مسئلهی معراج پیامبر اکرم(ص) از مباحث مهم تفسیری، راویی، فلسفی و کلامی است و مباحث متعددی در ارتباط با آن مطرح است. یکی از آن مباحث اصل کیفیت معراج است. مسئله دیگر حوادث و گزارشهایی است که در مورد مشاهدات پیامبر اکرم نقل شده است. برخی از گزارشها مرتبط با مبحث بهشت و جهنم است.
البته، منبع گزارش از بهشت و جهنم فقط روایات نیست، بلکه آیاتی از قرآن کریم نیز بر آن دلالت دارد؛ مانند این آیات: «بار دیگر پیامبر(ص) او را مشاهده کرد: «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى». و این شهود در کنار «سدرة المنتهى» روى داد: «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى».[1] همانى که جنة الماوى و بهشت برین در کنار آن است: «عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى».[2]
در هر صورت مسئلهی معراج به نوعی با مبحث بهشت و جهنم نیز گره خورده است که آیا بهشت و جهنم مشهود پیامبر در حادثه معراج بهشت و جهنم واقعی بوده، یا نمادین و تمثال آن بوده است. اگر واقعی بوده آیا بهشت و جهنم برزخی بوده، یا بهشت و جهنم قیامتی؟
آنچه به صورت اجمال میتوان گفت این است که معراج پیامبر(ص) هم جسمانی است و هم روحانی. به نظر میرسد با این نگاه جامع، بسیاری از گزارشها از جمله مسئلهی شهود جهنم و بهشت، قابل پذیرش است. در اینجا چند توضیح و تفسیر در مورد مشاهده بهشت و جهنم را در معراج بیان میکنیم:
1. بهشت و جهنم مشهود پیامبر در حادثه معراج بهشت و جهنم واقعی نبوده، بلکه نمادین و تمثال آن بوده است. به بیان دیگر، منظور از مشاهده اهل بهشت و دوزخ، مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان است. علامه طبرسی معتقد است روایاتی که بیان رؤیت بهشت و جهنم میکند، با ضوابط و اصولى که در دست داریم مخالف است، ولى مىتوان آنها را توجیه کرد، مانند اینکه منظور از مشاهده اهل بهشت و دوزخ، مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان بوده است.[3]
2. مقصود از بهشت و جهنم در مسئلهی معراج بهشت و جهنم واقعی است، ولی مقصود بهشت و جهنم برزخی است نه آخرتی و قیامتی. در تفسیر نمونه چنین آمده است: «گاه گفتهاند [جنت] به معناى بهشت برزخى است که ارواح شهداء و مؤمنان موقتاً به آنجا مىروند. تفسیر اخیر از همه مناسبتر به نظر مىرسد، و از امورى که به روشنى بر آن گواهى مىدهد این است که در بسیارى از روایات معراج آمده است که پیامبر(ص) عدهاى را در این بهشت متنعم دید، در حالىکه مىدانیم هیچکس در بهشت جاویدان قبل از روز قیامت وارد نمىشود؛ زیرا آیات قرآن به خوبى دلالت دارد که پرهیزگاران در قیامت بعد از محاسبه، وارد بهشت مىشوند، نه بلافاصله بعد از مرگ، و ارواح شهداء نیز در بهشت برزخى قرار دارند؛ زیرا آنها نیز قبل از قیام قیامت وارد بهشت جاویدان نمىشوند».[4]
2. توجیه دیگر این است که مقصود بهشت و جهنم آخرتی و قیامتی است. این نظریه را به دو صورت میتوان تبیین کرد:
الف؛ بر اساس نظریه تجسم اعمال، جهنم و بهشت و صراط در حال حاضر موجودند، ولی ما در حجاب هستیم و مشاهده پیامبر(ص) به معنای برداشته شدن حجاب کامل و رؤیت عینی آن، برای آنحضرت بوده است. امام خمینی(ره) در مورد نظریه تجسم اعمال میگوید: همه چیزهایی که در آن عالم[آخرت] واقع میشود عکس العمل همین چیزهایی است که در این عالم است. الآن ما در صراط هستیم و الآن صراط در متن جهنم است و الآن صراط برای انبیای بزرگ و اولیای بزرگ خاموش است. جهنم خاموش است و الآن برای مؤمنین سالم است و برای دیگران مُحیطَةٌ بِالْکافِرین، وَانَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرین، این الآن احاطه دارد نه «سَیُحیطُ»، الآن محیط است، منتها نمیتوانیم حالا ادراک کنیم. آن چشم، بسته است الآن، آن حجاب است. حجاب که برداشته شد، آنکه اهل جهنم است میبیند توی جهنم است. حجاب که برداشته شد، آنکه اهل بهشت است، میبیند در بهشت است، برزخ هم برای او بهشت است. برزخ هم برای آن طرف دیگر جهنم است.[5]
ب؛ توجیه دیگر این است که حتی اگر نظریه وجود فعلی بهشت و جهنم را نپذیریم و معتقد به خلق بهشت و جهنم قبل از قیامت نباشیم؛ در عین حال میتوان معتقد بود که بهشت و جهنم مشهود پیامبر در معراج همان بهشت و جهنم آخرتی است. به نظر میرسد این ادعا را با توجه به جامعیت معراج پیامبر(ص) میتوان تبیین کرد. توضیح اینکه معراج پیامبر دارای ابعاد و مراتب مختلف است؛ یکی از ابعاد آن شهود تمام مراتب همه حقایق عالم است، بالاترین مرتبه هر موجود مرتبهی کیفیت وجودی او در آخرت و قیامت است. بنابراین، احتمال دارد پیامبر با وجود جمعی خود بهشت و جهنم را قبل از تحقق آن مشاهده کند.
[1]. ر. ک: سدرة المنتهی، پاسخ ۵۹۳۴.
[2]. نجم، 13 - 15.
[3]. «ما یکون ظاهره مخالفا لبعض الأصول إلا أنه یمکن تأویلها على وجه یوافق المعقول فالأولى أن ناوله على ما یطابق الحق و الدلیل. فمنه ما روی أنه طاف فی السماوات و رأى قوما فی الجنة یتنعمون فیها و قوما فی النار یعذبون فیها فیحمل على أنه رأى صفتهم أو أسماءهم». طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 6، ص610، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22؛ ص 499، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[5]. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص250، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.