور ادامه می دهد.
کارشناسان اطلاعاتی آمریکایی و عربستانی می گویند که در اوایل بهار سال ۲۰۱۷ سعودی ها یک برنامه سری برای ربودن دشمنان و رقبای بن سلمان و نگهداری آن ها در بازداشتگاه های مخفی را طرح ریزی می کنند. در این برنامه عملیاتی یک گروه ویژه تخت عنوان گروه ببر ایفای نقش می کنند که زیر نظارت مستقیم بخش رسانه ها و استودیوهای دادگاه سلطنتی با ریاست علی القحطانی قرار دارد. منابع اطلاعاتی گزارش می دهند که ترکی الشیخ، دیگر مشاور نزدیک بن سلمان، مسئولیت مربوط به این سایت های پنهان بازجویی را بر عهده دارد…
درگیری های درونی بن سلمان از جمله هراس او از خطراتی که زندگیش را تهدید می کنند، تکانه های دیگری را نیز در سال گذشته موجب می شود. در ژوئن ۲۰۱۷ محمد بن نایف به نحو توهین آمیزی از مقام ولیعهدی برکنار می شود و جای او را بن سلمان می گیرد. در ماه نوامبر، یک هفته بعد از سفر کوشنر به عربستان نیز محمد بن سلمان رقبای خود از جمله ترکی بن عبدالله را در هتل ریتز کارلتون گرد آورده و ماجراهایی را موجب می شود که همه می دانند. بازداشت شدگان که عبارت از شماری از شاهزادگان بلند پایه سعودی و ثروتمندان این کشور بودند، بعد از این که هتل ریتز کارلتون فعالیت عادی خود را از سر می گیرد، به تعدادی سایت مخفی منتقل می شوند.
در ماه می ۲۰۱۸، درست یک ماه بعد از این که محمد بن سلمان ممنوعیت رانندگی زنان را برطرف می کند، تعدادی از فعالان حقوق زنان بازداشت می شوند. منتقدین معتقدند ناراحتی او از این بوده که فعالان حقوق زنان به اصلاحات او ارزشی قایل نبودند. عصبانیت او به حدی بوده که یکی از فعالان در بازداشت به شدت آسیب می بیند، اما آسیب های او را به تلاش برای خودکشی نسبت می دهند.
عبید همچنان در سوئیس است و دارد با ماموران آمریکایی در جهت تحقیق از منابع مالی کمپانی نفتی پترو سعودی همکاری می کند.
پارانویای بی رحم
در این داستان خانوادگی پر از رقابت و دشمنی مهم ترین چیز این است که ما را به حل ماجرای خاشقچی راهنمایی می کند و نشان می دهد که موتور محرک این قتل پارانویای بن سلمان بوده.
چرا کسی جلوی این زنجیره پشت سر هم اشتباهات را نگرفت؟ عملیات بازگرداندن عبید از چین بسیار شبیه ماجرای قتل خاشقچی در استانبول است. نکته مشترک هر دو نیز تلاش سعودی ها برای خاموش کردن و به سکوت واداشتن یکی از منتقدین حکومت است. در هر دو مورد وقتی تلاش های قانونی و رسمی برای بازگرداندن آن ها به نتیجه نمی رسد، نیروهای اطلاعاتی عربستان دست به عملیات سری می زنند و هر بار نیز در ارتباط مستقیم با دادگاه سلطنتی این کار را انجام می دهند. در هر دو مورد نیز معاون سازمان اطلاعات قربانی می شود و در آخر نیز شواهدی مستدل و محکم از دخالت بن سلمان به دست نمی آید.
در مورد هر دو عملیات گفته شده که طراح اصلی برنامه ها دادگاه سلطنتی بوده؛ جایی که قحطانی نقش کلیدی دارد، نه سازمان های اطلاعاتی عربستان؛ که به گفته کارشناسان اطلاعاتی آمریکایی در خدمت ثبات و امنیت کشور عمل می کنند و نه در جهت انجام اقداماتی از قبیل ربودن عبید و قتل خاشقچی. .
البته دو عملیات یاد شده یک تفاوت بزرگ دارند و این تفاوت چیزی نیست جز این نکته مهم و ساده که عبید هنوز زنده است، اما جمال خاشقچی به قتل رسیده و مثله شده و هنوز بقایای بدنش پیدا نشده است.
در پرونده خاشقچی سعودی ها هجده نفر را به اتهام شرکت در این ترور بازداشت کرده اند که در میانشان ماهر مطرب، مامور اطلاعاتی و بادیگارد سابق بن سلمان به عنوان رئیس تیم عملیاتی و مسئول مستقیم قتل خاشقچی دستگیر شده است. قحطانی و عصیری هر دو از کارشان اخراج شده اند و قحطانی جزو هفده نفری هم هست که از سوی وزارت خزانه داری آمریکا به دلیل دست داشتن در ترور جمال خاشقچی مورد تحریم قرار گرفته. در بیانیه وزارت خزانه داری قحطانی به عنوان « یکی از اعضای گروهی که طرح و اجرای عملیات را انجام داده اند» و مطرب به عنوان « عامل قتل » تحریم شده اند.
سیا در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده که محمد بن سلمان دستور قتل خاشقچی را صادر کرده. اما حکومت عربستان اعلام کرده که ولیعهد هیچ اطلاعی از انجام چنین عملیاتی نداشته. حالا با این که کمتر کسی در ارتباط او با این قضیه شک دارد، اما از این رو که شاهد یا شواهدی مبنی بر ارتباط مستقیم بن سلمان با ماجرای خاشقچی وجود ندارد، به رغم خشم جهانی از این عملیات بن سلمان موقعیت و جایگاهش را در سلسله مراتب قدرت عربستان خفظ خواهد کرد.
پارانویای دادگاه سلطنتی ریاض یادآور بغداد در روزهای ریاست جمهوری صدام حسین است. ایالات متحده به عنوان متحد مهم عربستان باید آینده صدام حسین را به عنوان سرمشقی آموزنده پیش چشم محمد بن سلمان قرار دهد.