قال رسول الله صلياللهعليهوآله:يكمَلُ المُؤمن ايمانه حَتّي يحتَوي علي مِائَةِ وَ ثَلاث خِصال: فِعلٌ و عَمَلٌ و نِيةٌ و باطِنٌ و ظاهرٌ.
فقال اميرالمؤمنين عليهالسلام: يا رسول الله مَا المِائَة و ثَلاث خِصال؟ فقال صلياللهعليهوآله: يا علي مِن صِفاتِ المُؤمِن أن يكونَ جَوّالُ الفِكر، جوهَرّي الذِكر، كَثيراً عِلمُهٌ عَظيماً حِلمُه، جَميلَ المُنازِعَة،...
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به علي عليهالسلام فرمود: مؤمن كامل داراي 103 صفت است و اين صفات در پنج شاخه خلاصه ميشود، صفات عملي گذرا و صفات عملي مستمر نيت، صفات ظاهري و باطني. سپس اميرمؤمنان فرمود: اي رسول خدا اين 103 خصلت چيست؟
حضرت فرمودند: اي علي از صفات مؤمن اين است كه هميشه فكر ميكند و ذكر خدا را در آشكار ميگويد، علم او كثير و حوصله و تحمّلش زياد است و در منازعات هم زيبا برخورد ميكند.(بحارالانوار، ج 64، ص 310)
اين حديث در واقع يك دوره اخلاق اسلامي است، كه حضرت رسول صلياللهعليهوآله خطاب به علي عليهالسلام آن را بيان ميكند، كه در پنج گروه خلاصه ميشوند كه عبارتند از :
- فعل
- عمل
- نيت
- باطن
- ظاهر
اوّلين صفت مؤمن: مؤمن «جوّال الفكر» است، يعني كسي نيست كه فكرش متحجّر، جامد و راكد باشد بلكه دائماً در جولان است و هميشه فكر ميكند و به جايگاه تازهاي ميرسد و به حدّي از علم قانع نيست. فكر است كه نشان دهنده اهميت فكر است. افضل اعمال مؤمن تفكّر است. اگر به عاقبت امور فكر كنيم كمتر دچار مشكلات ميشويم.
دوّمين صفت مؤمن : «جوهري الذكر» است به معني آشكار كردن ذكر است، در دستورات اسلامي هم ذكر جلي(آشكار) داريم و هم ذكر خفي (پنهان) و يا صدقه و زكات هم مخفي داريم و هم آشكارا، كه هر يك فايدهاي خاص دارد، در جايي كه آشكار است در واقع تبليغ است و در جايي كه مخفيانه است اثر مخصوص به خودش را دارد.
سوّمين صفت مؤمن : «كثيراً علمه» يعني علم او زياد است، در احاديث داريم كه ثواب به اندازه علم و عقل است، يعني ممكن است كسي دو ركعت نماز بخواند و در مقابل، ديگري صد ركعت ولي آن دو ركعت ثوابش بيشتر باشد، در واقع عبادت ضريب دارد و ضريب عبادت علم و عقل است.
چهارمين صفت : مؤمن «عظيماً حلمه» است يعني به همان اندازه كه علمش زياد ميشود حلم او هم زياد ميشود. انسان عالم در اجتماع با افراد زيادي سر و كار دارد، اگر حلم نداشته باشد دچار مشكل ميشود. به عنوان مثال ميتوان به حلم و بردباري حضرت ابراهيم عليهالسلام اشاره نمود. آلودهتر از قوم لوط در اقوام گذشته نداريم و عذاب آنها هم دردناكتر از همه بود به گونهاي كه شهرهاي آنها زير و رو شد و بعد باران سنگ بر آنها باريد، با همه اينها وقتي فرشتگان براي عذاب اين قوم نازل شدند ابتدا خدمت حضرت ابراهيم رسيدند و به او خبر ولادت فرزندي را دادند كه ابراهيم خوشحال شد، بعد درباره قوم لوط شفاعت كرد. «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ؛ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ چون وحشت از ابراهيم برفت و شادماني جايش را بگرفت ، با ما در باره قوم لوط به مجادله برخاست؛ ابراهيم بردبار است و نازکدل است و فرمانبردار است». (هود/74و75) خيلي حلم ميخواهد كه انسان در مورد چنين قومي شفاعت كند و اين نشان دهنده كرامت و حلم و سعه صدر حضرت ابراهيم است، پس انسان بايد حلمش كثير باشد و تا جايي كه ميتواند اصلاح كند نه اين كه حذف كند.
