روایاتی وجود دارند که برای هریک از «شیعه» و «محب» تعریفی جداگانه ارائه میکنند. از جمله این روایات، گزارش ملاقات گروهی از اهل خراسان با امام رضا(ع) است که گزارش آن با اندک تفاوتهایی در کتب روایی مانند «المناقب» علوی(قرن پنجم)،[1] «الإحتجاج» طبرسی(متوفای 588ق)،[2] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)،[3] «بحار الأنوار»[4] و ... آمده است که بدون آنکه به بررسی سند و محتوای آن بپردازیم، تنها به ترجمه این روایت، مطابق نقل «الاحتجاج» بسنده میکنیم:
امام حسن عسکری(ع) فرمود: وقتى مأمون، حضرت رضا(ع) را ولیعهد خود قرار داد، دربان آنحضرت آمد و عرض کرد: جمعیتى دم در ایستاده اجازه میخواهند حضور شما مشرف شوند و میگویند: ما از شیعیان على(ع) هستیم! حضرت رضا(ع) فرمود: «من کار دارم آنها را برگردان»، دربان آنها را برگرداند، روز بعد آمدند و همچون روز گذشته خود را معرفى کردند باز دربان آنها را برگرداند روز سوم و چهارم تا دو ماه هر روز میآمدند ولى اجازه ملاقات نمییافتند بعد از دو ماه به دربان گفتند: به آقاى ما بگو: ما شیعیان پدر شما حضرت على بن ابیطالب(ع) هستیم اما چون شما به ما اجازه ملاقات ندادید، مورد شماتت دشمنان قرار گرفتیم. ما بر میگردیم ولى از شدت شرمندگى و خجلت از شهر و وطن خود آواره میشویم؛ زیرا دیگر نمیتوانیم شماتت و سرزنش دشمنان را تحمل کنیم!
حضرت رضا(ع) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آنحضرت سلام کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آنحضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو میکند"،[5] من درباره شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(ع) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم».
گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟
امام(ع) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابیطالب(ع) هستید. واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(ع) افرادى مانند حسن(ع)، حسین(ع)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابیبکر هستند که هیچیک از دستورات خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچکدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم میگوئید ما از شیعیان آنحضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال مخالف اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى میکنید، حقوق برادران دینى را سبک و کوچک میشمارید، و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه میکنید ولى در مواردى که چارهاى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمیدهید اگر بجاى ادعاى تشیع میگفتید، شما از وابستگان و دوستان آنحضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن میدارید من ادّعاى شما را تکذیب نمیکردم و میپذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را تصدیق نکند هلاک و نابود شدید مگر اینکه خداوند با رحمت خویش جبران فرماید».
گفتند: اى پسر پیامبر! ما از خدا طلب آمرزش میکنیم و از این گفته بیجا به سوى خدا توبه میکنیم و همچنان که مولاىمان ما را آموخت میگوئیم ما دوستان شما و دوستان دوستان شما و دشمن دشمنان شمائیم.
حضرت رضا(ع) فرمود: «خوش آمدید اى برادران و اى دوستان من، بالاتر بیائید، بالا بیائید، بالا بیائید، آنقدر آنها را بالا برد تا به خود چسباند» سپس به دربان خویش فرمود: «چند بار اینها را از در خانه بازگرداندى؟» گفت: شصت بار، امام(ع) فرمود: «پس شصت بار پشت سر هم به خانه آنها برو به آنها سلام کن و سلام مرا نیز برسان؛ زیرا اینها چون امروز توبه کردند گناهانشان آمرزیده شد و چون دوست و وابسته به ما هستند سزاوار و شایسته احتراماند، بنابراین به ملاقات آنها برو و وضع زندگى آنها و خانوادهشان را بررسى کن، خرج زندگى و خیرات و مبرات به آنها برسان، و ناراحتیها و مشکلات آنها را برطرف کن».
[1]. علوى، محمد بن على بن الحسین، المناقب(الکتاب العتیق)، ص 174 – 175، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1428ق.
[2]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 440، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق.
[3]. حسن بن على(ع)(امام یازدهم)، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری(ع)، ص 312 – 314، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 65، ص 157 – 159، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. شوری، 30.