بي شك يكي از كساني كه بيشترين انس و قرابت را با فرهنگ جهاد و شهادت و روحيات رزمندگان اسلام داراست، شخص مقام معظم رهبري است.روحيه شهادت طلب ايشان به شهادت همراهان و دوستانشان و حضور مستقيم ايشان در خطوط مقدم جبهه هاي نبرد مويد همين امر است. آنچه خواهيد خواند جملاتي است از ايشان در معرفي و توصيف رزمندگان اسلام:
*مرز افسانه و حقيقت
*اگر همين حالا قطعههاى متفرقى از زندگى پاسداران فداكار را در كتابى جمع و به زبانهاى ديگر ترجمه كنند، كسانى كه در حال و هواى مسائل ايران و هشت سال جنگ تحميلى و حوادث كردستان و اين حجلههاى شهادت و خانوادههاى شهدا نبودهاند، چنانچه اين كتاب را بخوانند، به احتمال زياد از هر ده نفر، هشت، نه نفر خواهند گفت كه اينها افسانه و مبالغه است؛ در حالى كه افسانه نيست؛ واقعيت است "
*روزى بر ما گذشت كه به ما سيمخاردار هم نمىفروختند!
"روزى بر ما گذشت كه به ما سيمخاردار هم نمىفروختند! خيلي ها خبر ندارند كه ما چه دورانهايى را گذرانديم. روزى بر ما گذشت كه سبكترين و كمارزش ترين سلاحها و مهماتشان را به ما نمىفروختند و ما هم نداشتيم. دولت شوروى سابق، نه تنها به ما سلاح نمىفروخت، بلكه آنچه را هم كه از جاى ديگر خريده بوديم و مىخواستيم از خاك شوروى عبور دهيم و به داخل كشورمان بياوريم، اجازه نمىداد! چه چيز؟ سلاح اتمى را؟ سلاحهاى پيچيده را؟ خير! چيزى در حد سيم خاردار را ! يك روز چنين بود. " حال منطقي به نظر خواهد آمد اگر مقاومت ملت ايران در چنين شرايطي به افسانه تشبيه شود.
*افسانه چگونه محقق شد؟
ملت ايران چگونه توانست1796 روز در برابر كشوري مجهز به آخرين تجهيزات نظامي روز و حمايت شده از سوي بسياري از كشورهاي قدرتمند جهاني و منطقه اي مقاومت كند؟
تئوريهاي معمول علوم نظامي و قواعد پذيرفته شده جهاني از پس تحليل اين جنگ بر نخواهند آمد. براي تحليل " اين قطعه كم نظير و از جهاتي بي نظير حاكم بر تاريخ ما "چاره اي جز شكستن چارچوبهاي معمول ذهن مادي بشر و دست يازيدن به عوامل معنوي و سنتهاي محكم الهي نيست: "يك ملت مؤمن و مخلص و پرشور زير پرچم (امام) حركت مىكنند؛ ميليونها دل، ميليونها انسان و ميليونها اراده در هم تنيده مىشوند و نظام جمهورى اسلامى را بهوجود مىآوردند - كه به تنهايى در مقابل دنياى استكبار ايستاده است - آنوقت دشمن حقير و حكومت خودكامهى خونريز جلادى مثل حكومت بعثى صدام بيايد و امريكا و شوروى و اروپاى آن روز و مرتجعان منطقه هم به او كمك كنند تا بر اين نظام و اين ملت و اين كشور غلبه پيدا كند؛ مرزهاى او را بشكند؛ خاكش را بگيرد و آبروى اين ملت را بريزد؛ اين چيز كمى بود؟!(چرا آنگونه كه آنها مي خواستند نشد) خداى متعال نگذاشت. دست نصرت خدا از آستين بچههاى شما بيرون آمد و اسلام يارى شد... خداى متعال به اين تلاش جانانه و مخلصانه بركت داد؛ "و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب و بشر المؤمنين " "
*8 سال دفاع مقدس عرصه ظهور سنتهاي الهي
به اين ترتيب دفاع هشت ساله ملت ايران يكي از عرصه هاي ظهور سنتهاي الهي شد. واقعيتي كه هرچند براي عقل ماترياليستي بشر امروز غير قابل فهم است اما نميتوان آن را در تحليل حوادث جنگ ناديده گرفت.جنگ ما مصداق روشني از وعده قراني "غلبه گروهي قليل بر گروهي كثير "شد.
