0

نام این ژنرال را به خاطر بسپارید: " ماهر عبدالرشید"

 
amirpetrucci0261
amirpetrucci0261
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 27726
محل سکونت : http://zoomstar.ir/

نام این ژنرال را به خاطر بسپارید: " ماهر عبدالرشید"

شاید این ژنرال ـ ماهر عبدالرشید ـ یكی از مشهورترین افسران بلند پایه ارتش عراق در جنگ با ایران باشد. او شهرت خود را بیش ازهر چیز و هر كس مدیون " صدام " و شبه جزیره فاو است.

خویشاوندی این ژنرال با صدام، پله های ترقی در ارتش عراق را جلو پای او گذاشت و بالاترین پله كه او روی آن ایستاد، پذیرفتن پسر كوچك صدام ـ قصی ـ به عنوان داماد خود بود. اما نقش دستگاه های تبلیغاتی عراق در بزرگ نمایی لیاقت های نظامی و فرماندهی او در جنگ با ایران كم تر از این خویشاوندی قبیله ای نبود.
اما شهرت ماهر عبدالرشید بعد از سقوط "فاو" به اوج خود رسید. این ژنرال مدعی شده بود فاو را از ایرانیان پس گرفته و به عنوان هدیه ازدواج دخترش، به صدام تقدیم می كند. فهرست ضربه های وارد شده بر پیكر ارتش عراق در فاو را به سادگی نمی توان تهیه كرد. سپاه هفتم عراق كاملا متلاشی شد و كسی از سرنوشت فرمانده این سپاه  سرلشكر ستاد "شوكت احمد عطاء‌ الجرشی" به همراه تعداد زیادی از افسرانش به گوش همه رسید. او فرماده لشكر پنجم عراق بود. در هم كوبیده شدن گارد ریاست جمهوری درنخلستان های فاو، عراقی ها را در بهت و سوگواری های گسترده فرو برد و صدام در چنین شرایطی ازدواج پسرش را با دختر ماهر عبدالرشید اعلام كرد.
درحالی كه توپ ها و تانك ها برای لحظه ای در فاو از غرش نمی افتاد ‎، تمام امكانات عراق برای برپایی مراسم ازدواج پسر صدام بسیج شد. كارت های دعوت عروسی كه زیبا بود و نادر،‌ میان سران و رجال حزب بعث توزیع شد. آنان در كارت دعوت خواندند: «زن اول عراق،‌ ساجده خیرالله،‌ازدواج پسرش قصی را با دختر آقای ماهر عبدالرشید جشن می گیرد.»
شیرینی ها و كیك های این مراسم با یك پرواز ویژه، از فرانسه به بغداد آورده شد.
سرتیپ ستاد عبداله شاهد فیصل در این باره می گوید : "من در جشن ازدواج در باشگاه شكار حاضر بودم. در تمام عمرم چنین ریخت و پاشی ندیده بودم. ساجده با لبخندی به تبریك مدعوین پاسخ می داد. این ازدواج در روزهایی صورت می گرفت كه مردم عراق تابوت جوانان شان را روی شانه ها به سوی گورستان می بردند."
از ویژگی های دیگر این ژنرال، جسارت انتقاد از شخصیت های معروف نظامی و سیاسی بود. حتی گاهی آنان را به باد فحش و ناسزا می گرفت. او به "عبدالجبار شنشل" رئیس ستاد مشترك ارتش عراق، شكم گنده می گفت و به "عدنان خیرالله" وزیر دفاع لقب دماغ بریده داده بود.
او هیچ گاه آنان را لایق چنین سمت هایی نمی دانست. حتی یك بار به فرمانده سپاه پنجم ژنرال "طالع رحیم الدوری" گفته بود: "حالا این طایفه دوری ها برای ما آدم شده اند. یادشان رفته است كه الاغ های شان را در شهر ما ـ تكریت ـ می راندند و صدای زنگوله الاغ های شان گوش ما را اذیت می كرد.
درباره جسارت های این ژنرال كافی است بدانیم كه به خاطر آماده نشدن یك سنگر در شلمچه كه او دستور ساخت آن را به یك ستوانیار داده بود و تأكید كرده بود تا یك ساعت دیگر باید این سنگر برای جان پناه او آماده شود، با سلاح كمری خود جنازه آن ستوانیار بخت برگشته را درون آن سنگر ناتمام انداخت.
ماهر عبدالرشید، ازهمان زمانی كه برق ستاره ها را روی شانه های خود دید و در برابر پست ها و سمت های گوناگون قرار گرفت، ارج و قرب خاصی برای تكریتی ها قائل بود. حتی در زمان جنگ با ایران گفته بود :
- من فقط اهالی تكریت را به دور خودم جمع می كنم تا به خاطر آشنایی و قرابتی كه با یكدیگر داریم،‌ در جبهه ها بهتر بجنگیم.
ژنرال ماهر عبدالرشید سال 1942م (1321ه.ش) در تكریت به دنیا آ مد و پس از پایان دوره تحصیلات به دانشكده افسری راه یافت. او مسئول شعبه پنجم اداره اطلاعات ارتش بود. بعد، ‌افسر ستاد در سازمان امنیت شد كه بعد از یك افتضاح جنسی در دفتر كارش با یكی از خوانندگان زن كه همزمان با برپایی جشن های هفتم آوریل سالگرد تأسیس حزب بعث بود، ‌به فرماندهی تیپ 12 زرهی موسوم به ابن ولید رسید. پس از آن فرماندهی لشكر پنج مكا نیزه را به عهده گرفت. فرماندهی سپاه سوم و هفتم و همچنین فرماندهی یكی از سه محور مهم را در بازپس گیری او به عهده داشت.
اگر نام این ژنرال به عنوان یك جنایتكار جنگی در دادگاه ها بر سر زبان ها نیفتد، ‌ملت ما نام این مرد بدنام را همیشه به خاطر خواهد سپرد.


نويسنده: مرتضی سرهنگی

سه شنبه 21 دی 1389  3:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها