تنبلي و سستي عاملي بر ايجاد فقر
اين جهان بر اساس اصول و قوانيني برپا شده، از مهمترين اين قوانين اصل «عمل و عکس العمل» و اصل «رابطه علت و معلول» است. براي بدست آوردن هر معلول نيکويي بايد علت آن را ايجاد نمود، بر همين قياس، دستيابي به پيشرفتهاي معنوي و مادي تنها با كار و كوشش امكان پذير است و هر كسي که تن به كار نميدهد و از تحمل رنج كار سرباز ميزند، بر اساس قانون عمل و عکس العمل، خود را در آغوش فقر قرار ميدهد، و انسان فقير از رسيدن به كمال باز ميماند زيرا فقر مجالي براي ايمان نميگذارد، چنانکه پيامبر (ص) فرمود:
« کاد الفقر ان يکون کفرا»
«فقر چه نزديک است که (انسان را) به کفر برساند.»[1]
در بسياري از موارد، فقر زاييده تنبلي و بي حوصلگي است و بين اين دو هميشه نوعي رابطه علت و معلولي وجود دارد. سستي هميشه همنشين فقر خواهد بود، چنانکه حضرت علي (ع) در اين خصوص ميفرمايد:
«إِنَّ الاْءَشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَيْنَهُمَا الْفَقْرَ»
«همانا گاهي اموري با يکديگر جفت ميشوند، [مثلاً آنگاه که] تنبلي و ناتواني با هم ازدواج کنند، از آنها فقر متولد ميشود.»[2]
در حقيقت جامعهاي که از داشتن افراد سست عنصر و تنبل در رنج است بايد خود را براي فقر و بدبختي آمده سازد، زيرا ثروت و مکنت در يک سرزمين جز با کوشش جمعي پديد نميآيد. حضرت علي (ع) در تأييد اين حقيقت فرموده:
«من لم يصبر علي کد يده، صبر علي الافلاس»؛
هر فردي [و جامعهاي] که بر کار و تلاش خود [در جهت حيات اقتصادي و اجتماعي]، پايدار نباشد، [سرانجام] پذيراي تهيدستي و فقر خواهد شد[3]
- تنبلي باعث زبوني انسان
انسان سست و ناتوان در جامعه خويش نيز ذليل و زبون خواهد بود، حتي اگر حرف حقي هم داشته باشد در ابراز آن احساس ضعف ميکند. از آنجا که اينگونه افراد اغلب داراي روحيه کار و تلاش نيستند، چندان مورد اعتماد و احترام ديگران قرار نميگيرند. اصولاً انسان تنبل و سست عنصر چون نقش مؤثري در جامعه ايفا نميکند، از پايگاه اجتماعي معقول و مناسبي برخوردار نيست. بسياري از اينگونه افراد همانند نيازمندان، به نوعي سربار جامعه ميباشند، بدين جهت به ديد احترام به آنها نگريسته نميشود و به اصطلاح از چشم مردم ميافتد؛ مردم اعتماد خود را به انسان سست عنصر از دست داده و اطميناني به وي نخواهند داشت. اين تصور که «اگر او فکر و طرحي مؤثري ميداشت خودش را از اين بدبختي نجات ميداد!» باعث ميشود تا ديگران از شور و مشورت با او خوداري کنند و به او اعتماد نکنند، در همين راستا امام علي(ع) فرمودهاند:
«لَا تَتَّکِلْ فِي أُمُورِکَ عَلَي کَسْلَان»؛
«در کارهاي خود به آدم تنبل، تکيه و اعتماد نکن.»[4]
در ديد عمومي جامعه انسانهاي تنبل افرادي کم همت و بياراده قلمداد ميشوند، اين نگرش باعث ميگردد تا کسي بر کمک و همياري آنها اعتماد نکند و به اصطلاح «روي آنها حساب نکند»، زيرا او اگر ميتوانست به خود کمک ميکرد، انسان سست عنصر اگر هم اهل کمک و ياري باشد، کسي نيست که به موقع، مؤثر و تا انتهاي کار با انسان همراه باشد لذا به توصيه امام علي (ع):
«لَا تَسْتَعِنْ بِکَسْلَانَ»؛
«از آدم تنبل کمک مگير»[5]
فرد تنبل در مشورتها نيز سست عنصري مينمايد، مخصوصاً در مورد اهداف بلند و مسيرهاي سخت پيشرفت، بسيار بيهمت هست، از اين رو براي مشورت در کارها به هيچ عنوان، فرد مفيدي نخواهد بود، چون از آنجا که اين گونه افراد خود را در انجام امور ناتوان ميبينند، اهداف را دست نايافتني و مسير را غير قابل گذر ميدانند، لذا ناخواسته ديگران را با مشورت نادرست از مسير صحيح دور ميسازند. امام علي (ع) در توصيه ديگري ميفرمايند:
«لَا تَسْتَشِيرَنَّ عَاجِزا»
«با ناتوان مشورت مکن»[6]
في الجمله، اگر نظام آفرينش را با دقت بررسي كنيم در مييابيم كه خدا جهان را بر اساس حركت و كار قرار داده و سير تکاملي موجودات را بر اين پايه استوار ساخته است. از ذره تا خورشيد، همه فعال و در جنب و جوش هستند، حال اگر هر يك از موجودات كوچك و بزرگ از فعاليت و كار باز ايستند، علاوه بر ايجاد وقفه در مسير تكامل خود، به نسبت خويش، به گوشهايي از اين نظام بزرگ هستي نيز لطمه زده است. انسان هم که خود جزئي از اين جهان هستي است بايد هماهنگ با ماهيت آن، در تکاپويي مثبت، فعال باشد وگرنه به سوي تباهي و اضمحلال سوق خواهد يافت، بدين خاطر است که حضرت علي(ع) به همة مسلمانان مخصوصاً به شيعيان و پيروان خويش توصية مينمايند که:
«اياك و الكسل و الضجر فانما مفتاح كل شر»
«از بيكاري و نااميدي (افسردگي) بپرهيزيد زيرا اين دو كليد همه شرور [و نابسامانيها] هستند.»[7]
اصولاً در چنين صحنة پرتلاشي هستي چگونه ميتوان بيكار ماند؟! زيرا دور از خرد و انصاف است كه موجودي از فعليت و تلاشهاي ديگر موجودات بهره بگيرد و خود بهره ندهد و سربار ديگران باشد! توفيق رفيقي است که همراه هر کسي نخواهد شد، اگر انسان در زندگي تلاش و تحرک نداشته باشد و بستر سازي و زمينه سازي نکند در امور مربوط به دين و دنيا به جايي نميرسد زيرا اگر جوشش و کوششي نباشد رويش و زايشي نيز نخواهد بود.
[1]- نهج الفصاحه، حديث 2114.
[2]- ميزان الحکمه،ري شهري، ج 11،ص 5184.
[3]- غر الحکم و درر الحکم، آمدي، حديث 355
[4]- ميزان الحکمه،ري شهري، ج 11،ص 5184.
[5]- ميزان الحکمه،ري شهري، ج 11،ص 5184.
[6]- ميزان الحکمه، ري شهري، ج 11،ص 5184.
[7]- ميزان الحكمه، ري شهري، ج 8 ص 393