روزگاری مرداني از ديار مردمان مرد، دل را به امواج كارون سپردند و همسفر با ماه از درياچه مجنون گذشتند. آنها قبل از آمدن به خاكريزهاي مردانگي دل را از ميان زنجيرهاي دست و پاگير دنيا بيرون كشيدند و آن را به سوي ديار آسمانها پر دادند .آن روزها فرزندان خلف ميهن اسلامي كبوتروار در آسمان ايمان و انسانيت بال و پر زدند تا آسمان را معنا دهند.
آري آن روز كه جهانيان با تمام قواي نظامي و تبليغاتي، جنگي نابرابر را به اين ملت تحميل كردند، اقشار مختلف جامعه از زن و مرد، پير و جوان همه و همه آماده شدند و با اقتدا به بزرگ معمار انقلاب رفتند تا زهر تلخ شكست را به كام دشمنان فرو ريزند.
در آن بحبوحه آتش و خون بود كه عدهاي از پرستوهاي مهاجر كه شوق وصال بيقرارشان كرده بود از قافله عشق جدا شدند و در آسمانها ماوا گرفتند، عدهاي اعضاي بدنشان را در محضر خداوند به وديعه نهادند و عدهاي هم سالها با ايماني راسخ در زير شكنجههاي نامردانه بعثيها تاب آوردند تا به صلابت و مردانگي معنايي دگر دهند.
رزمندگاني كه در چنگال بيرحم بعثيان به اسارت درآمدند به تمام دنيا ثابت كردند كه نه تنها آنها اسير بعثيان نبودند بلكه بعثيان را اسير خود كرده بودند.
در مجال اين گزارش شنواي صحبت تني چند از آزادگان سرافراز نشستيم تا آنها از سختيها، مهرباني، صفاي رزمندگان و خلاصه تمام لحظات اسارت سخن بگويند.
يكي از آزادگان دلير كه در ۱۷سالگي به اسارت دشمن درآمد گفت: اسارت را نميتوان در باورها گنجاند و معناي آن را كسي جز اسير نميتواند درك كند.
محمدرضا داييزاده افزود: لحظه لحظه اسارت خاطره بود، خاطراتي كه بر پايه واقعيت استوار بودند.
وي كه بيش از هفت سال و نيم در اسارتگاههاي رژيم بعث بوده و مدتي را در درمانگاه اردوگاه به اسيران خدمت ميكرده به بيان خاطراتي از امكانات پزشكي آن زمان پرداخت.
او ادامه داد: بعثيها از يك سرنگ براي تزريق داروي پنيسيلين آنقدر استفاده ميكردند كه سر سوزن كج ميشد و البته سوزن را روي موزاييك ميساييدند و دوباره از آن استفاده ميكردند.
اين آزاده سرافراز اظهار داشت: با يك سرنگ به بيش از ۱۰۰نفر آمپول ميزدند و گاهي اوقات پيش ميآمد كه به علت كند بودن سر سوزن زماني كه آن را وارد عضله دست ميكردند صداي پاره شدن گوشت و پوست بيمار شنيده ميشد.
يكي ديگر از كساني كه هشت سال و نيم از دوران جوانيش را در ميان سيم خاردارها و ديوارهاي سيماني اردوگاههاي رژيم معدوم بعث عراق جا گذاشته و در سال ۱۳۶۹به ايران عزيز اسلامي بازگشت نيز گفت: در زمان اسارت سعي داشتيم از دانستههاي ديگران در بالا بردن سطح آگاهيهاي خود استفاده كنيم.
دكتر علي مفيدي افزود: در مدت زمان اسارت علاوه بر فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي، زبانهاي عربي و انگليسي، قرآن، نهجالبلاغه، اصول فقه و منطق را در بين برادران اسير آموختم.
وي كه ۱۵سال پس از بازگشت به آغوش پر مهر مام وطن موفق به دريافت گواهينامه تخصصي در رشته اعصاب و روان شده اظهار داشت: به علت آزارهايي كه از سوي دشمن اعمال ميشد، علاوه بر دردهاي جسمي، بيماريهاي رواني نيز در بين اسرا شايع شده بود كه البته جو معنوي موجود در اردوگاهها در كاهش اين بيماريها تاثير به سزايي داشت.
آزادگان با هنر نيز پيوند محكمي داشته و يكي از مهمترين برنامههاي فرهنگي دوران اسارت اجراي نمايش بود كه در آن زمان از رسانههاي قدرتمند به شمار ميرفته است.
تئاتر، سرود و صنايع دستي با كمترين وسايل ممكن روحيه اين پرندگان سبك بال را بسيار تقويت كرده بود.
آنها با استفاده از وقايع ديني و انقلابي سعي داشتند تا در برنامههاي فرهنگي خود آرمانهاي ناب معمار كبير انقلاب را در دلهاي خسته جدا شده از كاروان بزرگيها هميشه پرمعنا نگهدارند.
آري فرزندان اين ديار كه آموزههاي واقعه عاشورا را به خوبي در ذهن داشتهاند از مواجهه با هيچ سياهي نهراسيدند.
آنها با هجوم به پليديها و از بين بردنش، روشنايي را براي هم ميهنان خود به ارمغان آوردند.
آزادگان مثالهايي از نورانيترين ستارههاي دوران دفاع مقدس بوده و هستند.
پايمردي اين بزرگواران مثال زدني است و ميطلبد همواره با دعاي خير يار و همراهشان باشي