جستجو در بيانات و فرمايشات مقام معظم رهبري نشان مي دهد ايشان در توضيح اين مطلب، جلب نصرت و امداد غيبي را در جنگ منوط به روحيه و ويژگي هاي اخلاقي خاصي مي دانند كه در نيروهاي انساني درگير جنگ وجود داشت. ايشان معتقدند:
"پرورش نسلى از انسانهاى صالح و پاكدامن و بلندنظر و بزرگانديش كه نور ايمان و تقوا از ناصيهى مطهرشان ساطع و دل صاف و ناآلودهشان به شعاع معرفت روشن بود و جهاد آگاهانهشان در راه خدا و زمزمهى عارفانهشان در نيمه شبها، ياران امام حسين(عليهالسلام) را به ياد مىآورد، بىشك بزرگترين رمز انقلاب و پيشواى عظيمالشأنش حضرت امام خمينى(قدساللهروحه) بوده است و همينها بودند كه به فرمان امام محبوبشان، صفوف پولادين و استوار خود را در برابر سهمگينترين خطراتى كه انقلاب را تهديد مىكرد، آراستند و انقلاب و نظام اسلامى را باذن الله حراست كردند. "
با جستجوي دقيق تر اين موضوع در بيانات معظم له مي توان برخي از اين ويژگيها را به عنوان اصليترين عوامل جذب نصرت الهي بر شمرد كه در ادامه به آنها و بعضي از بيانات رهبري در اين باره اشاره مي شود:
*1- ايستادگي ومجاهدت
" البته اعتقاد به كمك غيبى اگر معنايش اين است كه انسان بيكار بماند، درها را ببندد و منتظر باشد كه از غيب كمك بشود، (در اين صورت) بداند كه از غيب هم كمكى نخواهد شد؛ "و ما جعله الله الا بشرى لكم و لتطمئن قلوبكم به ". كمك غيبى در ميدان جنگ، در ميدان چالشهاى سياسى در (حالت)ايستادگى ملتهاست كه به سراغ انسان مىآيد. اگر بايستيد، كمك غيبى هم هست. "خدا نصرت خودش را (در جنگ) بر اين ملت نازل كرد. خدا نصرتش را به آدمهاى تنبل و بىمجاهدت نمىدهد. خدا از انسانهاى بيكاره و تنبل و بىخيال و لاابالى حمايت نمىكند؛ ولو مؤمن باشند. "
"اينكه شما ديديد پشت سر عراق، غرب، شوروى، تمام اروپاى شرقى، عربهاى خليج فارس و حكومتهاى خليج فارس كه تابع اشارهى امريكا بودند يكپارچه قرار گرفتند و همه به عراق كمك كردند؛ هدفشان...، نابود كردن ملت ايران بود.... اما خدا نخواست. "خدا نخواست "، يعنى چه؟ يعنى اگر آحاد ملت ايران غفلت مىكردند و مىخوابيدند؛ رزمندگان به جبهه نمىرفتند؛ امام نمىغريد و سينه سپر نمىكرد و نمىايستاد و اين همه استعداد و نيرو در اين راه بسيج نمىشد؛ باز هم خدا همينطور مىخواست؟ نه، ارادهى خداى متعال به نفع يك ملت، تابع ارادهى آن ملت است. هيچ حقيقت و واقعيتى در متن زندگى يك ملت به ارادهى الهى تغيير پيدا نمىكند؛ مگر وقتى كه خود آن ملت بر آن همت بگمارد. اين صريح آيات قرآنى و جزو معارف قطعى دينى است. "
*2 - ايمان آگاهانه و عمل مخلصانه
" چه چيزى يك رزمنده، يك جوان و يك انسان را در ميدانهاى گوناگون، اينگونه به روشنبينى مىرساند؟ ايمان آگاهانه. عزيزان من! اين ايمان آگاهانه در رزمندگان، موجب اين مىشد كه خطر را به هيچ بگيرند. در فرماندهان موجب اين مىشد كه لحظهاى به راحتى خود و يا به خطر براى خود فكر نكنند. شب و روز تلاش و كار كردند؛ حيثيت حقير خودى را ناديده گرفتند؛ براى خدا و براى اهداف اسلام و براى آزادى و سربلندى ملت مسلمان، حاضر شدند جان خودشان را بدهند. هر ملتى كه اينطور احساسى در او باشد، شكستخوردنى نيست. چه كسى مىتواند چنين ملتى را شكست دهد؟ همهى زورگوييهاى قلدران دنيا به اين است كه جان كسى را تهديد كنند؛ بالاترينش اين است. اگر كسى حاضر شد جان خود را در راهى بدهد، ديگر چه تهديدى بر او كارگر خواهد شد؟ "
