0

خداوند در قرآن طعام اهل کتاب را حلال دانسته، پس چرا شیعیان ذبیحه آنان را پاک نمی‌دانند؟

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

خداوند در قرآن طعام اهل کتاب را حلال دانسته، پس چرا شیعیان ذبیحه آنان را پاک نمی‌دانند؟

مسئله تغذیه حلال، از جمله مسائلی است که در قرآن کریم روی آن فراوان تأکید شده است. در یکی از آیات سوره مائده در مورد طعام اهل کتاب برای مسمانان، چنین آمده است: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهَّم»؛[1] اکنون چیزهاى پاکیزه بر شما حلال شد، غذای اهل کتاب بر شما حلال بوده، طعام شما نیز بر آنها حلال است ...».

در مورد این قسمت از آیه بحث‌های فراوانی شکل گرفته است. از جمله آن‌که اگر حیوان حلال گوشتی به وسیله اهل کتاب ذبح شود،‌ آیا گوشت آن برای مسلمانان حلال و قابل استفاده است، یا خیر؟

نظر فقها و مفسران را می‌توان در دو بخش بررسی کرد.

طعام شامل ذبایح می‌شود

بیشتر مفسران اهل سنت، معتقدند «طعام» در این آیه، شامل حیوان ذبح شده توسط اهل کتاب نیز می‌شود و چنین حیوانی پاک و حلال است.[2]

این گروه معتقدند غیر از ذبیحه،‌ دیگر غذاها بنابر اصل حلیت،‌ پاک بوده و لزومی ندارد آیه در مورد آن سخن بگوید، بلکه تنها ذبیحه مورد شک و تردید است که آیه، حلیت آن‌را اعلام می‌کند.[3]

اهل سنت در تأیید این نظریه، برخی روایات[4] و نقل‌های تاریخی[5] را نیز به عنوان شاهد آورده‌اند.

برخی مفسران شیعه[6] این نظریه را پذیرفته و فقهایی؛ مانند شیخ صدوق[7] و شهید ثانی،[8] نیز معتقدند در صورتی که اهل کتاب، نام خداوند را در زمان ذبح بر زبان آورند،‌ گوشت ذبیحه حلال خواهد بود.

روایاتی از منابع شیعی نیز این نظر را تأیید می‌کنند:

ابوبصیر نقل می‌کند: از امام صادق(ع) در مورد ذبیحه یهودی پرسیدم؟ ایشان فرمودند: «حلال است».[9]

از حضرتشان در مورد ذبیحه یهودی، مسیحی و زرتشتی پرسیده شد. ایشان فرمودند: اگر دیدی که نام خداوند را در زمان ذبح،‌ بر زبان آورد و یا شخصی بر این مطلب شهادت داد؛‌ آن گوشت حلال و قابل خوردن است، اما اگر خودت نشنیدی و کسی شهادت نداد،‌ از آن ذبیحه نخور![10]

روایات دیگری نیز در همین زمینه نقل شده است[11] که مخالفان این نظریه، آنها را بر اضطرار و یا تقیه حمل کرده‌اند.[12]

البته - حتی اگر ذبیحه اهل کتاب را حلال بدانیم - باید دانست که شرط نام‌بردن خدا هنگام ذبح، شرطی ضروری در حلیت است و در قرآن صریحاً بدان اشاره شده است:

«اگر به آیات خدا ایمان دارید از ذبحى که نام خدا بر آن یاد شده است بخورید».[13]

«از گوشت حیواناتی بخورید که سگان شکارى برایتان آورده و نام خدا را بر آن برده باشید».[14]

طعام؛ شامل ذبیحه نمی‌شود

بسیاری از اندیشمندان شیعی[15] معتقدند که طعام در این آیه به دلایلی شامل ذبیحه اهل کتاب نمی‌شود:

1. در لغت، هر چند «طعام» معنای عام داشته و شامل هر نوع خوردنی می‌شود،[16] ولی اهل لغت به این نکته نیز توجه داده‌اند که بهترین معنای «طعام» در کلام عرب؛ گندم و هر آنچه از زمین می‌روید، می‌باشد؛[17] مانند این‌که «اهل حجاز هنگامی که لفظ طعام را به کار می‌برند؛ مقصودشان گندم است».[18] در برخی آیات قرآن نیز مراد از طعام، غذای غیر گوشتی است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا؛ و غذاى خود را با این‌که به آن علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى‏دهند».[19]

2. روایاتی نیز طعام موجود در آیه را به غذاهای غیرگوشتی تفسیر می‌کنند: از امام باقر(ع) در مورد آیه «طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ‏» پرسیدند. ایشان فرمودند: منظور از طعام، حبوبات و سبزیجات هستند».[20]

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: گله گوسفند را به دست چوپانی یهودى و یا مسیحی مى‌دهند تا به چراگاه ببرد، و گاه یکى از گوسفندها دچار حادثه شده و چوپان سر او را مى‌برد، آیا گوشت چنین گوسفندی را مى‌توان خورد؟ امام  فرمود: نه بهاى آن‌را داخل اموالت کن، و نه از گوشت آن بخور، براى این‌که تنها سبب حلیت گوشت حیوانات، بردن نام خدا است، که در این‌باره جز به مؤمنان نمی‌توان اعتماد کرد. آن شخص گفت: خداوند در قرآن فرمود: «طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ». امام فرمود: پدرم همواره مى‌فرمود: منظور از طعام اهل کتاب، حبوبات و امثال آن است.[21] روایات دیگری نیز در همین زمینه نقل شده است.[22]

بررسی هر یک از این نظریات و مستندات آنها، صدها صفحه از کتاب‌های مفسران و فقیهان را به خود اختصاص داده و نمی‌توان به راحتی و بدون داشتن مقام اجتهاد، یکی از آنها را پذیرفت، اما در یک جمع‌بندی مختصر باید گفت که هر دو نظریه، براساس آیات و روایات، دلایلی ارائه کرده‌اند و بدون بررسی آنها، نمی‌توان گفت که نظرشان برخلاف قرآن است.
 
 
 
 
 
 
 
 
 

[1]. مائده،‌ 5.
[2]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 293، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛‌ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 64، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق؛ رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج 3، ص 35، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 607، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[3]. محمد رشید بن علی رضا (رشید رضا)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج 6، ص 147، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
[4]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 7، ص 92، بیروت، دارطوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[5]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 4، ص 262، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ همچنین ر.ک: 33438؛ ذبیحه اهل کتاب
[6]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 1، ص 455، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 19، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[7]. شیخ صدوق، المقنع، ص 417، قم، مؤسسة امام مهدی(ع)، چاپ اول، 1415ق.
[8]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج 11، ص 452 و 465، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق.
[9]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 9، ص 69، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[10]. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج 4، ص 86، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1390ق.
[11]. برای نمونه ر.ک: تهذیب الأحکام، ج ‏9، ص 69.
[12]. علامه حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 8، ص 319، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[13]. انعام،‌ 118.
[14]. مائده،‌ 4.
[15]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 3،ص 444،‌ بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 277، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 8، ص 54، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1419ق.
برای اطلاع از نظر برخی مراجع معاصر ر.ک:
58744؛ حکم ذبیحه غیر مسلمان
[16]. «الطَّعامُ: اسمٌ جامعٌ لکل ما یُؤکَلُ»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 363،  بیروت، دار صادر، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع،  چاپ سوم، 1414ق.
[17]. لسان العرب، ج 12، ص 364.
[18]. همان.
[19]. انسان، 8؛ ر.ک: 18439؛ هل بیت (ع) شأن نزول آیه "و یطعمون الطعام..."
[20]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 2، ص 454، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق؛ الکافی، ج ‏6، ص 240.
[21]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 240، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[22]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 347، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏ 9، ص 89.

 

 

 

 

 

منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa67348

دوشنبه 22 آذر 1395  3:47 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها