تور نوروز 98
در ایران، خانه تکانی در فصل بهار تنها یک بهانه برای در آوردن وسایل هایی که در طول سال بهش نگاه هم نمی کردین و دور ریختن وسایل کهنه نیست، بلکه یک تعطیلات ملی است که ریشه آن به هزاران سال قبل برمی گردد. هر ساله با شروع اولین روز فصل بهار، میلیون ها نفر – ایرانی و غیر ایرانی – در سرتاسر جهان سال نو را با یک خانه تکانی اساسی و شروع یک فصل جدید از زندگی و آرزوی موفقیت برای سال آینده، جشن می گیرند. در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۸۸ «روز جهانی نورورز» در مجمع عمومی سازمان ملل، تحت عنوان «فرهنگ صلح» به عنوان یک مناسبت بین المللی به تصویب رسید و در سطح جهان به رسمیت شناخته شد. عید نوروز پایان سال کهنه و آغاز سال جدیدی است، که این آغاز دقیقا در زمان به اعتدال رسیدن زمین قرار دارد که این اعتدال بین روزهای 28 اسفند تا 1 فروردین اتفاق می افتد. البته کسی نمی داند که عید نوروز دقیقا از چه زمانی مرسوم شده است، اما بهترین تخمینی که برای آن زده شده به 3000 سال قبل و در زمان زرتشتیان برمی گردد. ایران در زمان دین زرتشت و در 3000 سال گذشته به شکل جغرافیایی الان خود نبوده است و بخش های وسیعی از آسیای غربی و میانه، قفقاز، حوضه دریای سیاه و بالکان را دربر می گرفت و همین امر باعث شده است که، تور نوروز نیز توسط میلیون ها غیر ایرانی در سراسر جهان جشن گرفته شود. عید نوروز با گذشتن هزاران سال از پیدایش آن، همچنان محبوب، جهانی و گره خورده با فرهنگ ایرانی است. این عید سنت های سخت و پیچیده ندارد، بلکه از چندین قانون پایه و ساده پیروی می کند، با ما همراه باشید تا با هم به کشف این قانون های دلچسب برویم: خودتان را برای عید نوروز آماده کنید: خانه تکانی یکی از رسم های قدیمی، جهت آماده شده برای نوروز است. اگرچه بیشتر خانه های امروزی در طول سال همیشه تمیز هستند اما برای شگونش هم که شده باید از بالا تا پایین خانه را حسابی مرتب و تمیز کرد. در این زمان از سال شما به هرجای شهر خودتان نگاه کنید، فرشهایی بر روی دیوارها می بینید که صاحبان آنها در حال گردگیری آنها می باشند. هفت سین: در این روزهای پایانی سال، در کنار خانه تکانی خانواده ها در خانه های خود جایی برای سفره هفت سین باز می کنند. در بسیاری از منابع آمده است که هفت سین در ابتدا و در زمان ساسانیان هفت شین بوده است و بعدها در زمان صفویه به هفت سین تغییر پیدا کرده است، البته دسته ای دیگر اعتقاد دارند که هفت چین در زمان هخامنشیان متداول بوده است که به آن هفت چین یا هفت چیدنی می گفتند، که این اعتقاد زیاد از طرف محققین تایید نمی شود. هفت شین ها عبارت هستند از: شمع، شیرینى، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق یا شاخه نبات. و اما هفت سین ... چیدن سفره هفت سین، فلسفه خاص خود را دارد و هر «سین» که در این سفره قرار می گیرد، معنای نمادینی دارد. اجزایی که بر روی سفره هفت سین قرار می گیرد: سبزه: نماد تولد و حیات دوباره و برای آرزوی سالی شاد و سرسبز و جشن گرفتن پیوند دوباره انسان با طبیعت. سنجد: نوعی میوه خشک شده که از درخت لوتوس گرفته می شود و نماد عشق انسان ها به یکدیگر و نشانه سنجیده عمل کردن و گرایش به عقل است. سیب: نشانه دوری از آسیب و بلا، نماد سلامتی و زیبایی. سیر: نشانه قناعت و سیری چشم و دل، نماد مناعت طبع. در آیین زرتشتی نماد دوری از آلودگی و گندزدایی است. سمنو: نوعی پودینگ شیرین که با گندم تهیه می شود. نماد قدرت، نشانه خیر و برکت و نماینده مقاومت، عدالت و صبر می باشد. سرکه: نمادی از تسلیم بودن ما در برابر سرنوشت و پذیرش ناملایمات زندگی است. نشانه ای بر صبر و خرد. سماق: نوعی ادویه که از توت های قرمز خرد شده ساخته می شود و نماد یک روز جدید است. از دیگر اجزایی که علاوه بر موارد بالا در سفره قرار می گیرد: سکه: جدیدترین عضو این سفره که نمادی برای ثروت و در آمد می باشد. قرآن کریم: ایرانیان مسلمان به نشانه ایمان و توکل خود به پروردگار متعال و درخواست سالی پربرکت و شاد از خالق خود، قرآن را در بهترین قسمت سفره قرار می دهند. دیوان حافظ آینه: آینه نماد روشنایی است و حتما باید بالای سفره جای گیرد. ماهی: رنگ سرخ ماهی به معنی مهر، پیروزی، شادی، سرزندگی و برکت است. شمع: مظهر فروغ و روشنایی است. تخم مرغ: نماد زایش و آفرینش و نشانه نژاد و نطفه. از زمانی که سال تحویل می شود، دید و بازدیدهای عید بین اعضای فامیل و دوست و آشنایان برگزار می شود که در اصلاح به آن عید دیدنی گفته می شود. عمو نوروز و ننه سرما: عمو نوروز یا بابا نوروز پیرمردی است سالخورده، با ریش و موهای بلند و پرپشت سفید (در برخی روایت ها حنا بسته) با کلاه نمدی، کمربند ابریشمی آبی، شال سفید، شلوار کتان و گیوۀ تخت* نازک که با عصای خود از میان کوه ها به سمت دروازه شهر می آید. بسیاری از افراد اعتقاد دارند که، عمو نوروز برگفته از بابانوئل است ولی اصلا اینطور نیست. داستان عمو نوروز داستانی عاشقانه است، و بر اساس باورهای قدیمی، دو روایت دارد: در این روایت عمو نوروز منتظر زنی است به نام ننه سرما که هیچوقت او را نمی بیند، چون در زمانی که عمو نوروز به شهر می رسد، ننه سرما در اثر چشم انتظاری خسته می شود و خوابش می برد، چرا که اینقدر خانه را مرتب و تمیز می کند که خسته می شود. زن بانوی خانه است و مرد همیشه مسافر و این سفر ادامه دارد و بنابر افسانه های باستان، اگر این دو همدیگر را ببینند دنیا به آخر می رسد. روایت بعدی می گوید، عمو نوروز درآخرین شب سال، ننه سرما را می بیند و با آمدن او و بعد از سپری شدن این شب، ننه سرما را تنها می گذارد و تا دوباره او را در سال آینده و در همین شب ملاقات کند. استاد میرجلال کزازی می گوید: عمو نوروز نماد زمان و یادآور زروان باستانی یا زال شاهنامه است. همسر او ننه سرما است و در آخرین شب سال او را می بیند و با دیدن او حقیقتا عمر ننه سرما به پایان می رسد، به گونه ای که دیدار همسرش برای او دیداری غمناک و همراه با مرگ است. حاجی فیروز: داستان حاجی فیروز یا خواجه پیروز، داستانی عاشقانه نیست بلکه بسیار مهم تر و جدی تر است، چرا که اثر این شخصیت را در لوح به جا مانده از ایشتار وجود داشته است. حاجی فیروز با لباسی قرمز و چهره ای سیاه شده و گیوه ای به پا، به خیابان ها آمده و در حالی که دایره ای به دست دارد، شعر زیر را می خواند: حاجی فیروزه: حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه می*دونن، منم می*دونم، عیدِ نوروزه، سالی یه روزه. ارباب خودم: ارباب خودم، سامبولی بلیکم! ارباب خودم، سرِتو بالا کن! ارباب خودم، لطفی به ما کن، ارباب خودم، به من نیگا کن! ارباب خودم، بزبز قندی! ارباب خودم، چرا نمی*خندی؟ بشکن بشکن: بشکن بشکنه؛ بشکن! من نمی*شکنم؛ بشکن! اینجا بشکنم، یار گله داره، اونجا بشکنم، یار گله داره؛ هر جا بشکنم یار گله داره این سیاه بیچاره چقد حوصله داره! مفهوم واقعی و معنای حاجی فیروز مبهم است. در برخی از رسومات قدیمی حاجی فیروز را میر نوروزی می نامند که یک شخصیت کمدی بود که برای اداره شهر در 5 روز آخر سال انتخاب می گردید، که در آن 5 روز اغلب با گروهی از خوانندگان و رقصندگان در سطح شهر برای جشن های نوروزی، رژه می رفتند. مرحوم دکتر مهرداد بهار، عقیده داشت که این شخصیت از مراسم و افسانه های مربوطه به حماسه شاهزاده سیاوش گرفته شده است و بعدها عنوان کرد که صورت سیاه حاجی فیروز نماد بازگشت او از جهان مردگان است و لباس قرمز او نشانه خون سیاوش و رهایی از قربانی شدن توسط خدایان می باشد و شادی او برای تولدی دوباره همراه با برکت و روزی است. وی همچنین عنوان می کند که پس از شهادت سیاوش، از خونش گیاهی می روید که باعث برکت و رویش است. سیاوش به صورت نوشتاری در پهلوی سیاوخش و در اوستا سیاروشن است که به دارنده اسب سیاه یا قهوه ای معنا می شود، اما دکتر بهار با تحقیق در آیین سیاوش معنای آن را به نام مرد سیاه یا سیه چرده تعبیر کرده است که اشاره به رنگ سیاهی است که در سوگ سیاوش به صورت می زدند یا از نقاب هایی سیاهی که به چهره می زدند، دارد. این مطلب شگفت انگیز باعث می شود که مراسم حاجی فیروز به دوران آیین تموز، ایشتار بابلی و یا حتی قدیمی تر از آن به آیین های سومری برگردد. شیوا جلیلوند که بر روی لوح اکدی فرود ایشتار کار کرده است، به نکته ای برخورده است که سندی بر ادعای دکتر مهرداد بهار می باشد. ایشتار یا ایشتر که در ایران باستان، الهه جنگ و حاصلخیزی، باروری است به جهان مردگان سفر کرده و دیگر بازنمی گردد. همراه با رفتن او زایش و باروری در زمین باز می ایستد. خدایان در صدد چاره جویی بر می آیند و سرانجام با بدست آوردن آب زندگی و پاشیدن آن بر ایشتار، موفق می شوند. بر اساس قانون دنیای مردگان، ایشتار باید جایگزینی در این دنیا داشته باشد. ایشتار شوهر خود «دوموزی» که از بازگشت او ناراضی بود را بر می گزیند. لباسی قرمز بر تن او می کند و روغن خوشبویی به بدن او می مالد و نی لبکی را به او می دهد و او را به جهان مردگان می کشاند. دوموزی هم -خدای گیاهان نباتی- که با رفتن او به سرزمین مردگان، گیاهان خشک می شوند که در اثر آن خدایان تصمیم می گیرند، خواهر دوموزی به نام «گشتی ننه» نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان قرار گیرد تا برادر او به زمین بازگردد تا گیاهان دوباره رشد کنند (اشاره به تغییر فصل ها). برگشتن دوموزی و شروع رویش گیاهان با فرارسیدن بهار و عید نوروز ایرانی ها، مقارن می باشد. دوموزی در آن هنگام به همراه دیگر مردگان بالا می آید و سال نو آغاز می شود، ایرانیان نیز به استقبال روح درگذشتگان خود که به خانه و کاشانه خود بازگشتند، می روند و مراسم دینی را آغاز می کنند و در این حین حاجی فیروز با لباسی قرمز و صورتی سیاه و با یک دایره زنگی، فرارسیدن بهار را اعلام می کند. آيا اين لباس قرمز رنگ حاجي فيروز همان لباسی نيست که بر تن دوموزي کرده اند و در بازگشت به جهان زندگان آن را هنوز بر تن داشته است؟ آيا چهره سياه حاجي فيروز نشان از تيرگي جهان مردگان ندارد؟ و آيا دايره زنگي او و ني لبکي که همراه با او مي نوازد، همان ني و سازي نيست که به دست دوموزي داده اند؟ به گفته شيدا جليلوند، همه اين موارد تاييدي است بر نظريه مرحوم دکتر مهرداد بهار درباره بومي بودن اين بخش از آيين هاي نوروزي و بهاري. امروزه هم حاجی فیروز را با لباس قرمزی، گیوه نوک تیز و صورتی سیاه از یک هفته مانده به تحویل سال در گوشه و کنار شهر، شاهد هستیم که با تنبک و دایره زنگی خود در حال خواندن شعر هستند و پیام آور نزدیک شدن فصل بهار و یک تحول عظیم در زمین می باشند. برخی با حاجی فیروز امروزی مخالف بوده و ادعا می کنند که باعث رواج گدایی در جامعه می شود، اما با اندکی مطالعه در این زمینه به فلسفه آن پی می بریم. در زمان های قدیم مردم برای طی کردن سرما و زمستان بدون آسیب و خطر و اینکه بلایی بخواهد برای کسی اتفاق بیافتد، به کسی که پایان این دوره را به مردم مژده می داد، هدیه ای می دادند که این رسم از قدیم به امروزه رسیده است. در باورهای مذهبی مسلمانان، حاجی فیروز جایی ندارد، ولی بازتابی از قدمت بالای تاریخ ایران باستان می باشد که به امروزه رسیده است و چون کاری بسیار شاد است و مفهوم زیبایی دارد همچنان در میان مردم خصوصا، کودکان و نوجوانان، جایگاه خود را حفظ کرده است. چهارشنبه سوری: چنین گفت زرتشت: ” که سوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی” چهارشنبه سوری یا چهارشنبه صوری، جشنی است که در غروب آخرین شب سه شنبه اسفندماه برگزار می شود. این جشن که اولین جشن از مجموع جشن های نوروز است و در اصل با این جشن نشان داده می شود که عید نوروز بسیار نزدیک است. این جشن قبل از حمله اعراب به ایران با نام جشن سوری شناخته می شود. چهارشنبه سوری از دو کلمه چهارشنبه (یکی از روزهای هفته) و سوری به معنی جشن تشکیل شده است. در متون به جا مانده از قبل از اسلام اشاره ای به این جشن نشده است. در اوستا، کتیبه های عیلامی، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت*های مورخان یونانی درباره ایران نیز، درباره این جشن مطلبی آورده نشده است. در زمان بعد از اسلام، اشاره دقیق و مستقیمی به این جشن نشده است ولی در برخی از متون کهن، اشاره شده که نه تنها این مراسم برگزار می شده است، بلکه از آن به عنوان یک عادت قدیمی نام برده شده است. در کتاب تاریخ بخارا به نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی به چنین مراسمی با برپا کردن آتشی بزرگ، اشاره شده است. در کتاب شاهنامه فردوسی اشاره ای غیر مستقیم درباره جشنی در چهارشنبه ای که در نزدیکی نوروز وجود دارد، صورت گرفته است. بر پایه آیین باستان ایران، در این شب با برپایی آتش در فضای باز درون خانه یا در محیط بیرون، جشن شروع می شود و مردم با پریدن از روی آتش این جمله را با خود تکرار می کنند : «زردی من از تو، سرخی تو از من» ؛ معنای این جمله برای پاکسازی روح و روان انسان است و از سوی دیگر مردم با گفتن این جمله می خواهند مشکلات، بیماری ها و غم ها را از خود دور کنند و با سرخی یا گرما بخواهند نیرو و انرژی جدیدی به زندگی خود وارد کنند. مرسوم است که باید بگذارند آتش خودش خاموش شود و اگر در حیاط خانه این مراسم برگزار شد بعد از خاموش شدن آتش، خاکستر آن توسط یکی از اعضای خانواده، غالبا دختر نابالغ خانواده، خاکستر را برداشته و به چهارراهی که محل ریختن خاکسترهاست، حمل کند و به خانه بازگردد. هنگام رسیدن به خانه باید در بزند و این دیالوگ زیر را با خانواده خود داشته باشد: کیست؟ منم. از کجا می آیی؟ از عروسی! چی آوردی؟ سلامتی... این مراسم اصلی ترین آیین آن، روشن کردن آتش و پریدن از روی آن است ولی مراسم های دیگری در این شب برگزار می شود: کوزه شکنی: پس از پریدن از روی آتش نوبت به شکستن کوزه ها می رسد؛ این اعتقاد به این دلیل وجود داشت که مردم ایران در زمان های دور اعتقاد داشتد که کوزه تمامی بدیمنی های اهالی خانه را به خود انتقال می دهد و شکستن کوزه باعث از بین رفتن این بدیمنی ها می شود. این رسم در مناطق مختلف متفاوت انجام می شده است، در تهران با قرار دادن چند سکه درون کوزه جدید آن را از بالای بام به پایین پرت می کردند، تا اواسط دوره پهلوی بسیاری از اهالی تهران عادت داشتند به نقاره خانه ها بروند و همزمان با نواختن نقاره ها کوزه ها را به زمین پرت کنند.تور نوروز 98 در خراسان با قرار داددن سکه، زغال و نمک در داخل کوزه جدید و گرداندن آن کوزه به دور سر تمام اهالی منزل آن را از بالای پشت بام بر زمین پرت می کردند. در شرق و جنوب شرقی ایران، به جای کوزه های نو، کوزه های قدیمی و بلااستفاده را برای این کار انتخاب می کردند. در آشتیان و اراک در داخل کوزه ها جو قرار داده می شد. این سنت به این دلیل رواج پیدا کرده بود که ایرانیان در زمان های قدیم اعتقاد داشتند که کوزه ها نباید بیشتر از یکسال استفاده شود چرا که کوزه با توجه به نداشتن لعاب، به سرعت آلوده می شدند و چون امکان شستن و پاک کردن این کوزه ها نبود با نزدیک شدن چهارشنبه سوری کوزه ها و ظرف های سفالین خود را می شکستند. قاشق زنی: از دیگر مراسم های این شب، قاشق زنی است. پسران و دختران جوان بر سر خود چادر می اندازند تا قابل شناسایی نباشند. سپس به در خانه همسایگان و دوستان و اشنایان خود می روند و با زدن قاشق به کاسه ها صاحبخانه را متوجه خود می کنند و صاحبخانه در کاسه های آنان شیرینی، آجیل، شکلات و یا حتی پول می ریزند. فال گوشی و گره گشایی: از دیگر رسم های این شب فال گوش ایستادن است. دخترانی که هنوز ازدواج نکرده اند نیت کرده، پشت دیواری می ایستند و به حرف های رهگذران گوش می دهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را می گیرند. آجیل مشکل گشا: در گذشته بعد از پریدن از روی آتش و شکستن کوزه ها، اعضای خانواده دور هم جمع می شدند و آخرین دانه های نباتی مانند: تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخمه خربزه،گندم و شاهدانه که از ذخیره های زمستان باقی مانده بود را روی آتش قرار داده و بو می داند و با نمک مخلوط کرده و می خوردند و اعتقاد داشتند که هر کسی از این مخلوط بخورد، مهربان تر می شود و حسادت و ناراحتی از او دور می شود. این اعتقاد منشاء علمی دارد چرا که آجیل چهارشنبه سوری، حاوی دانه*های روغنی است که مواد پروتئینی مانند ویتامین B1، B2، نیاسین، اسید*فولیک و مواد معدنی مانند کلسیم، فسفر، منیزیم، و روی و آهن را در خود دارد که هر کدام از این مواد مغذی در سلامتی و نشاط انسان نقش مهمی را بر عهده دارند. این آجیل حتما باید شور و شیرین باشد. شال اندازی: در گذشته بعد از انجام دادن تمامی موارد بالا، افراد جوان چندین دستمال بلند و رنگین را به یکدیگر گره می زنند و از راه پلکان خانه ها و یا از روی دیوار، به خانه همسایگان رفته و از محل دودکش های تنور نان پزی خانه ها یا روزنه هایی که در میان بام ها قرار دارد، شال را به سمت پایین آویزان می کنند و با سرفه باند، صاحبخانه را از حضور خود مطلع می کنند، صاحبخانه در داخل این شال آنچه را که از قبل حاضر کرده است قرار داده و گره می زند و با یک تکان آرام، شال انداز را آگاه می کند که هدیه سوری او آماده است و شال انداز شال خود را بالا می کشد. آنچه که در شال گذاشته می شود را به نیتی می گیرند: نان را نشانه برکت، شیرینی را نشانه شادمانی، انار را نشانه نوزاد، گردو را نشان طول عمر، بادام و فندوق را نشانه صبر و بردباری، کشمش را نشانه بارش باران و پرآبی و جارو را نشان خانه خرابی و درماندگی می دانند. البته نسل جدید از این آیین ها زیاد اطلاعاتی ندارد و آنچه که امروزه در ایران مشاهده می شود تنها مراسم آتش بازی است که به طرز خطرناکی و توسط مواد انفجاری انجام می شود، البته گروهی در این میان سعی دارند با اجرای مراسم مخصوص این شب، رسم های زیبا و جالب آن را زنده نگه دارند. سفر در عید نوروز: عید نوروز زمانی بسیار مناسب برای رفتن به یک تعطیلات آرامش بخش بعد از یک سال کاری و کلی خانه تکانی و دید و بازدیدهای عید است. نکته مهمی که برای این تعطیلات وجو دارد این است که اکثر مردم در هنگام تعطیلات عید تصمیم می گیرند برای چند روز یا کل تعطیلات به مسافرت داخلی یا خارجی بروند و از استفاده کنید و چون جمعیت بسیار زیادی تصمیم به این کار می گیرند باید به خاطر داشته باشید که از قبل - حدود 1 یا 2 ماه قبل - اقدام به برنامه ریزی برای تعطیلات خودتون بکنید؛ چون واقعا شلوغ میشه! شما ممی تونید به صورت گروهی یا انفرادی اقدام به برنامه ریزی تعطیلات خودتون بکنید و می تونید از آژانس سام سیر برای تنظیم و برنامه ریزی مسافرتتون مشاوره بخواید و از تورهای انفرادی و گروهی سام سیر برای نوروز 1397 استفاده کنید.منبع:تور نوروز 98 سام سیر