0

فرید الدین عطار نیشابوری که بود؟

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

فرید الدین عطار نیشابوری که بود؟

فریدالدین محمد بن ابوبکر، معروف به عطار نیشابوری، شاعر و عارف معروف ایرانى قرن ششم و هفتم هجری، در سال 540[1] و بنابر برخی نقل‌ها 537[2] هجری در حوالی شهر نیشابور[3] متولد شد. پدر او عطار (دارو فروش) بود.[4] فریدالدین نیز ابتدا به شغل پدر مشغول شد،[5] اما پس از مدتی، به عرفان روی آورد و راه تازه‌ای را در زندگی خود برگزید. در علت این تغییر، داستان معروفی نقل شده است:

«روزى عطار در دکان خود مشغول معامله بود، درویشى به آن‌جا رسید و چندبار "شى‏ء لله" گفت. وى به درویش توجهی نکرد، درویش گفت: اى خواجه! تو چگونه خواهى مُرد؟ عطّار گفت: همان‌گونه که تو خواهى مرد. درویش: تو همچون من می‌توانى بمیری؟ عطّار: بلى. درویش کاسه‌اى چوبین داشت بر سر نهاد و گفت: الله، و جان داد. عطّار متغیّر شد و مسیر زندگی خود را تغییر داده به عرفان رو آورد».[6]

عطار پس از این تحوّل، برای کسب علم و معنا؛ به هند، عراق، شام و مصر مسافرت کرد. به مکه رفته و حجّ بجاى آورد و سپس به شهر خود نیشابور بازگشت و در آن‌جا ماندگار شد.[7]

عطار مرید شیخ مجدالدّین بغدادى بوده است‏.[8]

عطار؛ مانند بسیاری از عارفان، قدرت شاعری بالایی داشت؛ او همچنین سرمایه بزرگی از ادب و شعر اندوخته بود، به همین جهت عموم اندیشه‌هاى عرفانى خود را به نظم درآورد.[9]

البته شعر، مقصود اصلی عطار نبود و حتی می‌توان گفت؛ عطار به شعر و شاعرى اعتنا نداشت و این‌که او را شاعر بشمارند، مورد پسندش نبود. او خود را بیشتر مرد حال می‌دانست و فقط به معنا توجه دارد و نه به شعر:

شاعرم مشمر که من راضى نیم‏
مرد حالم شاعر ماضى نیم‏
عیب از شعر است و این اشعار نیست‏
شعر را در چشم من مقدار نیست‏
تو مخوان شعرش اگر خواننده‌اى‏
ره به معنى بر اگر داننده‌اى‏[10]

با این حال؛ باید به حق و انصاف عطار را از فصیح‌ترین شعراى زبان فارسى دانست.

عطار نقش و تأثیر بسیاری بر بزرگان زمان خود و پس از خود داشته است. مولانا از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین شاعران و عارفان، علاقه‌مند به عطار بود و حتی برخی از اشعار عطار را نیز در کتاب مثنوی خود شرح داده است.[11] همچنین شعری منسوب به مولانا در وصف عطار نقل شده:

هفت شهر عشق را عطار گشت‏
ما هنوز اندر خم‏ یک‏ کوچه‌ایم[12]
و در جای دیگر منسوب به ایشان است:
عطّار روح‏ بود و سنایى دو چشم او
ما از پى سنایى و عطّار آمدیم‏[13]

شیخ محمود شبسترى از عرفای زمان خود در آغاز «گلشن راز» می‌گوید:

مرا از شاعرى خود عار ناید
که در صد قرن چون عطار ناید
اگر چه زین نمط صد عالم اسرار
بود یک شمه از دکان عطار[14]

سرانجام عطّار در سال 627 هجری درگذشت.[15]

آثار عطار

عطار چندین کتاب نظم و نثر تألیف کرده است:

تذکرة الاولیاء

این کتاب شامل حکایت‌ها و گفتارهایی از اولیای الهی است. آغاز این اولیا، امام جعفر صادق(ع) است که عطار از آن‌حضرت، سخنان و کرامات بسیاری گفته است.[16] افزون بر این، از افرادی؛ مانند ابوحنیفه،[17] شافعی[18] و احمد بن حنبل[19] نیز سخن گفته است. جالب این‌جا است که این کتاب با ذکر مختصری از امام باقر(ع) به اتمام می‌رسد.[20]

عطار، در ذکر سبب نگارش این کتاب، علت‌های مختلفی را ذکر می‌کند:

«مرا در جمع کردن این کتاب چند چیز باعث بود: اوّل باعث، رغبت برادران دین، که التماس می‌کردند. دیگر باعث، آن بود تا از من یادگارى ماند تا هر که برخواند از آن‌جا گشایشى یابد، مرا به دعاى خیر یاد دارد. ... دیگر باعث، آن بود که بعد از قرآن و احادیث بهترین سخن‌ها، سخن ایشان (اولیاء) دیدم و جمله سخن ایشان شرح قرآن و احادیث دیدم. خود را بدین شغل درافگندم تا اگر از ایشان نیستم، بارى خود را با ایشان تشبّه کرده باشم».[21]

منطق الطیر

این کتاب را «مقامات طیور» نیز خوانده‌اند.[22]

موضوع منطق الطیر، بحث و گفت‌وگوی پرندگان از یک پرنده داستانى به نام سیمرغ است. منظور از پرندگان، سالکان راه حقّ و مراد از سیمرغ، وجودِ حقّ تعالی می‌باشد که عطّار در این منظومه، با نیروى تخیّل خود و به کار بردن رمزهاى عرفانى، به زیباترین وجه، سخن می‌گوید.

