.
لشكريان محمود در هندوستان طفلى هندو يافتند و او را به حضور سلطان آوردند. محمود دل بر او بست و هر زمان لطفى تازه در حق او نشان مىداد تا اينكه او را با خود بر سرير سلطنت نشاند، ولى طفل هندو در ميان آن همه عزت و ناز اشك مىريخت. چون شاه علت گريه او را پرسيد، طفل گفت: مادرم كه مرا هميشه از محمود مىترسانيد در اينجا حاضر نيست كه ببيند من در كنار شاه بر تخت سلطنت نشستهام
در تاريخ آوردهاند كه: وقتى حاج ميرزا آقاسى وزير محمدشاه قاجار به حفر قناتى امر داده بود، روزى كه به بازديد چاهها رفت، مقنى اظهار داشت كه كندن قنات در اينجا بىحاصل است، چه اينكه اين زمين آب ندارد. حاجى ميرزا آقاسى در جوابش گفت:
«آب براى من ندارد، نان كه براى تو دارد
!!»