آیاتی از قرآن، گمان بد به پروردگار را نکوهش کرده است.[1] روایاتی نیز به موضوع گمان نیک و بد بندگان نسبت به خدای تعالی پرداخته است:
امام على(ع): «هر کسی به خدا گمان نیک بُرد، به بهشت دست یافت و هر کسی به دنیا گمان نیک بُرد، به رنج و محنت گرفتار آمد».[2]
امام صادق(ع): روز قیامت، بندهاى را که به خویشتن ستم کرده است، میآورند و خداى بلندمرتبه به او میفرماید: «آیا فرمانت ندادم که از من اطاعت کنى؟ آیا تو را از نافرمانیام نهى نکردم؟».
او میگوید: چرا، اى پروردگار من؛ امّا شهوتم بر من چیره آمد. پس اگر مرا عذاب کنى، به سبب گناه خود من است و تو به من ستم نکردهاى.
خداوند، دستور دهد که او را به دوزخ برند. بنده میگوید: گمان من به تو، این نبود!
خداوند میفرماید: «گمان تو به من، چه بود؟»
بنده میگوید: نیکوترین گمان را به تو داشتم. پس خداوند، دستور میدهد که او را به بهشت ببرند و میفرماید: «گمان نیک تو به من، اکنون به دادت رسید».[3]
امام رضا(ع): «به خداوند گمان نیک ببر؛ زیرا خداى عزّ و جلّ میفرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویشم؛ اگر گمانِ او به من نیک باشد، مطابق آن گمان با او رفتار کنم و اگر بد باشد نیز مطابق همان گمانِ بد با او عمل کنم».[4]
معناى خوشگمانى و بدگمانی به خدا
بهطور خلاصه؛ خوشگمانی به خدا؛ یعنی امیدوار به رحمت او بودن و بدگمانی نسبت به خداوند؛ یعنی ناامیدى از رحمت خداوند. انسان، باید از عذاب الهى، بیمناک باشد، ولى نباید از رحمت خدا، مأیوس گردد، او باید به وظایف خود، عمل کند، خلوص نیّت داشته باشد، از گناهانش بترسد، و در عین حال، به عفو و بخشش پروردگار، امیدوار باشد:
امام على(ع): «خوش گمانى [به خدا] این است که عمل را [براى او] خالص گردانى و امیدوار باشى که خداوند از لغزشها درگذرد».[5]
امام صادق(ع): «خوش گمانى به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نترسى».[6]
علامه مجلسی(ره) در توضیح خوشگمانی و بدگمانی به خدا میگوید: «کسى که داراى کردار نیک باشد، قطعاً داراى گمان نیک به خدا نیز خواهد بود و کسى که به کردارهای زشت آلوده است، حتماً به خدا نیز بدگمان است».[7]
آثار بدگمانی به خداوند
بدگمانی نسبت به خداوند و وعدههاى او آثار مخربى در بنیان ایمان و عقائد انسان دارد؛ در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1. کاری ناپسند و کفرآمیز: خدای متعال در قرآن میفرماید: «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!».[8]
پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «داود(ع) در مناجاتش میگفت: پروردگارا! کسى که تو را بشناسد اما به تو خوشگمان نباشد در حقیقت ایمان نیاورده است».[9]
2. قبول نشدن عبادت: بدگمانی به وعدههاى الهى سبب فساد(قبول نشدن) عبادت میگردد، چرا که روح اخلاص را در انسان میمیراند؛ از اینرو امام علی(ع) میفرماید: «بدگمانی، عبادت را فاسد مىکند».[10]
3. ناتوانی در برابر مشکلات: بدگمانی به وعدههاى الهى، انسان را در برابر حوادث سخت و پیچیده، سست و ناتوان میسازد، همانگونه که در برخی نبردها - مانند جنگ احزاب - گروهى از تازهمسلمانان، نسبت به وعدههاى خدا بدگمان شده و به دنبال آن در مبارزه با دشمن سست گشتند، در حالىکه مؤمنان راستین و با معرفت که به پروردگارشان خوشگمان بودند، با کمال قدرت و امیدوارى در برابر دشمنان ایستاده و پیروز شدند: «[به خاطر بیاورید] زمانى را که آنها از طرف بالا و پایین [شهر] بر شما وارد شدند [و مدینه را محاصره کردند] و زمانى را که چشمها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا میبردید».[11]
4. محروم شدن از عنایات الهی: بدگمانی نسبت به خدا، انسان را از عنایات الهى محروم میکند؛ زیرا - براساس روایات اول پاسخ- خداوند با هرکس، مطابق خوشگمانی و بدگمانی او رفتار مینماید.