عطار در این کتاب، هفت وادى عرفان را نیز نقل می‌کند[23] که چنین ترتیب داده شده:

1. وادى طلب 2. عشق 3. معرفت 4. استغنا 5. توحید 6. حیرت 7. فنا.[24]

به‌علاوه؛ آثار دیگری از عطار وجود دارد که قابل استفاده برای عوام و خواص است. برخی از این آثار عبارت‌اند از: مصیبت‌نامه، الهی‌نامه‏، اسرارنامه‏، مختارنامه‏، خسرونامه‏، دیوان غزلیات و قصاید، جواهرنامه‏ و شرح القلب‏.[25]
 
 
 
 
 
 
 
 

[1]. محمود بن عثمان‏، مفتاح الهدایة و مصباح العنایة، محقق، مصحح، مظفریان‏، منوچهر، ص 284، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسى‏، چاپ اول، چاپ 1380ش؛ عطار نیشابورى‏، فریدالدین، دیوان عطار، محقق، مصحح، تفضلى‏، تقى، ص 26، تهران‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏، 1384ش.
[2]. سعید نفیسى‏، زندگینامه عطار، ص 30، تهران، اقبال‏، چاپ دوم، 1384ش.
[3]. شیروانى‏، زین العابدین، ریاض السیاحة، ج 1، ص 393، تهران‏، انتشارات سعدى‏، چاپ اول، 1361ش.
[4]. دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا، بخش اعلام، کلمه «عطار»، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.
[5]. مفتاح الهدایة و مصباح العنایة، ص 284.
[6]. جامى‏، عبدالرحمن، نفحات الأنس‏، محقق، مصحح، ولیام ناسولیس، مولوى غلام عیسى، مولوى عبدالحمید، ص 698، کلکته، مطبعه لیسى‏، 1858م.
[7]. حسینی تهرانى‏ سید محمد حسین، توحید علمى و عینى‏، ص 284، مشهد، علامه طباطبایی، چاپ دوم، 1417ق.
[8]. نفحات الأنس، ص 697.
[9]. مفتاح الهدایة و مصباح العنایة، ص 284.
[10]. عطار نیشابورى‏، فریدالدین، مصیبت‌نامه‏، ص 450، تهران، کتابخانه مرکزى‏، 1354ق‏.
[11]. محمد بلخى(مولوى)، مولانا جلال الدین، مثنوى معنوى‏، محقق، مصحح، سبحانى‏، توفیق، ص 67، تهران، وزارت ارشاد اسلامى‏، 1373ش.
[12]. همایى‏، جلال الدین، مولوی‌نامه؛ مولوى چه می‌گوید؟، ج 1، ص 173، تهران‏، هما، چاپ دهم، 1385ش؛ مطهرى‏، مرتضی، مجموعه آثار‏، بخش عرفان، ص 58، تهران، صدرا، چاپ هشتم‏،‌ 1377ش.
[13]. شیروانى‏، زین العابدین، بستان السیاحه‏، ص 576، تهران‏،‌ چاپخانه احمدی، چاپ اول‏، 1315ش.
[14]. شبسترى‏، محمود، گلشن راز، محقق، مصحح، حماصیان‏، محمد، ص 15، خدمات فرهنگى کرمان‏، 1382ش.
[15]. توحید علمى و عینى‏، ص 38.
[16]. عطار نیشابورى‏، فریدالدین، تذکرة الأولیاء، محقق، مصحح، نیکلسون‏، رینولد آلین، ج 1، ص 9 - 15، لیدن، مطبعه لیدن‏، 1905م.‏
[17]. همان، ص 202.
[18]. همان، ص 209.
[19]. همان، ص 214.
[20]. همان، ج 2، ص 339.
[21]. همان، ج 1، ص 3 - 6.
[22]. عطار نیشابورى، فریدالدین، منطق الطیر، ص 381، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب‏، چاپ چهارم، 2006م.
[23]. ر.ک: 26069؛ هفت شهر عشق عطار و اسفار اربعه
[24]. مولوى نامه؛ مولوى چه می‌گوید؟، ج‏ 1، ص 173.
[25]. دیوان عطار، ص 29.

 

 

 

 

 

منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa66816

دوشنبه 22 آذر 1395  3:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها