بنام خدا
چرا غرب پیش رفت و ما عقب ماندیم؟/ در ژاپن عقل حكومت میكرد، اما در ایران نه
در سیزدهمین برنامه شوکران فضلی نژاد با سید عبدالله انوار به گفتوگو نشست که "علت عقبماندگی فلسفه اسلامی از تحولات زمانه"، "نسبی بودن مفهوم آزادی" و " نقد دستاوردهای غربی از جمله ماشینیسم" از مهمترین محورهای این نشست بود.
در سیزدهمین برنامه شوکران، پیام فضلی نژاد با سید عبدالله انوار حکیم 94 ساله و متخصص متون کهن به گفتوگو نشست.
در این گفتوگو مباحث مختلفی مطرح شد که "علت عقبماندگی فلسفه اسلامی از تحولات زمانه"، "نسبی بودن مفهوم آزادی" و " نقد دستاوردهای غربی از جمله ماشینیسم" از مهمترین محورهای این گفتوگوی تلویزیونی بود.
تکفیر فلاسفه؛ عامل عقبماندگی فلسفه اسلامی
در ابتدای برنامه فضلی نژاد بحث عقبماندگی فلسفه اسلامی از تحولات زمانه را مطرح کرده و انوار در پاسخ به ریشه پیشرفت غرب اشاره و سرآغاز رشد غرب را رنسانس معرفی کرد. به اعتقاد او فریاد رنسانس پیوند و توجه به عقل است که اصلاً کار مهمی نبود؛ چراکه پیش از آن دین اسلام تا جایی که توانست بر عقل تکیه کرد و این تاکید در آیات قرآنی و در کلام بزرگانی چون ابنسینا وجود دارد.
به اعتقاد این حکیم باسابقه، یکی از دلائلی که موجب عقبماندگی و دیده نشدن عقلگرایی اسلامی شد، تکفیر فلاسفه اسلامی به پرچمداری غزالی بود.
انوار میگوید غزالی در تهافت الفلاسفه به جهت سه ایراد فلاسفه را تکفیر میکند و پس از آن ابن تیمیه به او اضافه شد و رفته رفته اختلاف مذهب و فلسفه به وجود آمد که تا امروز هم ادامه دارد؛ حتی چند سال قبل وقتی سید جلال الدین آشتیانی در قم میخواست صحبت کند، طلبهای بلند شد و گفت که شما وحدت وجودی هستید و کافرید و حق صحبت ندارید.
او میگوید دلیل اینکه فیلسوفان عقلگرا نتوانستند مقابل تکفیرکنندگان بایستند، این بود که آنها دین در دستشان بود و آنچه فلاسفه میگفتند را خلاف دین و کلام خدا تلقی میکردند.
نمونهای از جلوتر بودن فلسفه اسلامی نسبت به فلسفه غرب
این محقق آثار ابن سینا گفت که در ارثماطیقی بوعلی که چاپ خواهد شد، میبینید که بوعلی به حریفش میگوید این قضیه را با عدد برایت ثابت کردم و تو به جای آن حروف بگذار؛ این حرف که ریاضی دانها به دکارت نسبت میدهند که حروف در علم به جای نماد است را ابن سینا 400 سال قبلش زده است.
و یا یکی از شاهکارهای کانت در نقد عقل محض این است که میگوید علت و معلول در بیرون موجودند و علیت را ذهن به آنها نسبت میدهد؛ در حالی که قبل از کانت ما معقولات ثانوی را در اسلام بحث میکردیم.
ژیلسون فیلسوف معروف میگوید: «عجیب است که ما از رنسانس به بعد وجود را نشناختیم؛ بهترین کسی که وجود را شناخت بو علی سیناست؛ میگوید باید به آن بازگشت کنیم.
بنابر این همانطور که انوار میگوید، تکفیر فلاسفه باعث شد که تفکر از بین برود و دستاوردهای فلسفی در جامعه توسعه پیدا نکند. چه بسا اگر فلاسفه را با اتهام دینگریزی و سلاح تکفیر محدود نمیکردند، فلسفه اسلامی امروز تا این حد ذهنی نبود و به جهت ارتباط با جامعه، میزان قابل توجه تری از نیازهای فکری جامعه را پاسخ میداد.
توسعه عقلانیت در رنسانس
انوار دستاورد اصلی رنسانس را توسعه عقلانیت و موثر کردن آن در جامعه دانست و گفت: ویتگنشتاین را نگاه میکنید، یک ثروتمند درجه یک بود. تمام داراییاش را داد و رفت و معلم دبستان یک دهکده شد. دیوانه که نبود. دیده چیزهایی که مزاحم برتری انسانی است، دارد مزاحم میشود.
اشکال دیندارها این است که دین را به جای اینکه به نفع بشریت بگذارند، شروع میکنند در جملاتی محصور کردن و برای بشری ناراحتی ایجاد کردن. تمام این ناپاکیهای انسانی را که عقل رد میکند، دین صحیح هم رد میکند: جاهطلبی، مالاندوزی، برای ترقی خود هر جنایتی را انجام دادن.
انقلاب عقل را لگد مال میکند
انوار در حالیکه از اتفاقات دوران رنسانس میگفت به انقلاب آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه رسید. او میگوید شرائط بعد از انقلاب فرانسه به شدت وخیم شده بود و اختلاف طبقاتی شدت پیدا شده بود؛ البته قبل از آن جفرسون به لافایه و روشامبو، از سران انقلاب فرانسه هشدار داده بود که انقلابی را که ما در آمریکا کردیم شما انجام ندهید، شما کشور گرسنهای هستید و انقلاب در آن به گیوتین میکشد.
انوار معتقد است در هر جامعهای باید متوجه بود به چنین روزهایی نرسیم. شاید بدترین چیز در دنیا انقلاب باشد. چون انقلاب مغز را میبرد بیرون. انقلاب جایی است که تمام عقل زیر لگد میرود.
آزادی نامحدود جامعه را فلج میکند
در بخشی از مصاحبه فضلی نژاد پرسید که برخی از نیروهای سیاسی معتقدند باید به دوران رضاخان بازگردیم؛ چراکه در آن زمان آزادی بود؛ آیا شما این را میپذیرید؟
انوار ضمن رد این باور به تبیین مفهوم آزادی پرداخت. به نظر این فیلسوف با تجربه، آزادی یک امر نسبی است و باید متناسب با ظرفیتها به یک جامعه داده شود و اگر آزادی محدود نشود، جامعه را فلج میکند. به طور مثال شما اگر به بچه خود آزادی بی حد بدهید، خودش را از پشت بام به پایین پرت میکند.
انوار خود را علاقهمند به نام آزادی توصیف کرد که حاضر است برایش فداکاری کند، اما در عین حال مواظب آزادی هم هست. به اعتقاد او آزادی یعنی اینکه پلیس بیرون به درونت بیاید و خودت برای خودت یک پلیس دیکتاتور بشوی که مثلاً بگویی چرا باید نصف شب آواز بخوانم و همسایه را اذیت کنم؟
غربزدگی لغتی فریبنده است
انوار درباره کتاب غرب زدگی جلال گفت که اصلش از آمریکازدگی شروع شد؛ چراکه هر بچه مزلّفی میرفت آمریکا و میآمد، نمیدانست که آمریکا زده شده است.
او میگوید غربزدگی به تمام معنا هیچ وقت نتوانست در این مملکت پیاده شود و این لغتی بود که فردید از آن استفاده میکرد و به همین دلیل بر سر این موضوع با او دعوا داشته؛ لغتی که به نظر او کمی فریبنده است.
انوار خود را منتقد تکنولوژیکی و صنعت گرایی خواند و گفت: من قبلاً با طبیعت خیلی آسان میتوانستم تعامل کنم اما الان ماشین آمده و من هوا برای نفس کشیدن هم ندارم. ماشینیسم جوری است که من باید خانه انتخاب کنم، اما ماشین به من میگوید کجا خانهات را انتخاب کن؛ همه چیز من و شما را این ماشین گرفته.
در ژاپن عقل حکومت میکند
او ضمن بیان این نکته که باید تغییر سبک زندگی مردم برنامهریزی شود، اشارهای هم به شیوه حکومتداری ژاپن کرد و گفت: گرچه ژاپنیها سرزمین خوبی ندارند و به قول خودشان میگویند مواد طبیعی نداریم و در حصار دریاییم، اما مردمی دارند و یک عقل دارد حکومت میکند؛ آنجا عقل دارد حکومت میکند ولی اینجا نشد.
در پایان انوار راه حل مشکل عقبماندن از تفکر در کشور را آزادی دادن به مردم از طرف حکومت معرفی کرد؛ به این معنی که مردم آزادانه سخن بگویند بدون آنکه به تعبیر او به صلابه کشیده شوند. به عقیده او حاکمان ایران اگر این کار را کنند که آزادی دهند و با مردم صحبت کنند، خیلی به نفع میشود؛ دینمان هم جلا پیدا میکند.
منبع : پایگاه تبیان،بخش اعتقادات شیعه