راههای درمان بدگمانى
الف. برای برطرفکردن بدگمانی نسبت به پروردگار؛ نخست باید سراغ اصول کلی حاکم بر درمان بیماریهاى اخلاقى رفت که همان اندیشیدن در آثار نکبت بار آنهاست؛ زیرا هنگامى که انسان به پیامدهاى بدگمانی بیندیشد، که چگونه سرمایه اعتقادی او را از بین برده و آرامش روانی او را تهدید کرده و او را از واقعیتها غافل میسازد؛ خواه ناخواه از این خوى زشت و رذیله اخلاقى فاصله میگیرد، همانگونه که آگاهى به مسموم بودن غذا، سبب فاصله گرفتن از آن میشود.
ب. جستوجوى توجیهی صحیح براى اتفاقاتی که احیاناً سبب بدگمانی انسان به خداوند شده است، کمکی برای برطرفکردن آن خواهد بود؛ چراکه تعدادی از این حوادث، امتحانات الهی است که واقعیتی در زندگی مادی انسانها بوده و با واقعیت باید کنار آمد و گمان نیک به خداوند داشت؛ زیرا این امتحانات برای پیشرفت معنوی انسانها است. تعداد دیگری از حوادث نیز پیامد کارهای ناشایست انسان است که به جای بدگمانی به خدا، روش صحیح آن است که انسان از اعمال ناپسند و گناه خویش توبه نموده و در صدد جبران آن برآید.
ج. ترتیب اثر ندادن به بدگمانى نسبت به خدا نیز یکى دیگر از طرق درمان آن است؛ زیرا اگر انسان این حالت پیشآمده نفسانی را دنبالهگیری نکند و با بیاعتنایى از آن وسوسهها فاصله گیرد، تدریجاً این حالت بدگمانی ضعیف و محو میگردد. این روش در بدگمانی به برادران دینی نیز کارساز است و به همین دلیل در روایتی به صورت قاعدهای کلی میخوانیم: «اذا ظَنَنْتُمْ فَلا تَحَقَّقُوا»؛[12] هنگامى که گمان بد بردید، به آن ترتیب اثر ندهید.
کوتاه سخن اینکه؛ اگر انسان، طالب آرامش و استقامت و ایستادگى و جلب عنایات پروردگار و ایمان خالص است، باید نسبت به خداوند و وعدههاى او – از جمله عفو و گذشت در صورت توبه واقعی - گمان نیک داشته باشد.
برای آگاهی بیشتر از پاسخ موارد مطرح شده در پرسش نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«گمان نیک؛ از آثار عبادت خداوند»، سؤال 59039
«گستره حسن ظن»، سؤال 7611
«انسان و بدبینی»، سؤال 5311
[1] . از جمله، فتح، 6 و 12.
[2]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 641، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[3]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج 1، ص 25 – 26، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 72، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 229، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[6]. کافی، ج 2، ص 72.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 366 ، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. یوسف، 87.
[9]. طبرسى، على بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 36، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385ق.
[10]. عیون الحکم و المواعظ، ص 99.
[11]. احزاب، 10.
[12]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج 19، ص 374، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.