0

شكست دشمن ايستادگى گيلان غرب

 
amirpetrucci0261
amirpetrucci0261
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 27726
محل سکونت : http://zoomstar.ir/

شكست دشمن ايستادگى گيلان غرب

چگونه مى شود از ياد برد كه گيلانغرب در آن مهرماه غمگين كه نخستين حمله به او شد در چه شرايطى بود و مردم چه حالى داشتند. «راهيان نور» اين بار به گيلانغرب سفر كرده تا خاطراتى را بازگو كند كه اگرچه بارها ممكن است شنيده باشيد اما اين روايت، زندگى شهدا و رزمندگانى را روايت مى كند كه براى شرف و كيان و ناموس وطن ايستادند و براى ايمان و دينى كه داشتند.

«بچه ها داخل هر سنگر را كه نگاه مى كردند، مى ديدند يك نفر با اسلحه ايستاده و نگهبانى مى دهد. چند ساعتى كنترل كردند و ديدند هيچ حركتى نمى شود، گفتيم (دستور آمد) كمى برويد جلوتر و ببينيد چه خبر است، آنقدر موانع زياد بود كه دو ساعتى طول كشيد تا به داخل سنگرها برسيم، وقتى رسيديم،ديديم دشمن به عروسك هاى بزرگ لباس نظامى پوشانده و توپ اسباب بازى را نصف كرده، رنگ نظامى زده و گذاشته سر عروسك ها به اضافه اين كه يك قبضه تفنگ چوبى كلاشينكف هم به دست شان داده است. [دشمن عقب نشينى كرده بود اما] با اين حيله حدود هفت ساعت طول كشيد تا ما مطمئن شديم اينها عروسكند.»


[كتاب حكايت سال هاى بارانى نوشته مهدى مرندى]


روزهاى اول جنگ در گيلان غرب


در روز ۲۶ مهرماه براى اولين بار ارتش متجاوز عراق شهر گيلان غرب را هدف يك فروند موشك ميان برد زمين به زمين قرار داد، اما از آنجا كه موشك به خارج از مناطق مسكونى اصابت نمود تلفات و خساراتى به بار نياورد. در اولين تحركات، سپاه دوم ارتش عراق،مأموريت مانور در جبهه ميانى يعنى استان كرمانشاه و شمال استان ايلام را برعهده داشت. اين سپاه براى پشتيبانى از جبهه جنوب و نيز براى تأمين بغداد از طريق گسترش مرزهاى شهرى تا تنگه پاتاق در عمق ۵۰ كيلومترى خاك ايران پيشروى مى كرد. سپاه دوم با اين هدف مانور خود را در استان كرمانشاه در دو محور اصلى طرح ريزى كرد:


۱- محور خانقين - قصرشيرين - سرپل ذهاب - پاتاق:


مانور اين محور مهمترين بخش عمليات در جبهه ميانى بود كه ۳ لشكر در آن مأموريت داشتند. لشكر ۶ زرهى كه از محور قصرشيرين و با تصرف اين شهر به سوى سرپل ذهاب و تنگه پاتاق پيشروى مى كرد. اين لشكر را دو لشكر ۴ و ۸ پياده حمايت مى كردند. در جناح چپ لشكر ۸ پياده در شمال قصرشيرين با هدف تصرف دشت ذهاب و سرپل ذهاب و در جناح راست، لشكر چهار پياده، در جنوب قصرشيرين به سمت گيلان غرب پيش روى مى كردند.


۲- محور مندلى - سومار - نفت شهر:


در اين محور لشكر ۱۲ زرهى مأموريت داشت كه منطقه را تأمين و تصرف كرده و معابر منتهى به مندلى را تأمين و مسدود كند.


