صفات دوست ايماني و خاطره رهبر انقلاب از آيتالله بهجت
گروه سياسي / حوزه سايرحوزه ها
89/10/21 - 19:38
شماره:8910111475
پايگاه اطلاعرساني حضرت آيتالله خامنهاي منتشر كرد:
صفات دوست ايماني و خاطره رهبر انقلاب از آيتالله بهجت
خبرگزاري فارس: پايگاه اطلاعرساني حضرت آيتالله خامنهاي سخنان مقام معظم رهبري درباره صفات دوست ايماني و خاطره ايشان از مرحوم آيتالله بهجت را منتشر كرد.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاعرساني حضرت آيتالله خامنهاي، شرح حديثي از حضرت امام جعفرصادق عليهالسلام توسط حضرت آيتالله العظمي خامنهاي در ابتداي جلسه درس خارج فقه در بيست و يكم ديماه 89 (ششم صفر 1432) عنوان شد.
متن حديث از كتاب شافي، صفحهى 652 "قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِي مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْر " انتخاب شده است.
فى الكافى، عن الصّادق (عليهالسّلام): "اختبروا اخوانكم بخصلتين ". اخوان، منظور مطلق معاشرين، علىالظاهر نيست. يعنى آن كسانى كه ميخواهيد به عنوان برادران خود و افرادى كه با آنها صداقت داريد، افراد نزديك، كسانى را كه به اين عنوان ميخواهيد انتخاب كنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه كنيد. "فان كانتا فيهم "؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ "و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب ". عَزَبَ يعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] "لايعزب عنه مثقال ذرّة "(1) كه در قرآن كريم هست. دورى كنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دورى كنيد.
اين دو صفت چيست؟ "محافظة على الصّلوات فى مواقيتها ". يكى اين [كه محافظ نماز باشند]. در مواقيت، لابد مراد مواقيت فضيلت است؛ و الّا مطلق مواقيت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اينكه خب، اگر كسى نكند، اين كار را، فاسق است.
ميخواهند بفرمايند كه اهل نماز در وقت خود باشد، يعنى وقت فضيلت.
*خاطرهاي از مرحوم آيتالله بهجت
مرحوم آقاى بهجت (رضوان اللَّه عليه) -[كه] مكرر اين را از ايشان ما شنيديم، هم خودمان شنيديم، هم بالواسطه ديگران هم نقل كردند- ميگفتند استادشان - علىالظّاهر مرحوم آقاى قاضى مثلاً - به ايشان گفتند كه اگر كسى نماز اول وقت را مراقبت بكند، من ضامنم براى نجات او، يا براى مثلاً رسيدن او به درجات بالا؛ يك همچين تعبيرى.
بنده يك وقت از ايشان پرسيدم كه لابد نماز خوب ديگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابىِ با توجه، در اول وقت. اگر اين را كسى مراعات بكند، اين خودش يك عاملى است كه انسان را عروج ميدهد و به مراتب بالاى توحيدى ميرساند. يكى اين.
"و البرّ فى الاخوان فى العسر و اليسر ". صفت دوم هم يك صفت اجتماعى است. اوّلى صفت فردى بود، بينه و بين اللَّه بود؛ اين دومى بينه و بين النّاس است. كسى باشد كه صفتش اين باشد، كه به برادرانش نيكى ميكند؛ هم در عسر، هم در يسر. حالا اين عسر و يسر، چه عسر و يسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختى هم باشد، بالاخره كمك ميكند؛ حالا تنگدستى دارد، مالى ندارد كه كمك بكند، اما ميتواند تسلا بدهد، با زبان كمك كند، با آبرو كمك كند؛ هم ممكن است مراد عسر و يسر خود اين كمك كننده باشد، هم عسر و يسر آن كمك شونده باشد؛ چون بعضىها هستند، به انسان حاضرند كمك كنند، وقتى كه حال انسان خوب است؛ وقتى اقبال به سمت كسى هست، حاضرند به او كمك كنند؛ محبت ميكنند، كمك ميكنند؛ به مجرد اينكه اقبال از او رو برگرداند، اينها هم رو برميگردانند. بله، وقتى كه اقبال از او ادبار كرد، اينها هم ادبار ميكنند. نه، اينجور نباشد؛ در همهى حالاتِ برادرش به او كمك كند و نيكى كند.
***
همچنين شرح حديث با عنوان ويژگيهاي دوست واقعي در ابتداي درس خارج فقه مقام معظم رهبري در روز دوشنبه 20 ديماه 1389 عنوان شد.
شرح حديثي از حضرت امام جعفرصادق عليهالسلام توسط حضرت آيتالله العظمي خامنهاي در جلسه درس خارج فقه ِ بيستم ديماه 89 (پنجم صفر 1432).
"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَكُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَيْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَكُونَ سَرِيرَتُهُ وَ عَلَانِيَتُهُ لَكَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِي أَنْ يَرَى زَيْنَكَ زَيْنَهُ وَ شَيْنَكَ شَيْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَيِّرَهُ عَلَيْكَ وِلَايَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا يَمْنَعَكَ شَيْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَات "
شافي، ص 651
فى الكافى، عن الصّادق (عليهالسّلام): "لا تكون الصّداقة الاّ بحدودها ". صداقت(1) مرزهائى دارد كه اگر اين خطوط اصلى و اين مرزها وجود داشت، صداقتى كه آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. "فمن كانت فيه هذه الحدود او شىء منها فانسبه الى الصّداقة ". حالا اگر همهى حدود هم نبود، بعضى از اين خطوط و مرزها بايد باشد تا صداقت صدق كند.
"و من لم يكن فيه شىء منها فلا تنسبه الى شىء من الصّداقة فأوّلها ان تكون سريرته و علانيته لك واحدة ". اول اين است كه ظاهر و باطنش با تو يكسان باشد. اينجور نباشد كه در ظاهر اظهار دوستى كند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ يا اينكه دوست نباشد حداقل خير تو را نخواهد. اين اولين شرط صداقت است.
"و الثّانية ان يرى زينك زينه و شينك شينه "؛ [دوم اينكه] آنچه را كه زينت توست، زينت خود بداند؛ آنچه عيب توست، عيب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پيدا ميكنيد، يا يك كار برجستهاى ميكنيد كه زينت براى شماست، اين را براى خودش زينت بداند. اگر خداى نكرده چيزى در شما هست، صفتى، كارى، عملى كه موجب عيب شماست، اين را عيب خودش بداند؛ كه طبعاً آثارى بر اين مترتب است: سعى ميكند برطرف كند، سعى ميكند آن را پنهان كند. اينجور نباشد كه منتظر بماند تا شما يك لغزشى پيدا كنيد، خوشحال بشود از اين لغزش. صداقت اين نيست.
"و الثّالثة ان لاتغيّره عليك ولاية و لا مال "؛ [سوم اينكه] اگر به يك قدرتى، حكومتى، رياستى دست پيدا كرد، يا به يك مالى دست پيدا كرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغيير نكند. بعضىها اينجورىاند ديگر؛ با آدم رفيقند، به مجرد اينكه به يك مال و منالى، پولى، زندگىاى، چيزى ميرسند، آدم مىبيند اصلا نميشناسند آدم را. اصلا نميشناسد، كانّه نميشناسد آدم را؛ از اين قبيل هم ديدهايم آدمهايي را. اينجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نكند، وضعش را با تو [عوض نكند].
"و الرّابعة ان لا يمنعك شيئا تناله مقدرته "؛ [چهارم اينكه] هر كار از دستش برمىآيد، از تو دريغ نكند. خدمتى ميتواند بكند، كمكى، وساطتى، توصيهاى، هر كار ميتواند براى تو بكند و خيرى به تو برساند؛ از اين امتناع نكند.
"و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا يسلمك عند النّكبات "؛ [پنجم اينكه] در نكبتها و رويگردانىهاى دنيا تو را رها نكند. [اگر] به يك مشكلى دچار شدى، [به يك] بيمارىاى دچار شدى، سختىاى پيدا كردى؛ انواع و اقسام سختىها ديگر - حالا در زمان ما ملاحظه ميكنيد؛ سختىهاى سياسى و سختىهاى اقتصادى و حيثيتى و همه چى هست ديگر؛ انواعش را داريم مىبينيم، كه در گذشته در دورانهائى اينها را نميديديم، ليكن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اينطور موارد تو را رها نكند؛ كمك كند.
سه شنبه 21 دی 1389 7:49 PM
تشکرات از این پست