0

داستان خیلی خیلی کوتاه و زیبا

 
holidays
holidays
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 151
محل سکونت : اصفهان

داستان خیلی خیلی کوتاه و زیبا

 

 

 

 

 


پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.
دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد.
در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر را زیاد می‌کند، منصرف شد و رفت

 

یک شنبه 19 دی 1389  5:16 PM
تشکرات از این پست
afarinesh_129
دسترسی سریع به انجمن ها