سپاه يكم نيز در منطقه شمال غربى استان كرمانشاه مأموريت داشت تا ضمن حمايت از فعاليت ضدانقلاب در منطقه پاوه - نوسود، جناح شمالى سپاه دوم را نيز تأمين كند. لشكر ۴ ارتش عراق در نخستين روزهاى هجوم، به دليل عدم پيشروى مناسب لشكر ۶ زرهى در محور خانقين - قصر شيرين - سرپل ذهاب، به حفظ جناح جنوبى اين لشكر اكتفا كرد تا با سقوط قصر شيرين، لشكر ۴ پياده در صبح روز ۵۹‎/۷‎/۵ به همراه تيپ ۲۴ مكانيزه با عبور از سه راهى سرپل ذهاب - گيلان غرب - قصر شيرين و حركت در جاده قصرشيرين - گيلان غرب خود را به اين شهر برساند. حسين همدانى فرمانده نيروهاى اعزامى از سپاه همدان هم درباره مقاومت مردم گيلان غرب مى گويد: «به محض اين كه خبر رسيد لشكر ۴ پياده عراق دارد از طريق دشت گيلان غرب به سمت شهر پيشروى مى كند و حتى يكى از تانك هاى عراقى خودش را به دروازه هاى شهر رسانده مردم گيلان غرب از شهر خارج شدند، ولى نه به قصد فرار بلكه به قصد مقابله با تهاجم اين لشكر دشمن. اهالى شهر آمدند توى دشت. آنها در حد فاصل ارتفاعات شياكوه، بر آفتاب تقسيم و با عراقى ها رودررو شدند. از آنجا كه عمده اهالى گيلان غرب، جزو هموطنان عشاير هستند، نوعاً به تفنگ قديمى «برنو» و «ام يك» مسلح بودند و از سال ها قبل اين تفنگ را به صورت مخفيانه نگهدارى مى كردند. به محض تهاجم دشمن مردم با همين تفنگ هاى از رده خارج، آمده بودند توى دشت به جنگ لشكر چهارم پياده عراق؛ خودم شاهد بودم و ديدم كه همين مردم از پير و جوان آمدند و در روستاها كنار پل ها و نهرهاى حدفاصل «شياكوه» تا «بر آفتاب» يعنى حدود پنج كيلومتر از شهر گيلان غرب بيرون آمده بودند و با لشكر ۴ دشمن مى جنگيدند، بخصوص شب ها، منطقه را براى دشمن به جهنم تبديل مى كردند. دائم به واحدهاى لشكر ۴ دشمن شبيخون مى زدند، البته عراقى ها هم واقعاً در آن روزهاى اول جنگ، بى تجربه بودند.»


در درگيرى روز هفتم مهرماه در محور گيلان غرب، واحد هوانيروز ارتش با تلاش فراوان وارد عمل شد. با توجه به كوهستانى بودن منطقه، هلى كوپترها مى توانستند با استفاده از پناه تپه ماهورها مواضع امنى انتخاب و تانك ها و نفربرهاى زرهى دشمن را مورد هدف قرار دهند، به اين ترتيب خسارت قابل ملاحظه اى به دشمن وارد كردند. پس از گذشت يك هفته از شروع جنگ تحميلى، به تدريج نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى ايران از حالت غافلگيرى نخستين رها شده و با درك شرايط به برنامه ريزى پرداختند.


در اوايل روز هشتم، اطلاعاتى از دشمن به دست آمد، حاكى از آن كه فرماندهى سپاه يكم عراق تغييرات اساسى در گسترش و سازمان منطقه نبرد كرمانشاه داده و تصميم گرفته است پدافند اين منطقه را به تيپ هاى ۳۰ و ۱۶ زرهى لشكر ۶ و تيپ ۲۳ پياده لشكر ۸ پياده واگذار كند و ساير يگان هاى لشكر ۶ زرهى و لشكر ۸ پياده و يگان هاى مستقل را از اين منطقه عقب ببرد. به اين ترتيب عمده قواى دشمن براى اشغال خرمشهر، اهواز و سوسنگرد به صحنه عمليات خوزستان منتقل شدند. نيروهاى ايرانى نيز به همين نحو گسترش يافتند و عمده قواى ايران به جبهه خوزستان اعزام شدند.


روز چهارم مهر؛ گيلان غرب


از روز چهارم مهر جريان پيكارها به محور گيلان غرب كشانده شد. نيروهاى عراقى در روزهاى اول جنگ توانسته بودند بدون برخورد جدى با نيروهاى ايرانى تا اين شهر پيشروى كنند و بعد از ورود قواى نظامى ايران به اين محور به ارتفاعات غربى دشت كم عرض گيلان غرب عقب نشينى كنند. سپس عراقى ها تلاش كردند مناسب ترين مواضع پدافندى را در غرب دشت گيلان غرب اشغال و تحكيم كنند تا به اين وسيله راه پيشروى احتمالى نيروهاى ايرانى را به طرف قصر شيرين در اين محور قطع كنند. به همين دليل وضعيت منطقه نبرد حوالى گيلان غرب براى مدتى ناپايدار ماند.


از هفته دوم جنگ به بعد، به تدريج اين نيروهاى ايرانى بودند كه عمليات آفندى را گرچه در مقياس كوچك طرح و اجرا كردند، چنان كه در ۱۵ مهرماه، ژاندارمرى به مواضع عراقى ها در ارتفاعات كوره موش حمله كردند و ۱۹ نفر از آنها را به اسارت گرفتند و تعدادى را هم زخمى و به درك واصل كردند. روز هفتم مهرماه، صحنه نبرد كرمانشاه نسبتاً فعال شد و توپخانه دشمن بر حجم آتش خود افزود و از نقاطى كه بشدت بمباران شد، شهر گيلان غرب بود. توپخانه ايران نيز متقابلاً به آتش هاى توپخانه دشمن پاسخ داد. شدت آتش در منطقه تنگه حاجيان (اين تنگه در شمال غربى گيلان غرب و سه راهى جاده قصر شيرين - سرپل ذهاب - گيلان غرب واقع است) در محور گيلان غرب بود. آتش توپخانه خودى به قدرى شديد بود كه نيروهاى دشمن مستقر در تنگه كورك در غرب تنگه حاجيان متحمل تلفات سنگينى شدند و مجبور به عقب نشينى از تنگه كورك شدند.


در روز ۲۶ مهرماه براى اولين بار ارتش متجاوز عراق، شهر گيلان غرب را هدف يك فروند موشك ميانبرد زمين به زمين قرار داد، اما از آنجا كه موشك به خارج از مناطق مسكونى اصابت كرد، تلفات و خساراتى به بار نياورد.


در دى ماه ۱۳۵۹ قرارگاه عمليات غرب يك طرح آفندى در جبهه كرمانشاه تهيه كرد كه تلاش اصلى عمليات آن محور گيلان غرب بود. تاريخ اجراى آن هماهنگ با عمليات كرخه كور در خوزستان روز ۱۴دى ماه ۱۳۵۹ تعيين شد. نظر به اين كه تلاش اصلى حمله در اين عمليات، صرف عقب راندن دشمن از تنگه حاجيان و آزاد كردن خط ارتباطى محور گيلان غرب با محور دشت ديره - سرآب گرم - سرپل ذهاب شد، اين عمليات به نام تنگه حاجيان مشهور شد.


تازه دو سه ماه از جنگ مى گذشت و دور از انتظار نبود كه بشود دشمن را سر جايش نشاند، به اضافه اين كه مدام خبر مى رسيد كه مردم سراسر ايران به پايگاه مى آيند و آموزش مى بينند و خود را به جبهه ها مى رسانند ما در حد يك گروهان صد نفره نيرو داشتيم، گشت هاى ما گاهى چند شبانه روز طول مى كشيد. بچه ها در طول گشت با ديده بانى هم آشنا مى شدند. كار ديده بانى به عهده بچه هاى ارتش بود. آنها در اين كار سررشته داشتند. روزها در مسير پنهان مى شديم و شب ها حركت مى كرديم. اردوگاه ارتش در ارتفاع قلاجه بود و نيرو ها به حدى رسيده بودند كه بشود پيرامون تنگه حاجيان برنامه ريزى دقيقى انجام شود. همانطور كه تنگه حاجيان، راه مواصلاتى دو جبهه گيلان غرب و سرپل ذهاب بود نيروهاى دو جبهه هم به اتفاق در اين باره تصميم مى گرفتند و راهكارها را بررسى مى كردند. قرار بود عده اى از سرپل ذهاب به حاجيان حمله كنند. اصغر وصالى براى شناسايى دقيق تنگه حاجيان به گيلان غرب رفت اما در درگيرى ها به درجه رفيع شهادت رسيد. شب ها فضا، فضاى عملياتى بود. ارتش عراق با استقرار در تنگه حاجيان و روستاى گورسفيد و ارتفاعات داربلوط ، جاده گيلان غرب به سرپل ذهاب و پادگان ابوذر را ناامن كرد. همچنين گيلان غرب را در تيررس توپخانه ميان برد خود قرار داد.