"عزيزان من! در جبههى نبرد، وقتى سربازى پشت به دشمن مىكند، علت شكست او، يك شكست درونى است. تا كسى در قلب و در روح خود شكست نخورد، جسم او در ميدان شكست نمىخورد. روح و قلب و دل چگونه شكست مىخورد؟ آن وقتى كه نسبت به ايمان خود متزلزل شود. اين ملت بزرگ ما كه تا امروز در همهى ميدانها ايستاده است، به خاطر آن بوده كه ايمان مستحكمى داشته است. جوانان ايمان داشتند، نوجوانان ايمان داشتند - همين حالا هم بحمدالله والمنه دارند - پدران و مادران و قشرهاى مختلف ايمان داشتند "
رهبر انقلاب با بيان اينكه ايمان واخلاص سلاحي است كه هيچ دشمن مادي را ياراي مقابله با آن نيست، در تعريف اخلاص مي گويند:
" اخلاص يعنى اينكه انسان، كار را براى خد ا و به عشق انجام وظيفه، انجام دهد. انسان براى هواى نفس، براى رسيدن به مال، به ثروت، به مقام، نام نيك، قضاوت تاريخ، براى انگيزههاى نفسانى، براى اشباع صفت پليد...كار نكند! كار را براى خدا و محض انجام وظيفه بكند. اين، معناى اخلاص است. چنين كارى پيش مىرود. اينگونه كارى مثل شمشير برنده، هر مانعى را از سر راه برمىدارد. امام با اين سلاح، مجهز بود.... اين درسى شد براى مريدان، فرزندان و شاگردان امام كه با همين سلاح در جبهههاى جنگ، آن روز آن معجزهها را آفريدند،.... امروز هم به همان احتياج است. "
"به نظرم رسيده است كه مادران شهدا، از لحاظ قوت و قدرت، حقيقتا بىنظيرند. اين، چه نيرويى است كه به زنى كه عاطفه و احساسات در او قوى است و فرزند خودش را عاشقانه دوست مىدارد، آنچنان قوتى مىبخشد كه در مقابل شهادت يك فرزند يا دو فرزند يا بيشتر، چنين قدرت و قوتى را از خود نشان مىدهد؟ اين، از ايمان است. ايمان بود كه مردم ما را در انقلاب پيروز كرد...اين ايمان است كه به خانوادههاى شهدا، صبر و قوت و استقامت مىدهد. اين ايمان را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اين، آن چيزى است كه هيچ سلاحى در مقابل آن، كارگر نيست. "
*3 -معنويت
"(در) دوران جنگ تحميلى يك ملت در مقابل تهاجمى قرار گرفته بود؛ اما در واقع از ابزارهاى متعارف هيچ چيز نداشت. سراغ تانك مىرفتيم، نبود، يا كم بود، يا ناقص بود؛ سراغ سلاح مىرفتيم، همينطور؛ سراغ هواپيما مىرفتيم، همينطور. كسانى هم كه آن روز در رأس بعضى كارهاى مؤثر بودند، دائم آيهى يأس مىخواندند؛ اما همين بارقهى الهى و انگيزهى اخلاقى و معنوى و دينى و همين خداجويى، دلهاى جوانان - همين پاسداران، همين نيروهاى مردمى و بسيج از همهى قشرها، همين عناصر بسيار مؤمن و خالص ارتش - را آنچنان آماده كرد كه جانها توانستند ضعف جسمها را جبران كنند.. دلهاى با ايمان و نورانى آماده شد و همتهاى بلند به جنبش درآمد و جبههى عظيم و وسيعى را كه يك سرش در دستگاههاى جاسوسى و وزارت دفاع امريكا بود، يك سرش در ناتو بود؛ يك سرش در شوروى سابق بود، يك سرش در خزانهى دولتهاى نفتى منطقه، و سوگلى همهى اينها هم رژيم بعثى بود كه از همه طرف كمكها را به او مىرساندند؛ شكست داد و ناكام كرد. اين شوخى است؟ اين همان معنويت است. وقتى آرمانها و نقطهى اتكاء معنوى در كشور و ملتى وجود داشت، از اينگونه معجزات به وجود مىآيد. "
" ما فرق بين دو يگان رزمى را كه يكى در شب حمله، توسل و زيارت عاشورا و گريه و نماز شب داشت و با خدا و اولياى خدا بود، و ديگرى كه..، غافل بود و..، به خوبى درمىيابيم !...نيروهاى ما، تا آن وقت كه توسل و تضرع و نفس گرم خدا جويشان در ميدان جنگ با آنها بود، موفقيت داشتند و آن هنگام كه ذرهاى در توجه به اين امور، سستى نشان مىدادند، ناكامي هايشان آغاز مىشد و باز كه به حال اول برمىگشتند، آن پيروز يها و كاميابي هاى بزرگ را بهدست مىآوردند. "
*4-روحيه شهادت طلبي
" شهادت بدين معنا است كه يك انسان برترين و محبوبترين سرمايهى دنيوى خويش را نثار آرمانى سازد كه معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن، به سود بشريت است و اين يكى از زيباترين ارزشهاى انسانى است و آنگاه كه آرمان مطلوب او الهى و آرزوى همهى پيامبران خدا است، اين ارزش، در صدر همهى نيكىهاى بشرى قرار مىگيرد و در هيچ ترازوى مادى نمىگنجد.پذيرش اين تفكر همان عامل خيره كنندهاى است كه به مجاهدان راه حقيقت، نيرويى براى باطل ساختن همهى محاسبات جبههى خصم مىبخشد و چنانكه به تجربه دانسته شده است، دشمن حقيقت را دچار بنبست و عجز و حيرت مىسازد. "
" شهيدان ما در ظلمات مادي گرى اين دوران بار ديگر فرهنگ شهادت را كه بالاترين سطح فداكارى براى آرمانهاى بشرى است زنده كردند و نور رستگارى را به انسانهاى پاكطينت و حقطلب نشان دادند. اگر اين درس بزرگ، بدرستى فرا گرفته شود، همهى سلاحهاى زر و زور از كار خواهد افتاد و ابزار سلطهگر جهانى براى سيطره بر اجتماعات بشرى ناكارآمد خواهد گشت. سلام خدا و اوليائش بر ارواح مطهر شهيدان و بر ن گونه ترسيم كرد: مجاهدي كه تلاش و تدبير براي رسيدن به هدف را باايمان آگاهانه، عمل مخلصانه ومعنويت عميق همراه مي كند و در مواجه با دشمن نه تنها از مرگ هيچ واهمه اي ندارد بلكه آنرا بالاترين ارزش انساني قابل دستيابي مي داند. "
" مجاهدي كه تلاش و تدبير براي رسيدن به هدف را باايمان آگاهانه، عمل مخلصانه ومعنويت عميق همراه مي كند و در مواجه با دشمن نه تنها از مرگ هيچ واهمه اي ندارد بلكه آنرا بالاترين ارزش انساني قابل دستيابي مي داند. "
" خلاصهى اين درس هم اين است كه اگر ملتى عمل و تلاش خود را با ايمان و اعتقاد جازم همراه كند، پيروزى او در مقابل هرگونه دشمنى قطعى است. از اين درس - كه هرگز نبايد آن را فراموش كنيم - بايد براى آينده بهره بگيريم ".
"الگوى جوان لبنانى چه كسى است؟ حزبالله لبنان از كجا جوشيد؟ او روى كدام سرزمين روييد؟ الگوى او شماييد. او همين شعارهاى شما را مىدهد؛ همين كارهاى شما را مىكند؛ همان پيشانىبند شما را به پيشانىاش مىبندد؛ مثل رژهى نظامى بسيج، رژه مىرود. بنابراين الگوى آن جوان، سرداران و رزمندگان شهيدى هستند كه در( هر نقطه اي ازكشور) امثال آنها را كم نداريم. آنها فداكارى و براى خدا حرف زدن و براى خدا كاركردن را از اينها ياد گرفتند. "