پنجمين صفت مؤمن: «جميل المنازعة» است اگر با كسي بحث و گفت وگويي دارد زيباست، و جنگ و جدال نيست. آيا بايد هر موضوعي را بهانه كنيم و ميدان جنگ تازهاي را راه بياندازيم يا عقل ميگويد زمان، زمان وفاق و اتّحاد است؟ اگر گفتگو و اعتراضي هم هست به صورت «جميل المنازعة» كه از صفات مؤمن است مطرح شود و قوانين را معيار قرار دهيم و معيارهاي وحدت را داشته باشيم. دربحث اخلاقي گذشته حديثي از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله خطاب به علي عليهالسلام نقل كرديم كه حضرت فرمود: مؤمن؛ مؤمن نميشود مگر اين كه 103 صفت دراو جمع شود كه اين صفات درپنج دسته جمع ميشود. پنج صفت در بحث قبل بيان شد و اكنون به پنج صفت ديگر اشاره ميكنيم:
... كريم المراجعة، اوسع الناس صدراً، أذلّهم نفساً، ضحكه تبسماً، و اجتماعه تعلماً....
... مراجعاتش كريمانه است، سعه صدرش از همه بيشتر، تواضعش زياد است، با صداي بلند نميخندد و حضورش در اجتماعات همراه با تعليم و تعلّم است.( بحار، ج 64، ص 310.)
ششمين صفت : مؤمن «كريم المراجعة» است، يعني مراجعاتش كريمانه است كه دو احتمال دارد:
1- مراجعاتي كه مردم به او دارند كريمانه برخورد ميكند، يعني يا الان توانايي آن را دارد و انجام ميدهد يا وعده انجام آن را در آينده ميدهد و يا نميتواند انجام دهد كه عذرخواهي ميكند، قرآن ميفرمايد: « قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيرٌ مِّن صَدَقَةٍ يتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِي حَلِيمٌ ؛ گفتار نيکو و بخشايش ، بهتر از صدقهاي است که آزاري به دنبال داشته باشد، خدا بينياز و بردبار است.» (بقره/263)
2- مراجعهاش به ديگران كريمانه است يعني اگر از كسي چيزي ميخواهد مؤدّبانه است و طلبكارانه نيست و اصرار نكرده و طرف را شرمنده نميكند. وقتي در جلسهاي مينشيند سعي ميكند تعليم و تعلّم در آن باشد و به غيبت و چيزهايي كه به درد او نميخورد و فايدهاي براي او ندارد نميپردازد
هفتمين صفت : مؤمن «أوسع الناس صدراً» است، يعني سينهاش از همه گشادهتر است.
قرآن در مورد سعه صدر ميفرمايد:« فَمَن يرِدِ اللّهُ أَن يهْدِيهُ يشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يرِدْ أَن يضِلَّهُ يجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيقًا حَرَجًا ؛هر کس را که خدا خواهد که هدايت کند دلش را براي اسلام مي گشايد ، و هر، کس را که خواهد گمراه کند قلبش را فرو مي بندد.» (انعام/125)
«سعه صدر» به چه معني است؟ : اشخاصي كه شرح صدر دارند همه چيز را تحمّل ميكنند ( ناملايمات، مشكلات، حوادثِ سخت...) بدگوييها در آنها اثر نكرده و زود نااميد نميشوند. حوادث، علوم، دانشها و معارف را در خود جاي ميدهند و اگر كسي درباره آنها بدي كند در گوشهاي از ذهن خود جاي ميدهند و تمام وجودشان را پر نميكند ولي كساني كه ضيق الصدر هستند با اندك ناملايماتي جابه جا شده و پذيرش و تحمّل و حوصله ندارند.
هشتمين صفت : مؤمن «اذلّهم نفساً» است، «ذلت» در لغت عرب به معني تواضع و «ذلول» به معني رام است، ولي در فارسي ذلّت يك بار منفي دارد پس اين صفت به معني تواضع است يعني مؤمن تواضعش زياد است و در مقابل مردم تواضع ميكند، به كوچك و بزرگ آنها احترام ميكند، و توقع ندارد همه به او احترام بگذارند.
نهمين صفت :مؤمن «ضحكه تبسماً» است، مؤمن با صداي بلند نميخندد در روايات داريم كه پيامبر هيچگاه با صداي بلند نخنديد، پس خنده مؤمن هم مؤدّبانه است.
دهمين صفت : مؤمن «اجتماعه تعلّماً» است يعني مؤمن وقتي در جلسهاي مينشيند سعي ميكند تعليم و تعلّم در آن باشد و به غيبت و چيزهايي كه به درد او نميخورد و فايدهاي براي او ندارد نميپردازد.
سلسله مباحث اخلاقي آيت الله مكارم شيرازي ، بااندكي تصرف