۱۴ دى ماه ۵۹ ؛گيلان غرب


لشگر ۸۱ زرهى ارتش و سپاه پاسداران گيلان غرب با هدف انهدام قواى دشمن و كسب برترى تاكتيكى در اين منطقه، عملياتى را طرح ريزى كردند و در


۵۹‎/۱۰‎/۱۴ در دو محور شمالى و جنوبى تنگه حاجيان به اجرا درآوردند. در محور شمالى، موانع دشمن باعث شد تنها بخشى از ارتفاعات بر آفتاب تصرف شود. در محور جنوبى، گردان پياده سپاه به همراه گردان ۲۸۵ زرهى ارتش، دو روستاى گورسفيد و آوزين و ارتفاعات اطراف را تصرف كردند و سپس با پيشروى به سمت تنگه حاجيان با نيروهاى محور شمالى الحاق كردند به اين ترتيب تنگه حاجيان آزاد شد. همچنين در محور جنوبى گردان پياده روى ژاندارمرى مستقر در داربوط، چغالوند را تصرف كرد، ليكن در برابر واكنش دشمن، مجبور به عقب نشينى شد. پس از آزاد شدن روستا و ارتفاعات آوزين و تنگه حاجيان و روستاى گورسفيد، ارتش عراق تا ۵۹‎/۱۰‎/۲۴ در اين منطقه پاتك هاى مكررى را به اجرا گذارد، اما هر بار با تحمل خساراتى به عقب برگشتند و سرانجام از هفت كيلومترى به ۱۲ كيلومترى گيلان غرب رانده شدند، تحت تأثير اين عقب نشينى ، آتش توپخانه عراق روى گيلان غرب كاهش يافت و نزديك به ۴۰ كيلومتر مربع از مناطق اشغالى آزاد شد. ضمن اين كه دو فروند هلى كوپتر، ۲۹ دستگاه تانك و نفربر، ۱۰ دستگاه توپ و ۱۲ دستگاه خودروى دشمن منهدم و هزار نفر كشته و زخمى شدند، ۱۱۰ نفر هم در اين نبرد به اسارت نيروهاى خودى درآمدند.


در اين عمليات، رزمندگان بسيجى، سپاهى و ارتشى موفق شدند به اهداف اصلى يعنى به حوالى قاسم آباد و ارتفاعات چرميان در غرب دشت گيلان غرب دست يابند. نتيجه عمليات، فقط آزاد شدن تنگه حاجيان و تنگه كورك در شمال غربى محور گيلان غرب و پيشروى حدود ۵ كيلومتر در جنوب آن محور بود. با آن كه بلندى هاى شمالى و غربى شهر در آتش مى سوخت و درگيرى ها در آنها بشدت بى وقفه ادامه داشت، شهر اوضاع آرامى داشت، صبح كه مى شد مغازه ها باز مى شدند، مردها به محل كار خود مى رفتند و گروهى ديگر خانه هايشان را تميز مى كردند.


۲۵ اسفند ۱۳۵۹ ؛ ارتفاع چغالوند


نيروهاى سپاه و لشگر زرهى ارتش پس از چند روز شناسايى عملياتى را براى تصرف اين ارتفاع، طرح ريزى كردند. عمليات در تاريخ ۲۵ اسفند ۵۹ در دو محور شمالى و جنوبى آغاز شد. اشغال ارتفاع چغالوند توسط دشمن مشكلاتى را براى نيروهاى ايرانى ايجاد مى كرد. اين بلندى بويژه تپه ۱۱۱۸ بر روى مواضع رزمندگان اسلام ديد بسيار خوبى داشت و سربازان عراقى مستقر بر روى آن با داشتن ميدان ديد و تير خوب، به طور مداوم تلفات زيادى به ايرانيان وارد مى كردند.


