کلام امیرالمومنین علـى علیهالسلام
مردى نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت:
به من کارى بیاموز که خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نیز دوستم بدارند، و خدا دارایى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور کند.
حضرت فرمود:
«اینها یى که گفتى شش چیز است که به شش چیز ، نیاز دارد:
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش.
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نیکى کن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.
❸ اگر مى خواهى خدا دارایى ات را فزونى بخشد ، زکات آن را بپرداز.
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسیار بده.
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خویشاوندانت رسیدگى کن ؛
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور کند ، در پیشگاه خداى یگانه قهّار ، سجده طولانى کن.
سخن چینی و غیبت
فردی نزد حکیمی رفت و گفت:
خبر داری که فلانی درباره ات چقدر غیبت و بدگویی کرده؟
حکیم با تبسم گفت:
او تیری را به سویم پرتاب کرد که به من نرسید، تو چرا آن را برداشتی و در قلبم فرو کردی؟
یادمان باشد هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنی ها نباشیم
امام علی علیه السلام:
هر کس سخن چین را پیروی کند، دوستی را به نابودی کشاند.
امام علی علیه السلام:
در تصدیق سخن چین شتاب مکن، زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر می شود، اما خیانتکار است.
احترام قرآن
حضرت آیتالله محمدتقی آملی(ره) میفرمود:
که من در بحث فقه آیتالله سید علیآقا قاضی شرکت می کردم. روزی از ایشان سؤال کردم (آن روز هوا بسیار سرد بود): «با خواندن قرآن کریم آفاق برای عده ای باز می شود و غیب و اسرار برای آن ها تجلّی می کند؛ در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم!» مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهرۀ من نظر کرد و سپس فرمود: «بلی؛ آن ها قرآن کریم را تلاوت می کنند و با شرایط ویژه، رو به قبله می ایستند، سرشان پوشیده نیست، کلامالله را با هر دو دست شان بلند میکنند و با تمام وجود به آن چه تلاوت می کنند توجه دارند و میفهمند جلوی چه کسی ایستاده اند؛ امّا تو قرآن را قرائت میکنی، در حالی که تا چانه ات زیر کرسی رفته ای و قرآن را روی زمین می گذاری!»
آیتالله محمدتقی آملی(رحمة الله علیه) میگفت:«بلی؛ من همین طور قرآن میخواندم و زیاد به قرائت آن میپرداختم؛»مثل این که مرحوم قاضی با من و مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجود به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.»
منابع؛
أعلام الدین ص ۲۶۸
بحار الأنوار ج ۸۵ص ۱۶۴ح ۱۲
نهج البلاغه، حکمت٢٣٩
نهج البلاغه، نامه ۵۳
اسوۀ عارفان، ص ۲۶ ـ ۲۵