در محور جنوبى يك گردان از نيروهاى سپاه به همراه بسيج عشاير گيلان غرب و يك گردان از ژاندارمرى در ساعت ۳۰:۵ صبح به مواضع دشمن هجوم بردند و تا ساعت ۹ صبح اهداف خود را تصرف كردند. در اين عمليات ۴ دستگاه تانك و نفربر، ۲ دستگاه خودرو و يك قبضه توپ دشمن منهدم شد. ۳۵۰ عراقى كشته و زخمى و ۸۰ نفر هم اسير شدند.


منطقه كوهستانى گيلانغرب پر است از تپه هاى كوچك و بزرگ. در آن زمان نام بسيارى از آنها براساس حادثه اى كه در آن رخ داده بود و يا اشخاصى كه در آنجا ايفاى نقش كرده بودند تعيين مى شد. از جمله اين تپه ها «تپه مراد» است. اين تپه در سمت راست قلعه چغالوند قرار دارد. مراد كه از اهالى بومى گيلان غرب بود با چند تن ديگر از جوانان شهر تصميم مى گيرند كه از سقوط تپه در برابر حملات نيروهاى عراقى جلوگيرى كنند. طى درگيرى ها همگى شهيد مى شوند و مراد به تنهايى مشغول دفاع از تپه مى شود. او چند قبضه تيربار را در نقاط مختلف تپه مسقر مى كند. هر از چندى پشت يكى از آنها مى نشيند و شليك مى كند. او سه روز تمام با اين ترفند نيروهاى عراقى را متوقف مى كند وسرانجام شهيد مى شود.


فرماندهى تصرف ارتفاع ۱۰۵۰ بازى دراز و به دنبال آن ارتفاعات ۱۱۰۰ گچى به عهده من گذاشته شده بود قبل از سپيده دم و طلوع فجر هنگامى كه صبح صادق آرام آرام خود را نمايان مى كرد، با ياد و نام خدا عمليات را شروع كردم. ارتفاع ۱۰۵۰ بازى دراز در زمان كوتاهى سقوط كرد و نيروهاى ما بر روى آن مستقر شدند. با تصرف اين ارتفاعات، تسلط خوبى كه عراق روى ما داشت از بين رفت و توانستيم بر نيروهاى دشمن در كاسه كبود و چم امام حسن مسلط شويم.


توقف عمليات به هيچ وجه به نفع ما نبود. روز دوم در ساعات چهار و پنج و نه صبح سه بار حمله كرديم. هنگام ظهر در تدارك حمله جديدى بوديم و تصميم گرفتيم با حاج على موحد (كه اولين فرمانده لشكر سيدالشهدا(ع) در سال ۶۰ بود و در جبهه هاى غرب شهيد شد) تماس بگيرم و از اوضاع آنها مطلع شوم. عراق پاتك سنگينى كرده بود طورى كه همه آنها زمين گير شده بودند در اين بين على اكبر شيرودى مشغول رساندن مواد غذايى و گالن هاى آب به نيروها بود. حاج على موحد جلو رفته بود. همان جا با عراقى ها درگير مى شود و عراقى ها به سمت او نارنجك پرتاب مى كنند. حاج على نارنجك ها را به سمت آنها باز مى گرداند اما يكى از آنها زمان بازگشت در دستانش منفجر مى شود و مچ دست او قطع مى شود. حاج على دست را با بند كفش مى بندد و دست بريده را در جيبش مى گذارد.


شهادت شهيد شيرودى


كار شهيد شيرودى در ميان اين كارزار ديدنى بود. او از ميان تپه ها و دره هاى بزرگ عبور مى كرد و زير آتش سنگين دشمن آنها را هدف راكت هاى خود قرار مى داد. بعضى وقت ها احتمال داشت كه از سمت نيروهاى دشمن هدف قرار بگيرد ولى او با شجاعت تمام صبر مى كرد. حدود ساعت ۴ بعداز ظهر ۸ ارديبهشت سال ۶۰ بود هنگامى كه بر روى ارتفاع ۱۱۰۰ گچى بودم متوجه شدم شيرودى از خطوط عراق گذشته است. با بى سيم از او پرسيدم اكبر كجا مى روى خيلى خونسرد و آرام گفت، حاجى مگر نمى دانى بايد جاى مناسبى پيدا كنم، غير از اين تپه ها جاى ديگرى وجود ندارد. شيرودى طبق عادت هميشگى هنگام رودر رويى با دشمن ابتدا در پشت تپه ها پناه مى گرفت و بعد به طور ناگهانى از پشت آن بيرون مى آمد و هدف را مى زد. به او گفتم مواظب باش، پشت، جلو و كنارت عراقى ها هستند. هلى كوپترش چون از ارتفاع دور شده بود به خوبى قابل رويت نبود. از فاصله دور او را زيرنظر داشتم. ناگهان هلى كوپتر چرخى زد و روى زمين نشست. پشت بى سيم پرسيدم اكبر چه مشكلى پيش آمده چرا نشستى هيچ جوابى نيامد شيرودى شهادت را در آغوش گرفته بود.


سرانجام عمليات «بازى دراز» پس از ۸ روز نبرد جانانه به پايان رسيد و طى آن نيروهاى خودى و دشمن بارها به تك و پاتك پرداختند. طى اين عمليات ۳ فروند هواپيما و ۲ فروند هلى كوپتر عراق منهدم شد. ضمن اين كه تعدادى تانك و نفربر هم به غنيمت درآمد يا منهدم شد. در نهايت ۱۵۰۰ عراقى كشته و زخمى و ۷۰۰ نفر هم به اسارت نيروهاى ايرانى درآمدند.


پس از عمليات، شمارى از مسئولان كشور از جمله آيت الله بهشتى، محمدعلى رجايى و گروهى از بيت حضرت امام (ره) به منطقه عمليات آمدند تا بازديدى از موقعيت رزمندگان داشته باشند. ورود آنها به منطقه استقبال بى سابقه مردم و رزمندگان را در پى داشت.


عمليات مطلع الفجر


سال ۱۳۶۰ رو به پايان بود اما نيروهاى عراقى هنوز روى برخى از ارتفاعات مهم منطقه حضور داشتند. هرچند گيلان غرب در سايه رشادت و جانفشانى رزمندگان اسلام به آرامش و امنيت نسبى رسيده بود اما اشراف دشمن بر منطقه ضريب خطر را بالا مى برد. سرانجام در تاريخ ۲۰ آذر ماه ۱۳۶۰ با هدف آزادسازى ارتفاعات غربى گيلان غرب به مرحله اجرا درآمد. در طرح مانور اين عمليات دو محور اصلى مشخص شد. هدف محور شمالى، آزاد كردن سه تنگه كورك، قاسم آباد و حاجيان و نيز قطع جاده گيلان غرب - قصرشيرين و هدف محور جنوبى فتح ارتفاعات چرميان و شياكوه و الحاق با نيروهاى محور شمال در نظر گرفته شد. اين عمليات بسيار وسيع با اهدافى بزرگ كه گه گاه دور از انتظار جلوه مى نمود شروع شد و نبرد شب و روز ادامه داشت. صعود به ارتفاعات به سختى انجام مى شد. مشكلات بسيار بود و مقاومت دشمن حيرت انگيز، پاتك پشت پاتك پدافندهاى عراق، فعال تر از آن بود كه فكر مى كرديم. منطقه اى مثل شياكوه چندين بار بين ما و عراق دست به دست گشت. روزها و شب ها گذشت و مرحله اول عمليات يك هفته طول كشيد. يك هفته سخت و طاقت فرسا با حداقل امكانات اما روحيه اى شكست ناپذير.


شياكوه فتح شد. ارتفاعات بر آفتاب به دمن وطن بازگشت. غلامعلى پيچك فرمانده سپاه ناحيه غرب هم در ارتفاعات برآفتاب به فيض شهادت نايل آمد.




حسين ابوالفتحى

سه شنبه 21 دی 1389  3:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها