یکی از مباحث مربوط به علوم قرآنی موضوع نزول قرآن بر هفت حرف است. این بحث از زمان صحابه در بین جامعه مسلمانان وجود داشته و بعد از آن هم توسط تابعین پیگیری شده است بهطوری که استمرار این بحث تا زمان امام صادق(ع) و مدتی بعد از آن یعنی تا اواخر قرن دوم، بوده است. این موضوع از آن جهت که مربوط به قرائتهای چندگانه قرآن میشود مورد توجه مسلمانان قرار گرفت؛ زیرا اختلاف قرائت از همان زمان صحابه[1] در بین آنان بود و التزام به یک قرائت واحد، برایشان دشوار جلوه میکرد، لذا به نوعی طرفدار نظریه صحت قرائتهای گوناگون بودند.
یکی از جوانب مربوط به این مبحث، تفسیر صحیح نزول قرآن بر هفت حرف است که کار را دشوار و آنرا معرکه آراء گردانده است. زرقانی از دانشمندان بزرگ در مباحث علوم قرآنی میگوید: «اما این بحث خطیر و هولانگیز از آن جهت است که این موضوع چندان معرکه آراء واقع شده که نزدیک است پرتو حقیقت پنهان گردد. همین امر موجب شده است تا از یک سو فهم نظر صحیح در این زمینه بر بعضى از اندیشمندان دشوار آید، لذا از آن گریخته و بگویند این بحث مشکلى است و از دیگر سو، عدهاى از محققان بزرگ، از ابو شامه در قرن هفتم هجرى گرفته تا شیخ محمد بخیت در قرن چهاردهم، (از دیرباز تا کنون) خود را ناگزیر از تألیف مستقل در این موضوع ببیند».[2] اما منشأ این قول؛ که قرآن بر هفت حرف نازل شده است کجاست و اصولاً نزول قرآن بر هفت حرف به چه معنا است، خود داستانی طولانی دارد.
بخاری در صحیحش روایت کرده است: «این قرآن بر هفت حرف نازل شده است».[3] روایات دیگری در اینباره در کتابهای اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) وارد شده است. طبرى روایتى میآورد که؛ جبرئیل به پیامبر گفت: قرآن را بر یک حرف بخوان. و میکائیل گفت: قرآن را بر دو حرف بخوان، و سپس افزود: بر سه حرف بخوان، و ... تا گفت: بر هفت حرف بخوان. پس از آن گفت: اینها همه شافى و کافى هستند، مادامى که آیه عذاب به رحمت، یا به عکس، تبدیل نگردد.[4]
از عبد الله بن مسعود نیز نقل شده است: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است که هر حرفى از آن، ظاهر و باطنى دارد».[5]
سیوطی میگوید: حدیث «قرآن بر هفت حرف نازل شد» را عدهاى از اصحاب روایت کردهاند: ابى بن کعب، انس، حذیفه بن الیمان، زید بن ارقم، سمرة بن جندب، سلیمان بن صرد، ابن عبّاس، ابن مسعود، عبد الرحمن بن عوف، عثمان بن عفّان، عمر بن- الخطّاب، عمر بن ابى سلمة، عمرو بن العاص، معاذ بن جبل، هشام بن حکیم، ابى بکرة، ابى جهم، ابو سعید خدرى، ابو طلحه انصارى، ابو هریره و ابو ایّوب که اینها بیست و یک نفر از اصحاب رسول اکرم(ص) هستند، و ابو عبید به متواتر بودن آن تصریح کرده است.[6] پس روایات نزول قرآن بر هفت حرف نزد اهل سنت از اعتبار خاصی برخوردار است. سپس سیوطی اضافه میکند که در معنای این حدیث، در حدود چهل معنا و تفسیر بیان شده است.[7]
شاید بتوان مهمترین وجوهی که برای روایات نزول قرآن بر «هفت حرف» شده است را در چند مورد ذیل دستهبندی کرد:[8]
الف. «حرف»؛ یعنى «وجه» و مراد از هفت حرف همان لغات و لهجههاى گوناگون عرب (قریش، هزیل، ثقیف، هوازن، کنانه، تمیم و یمن) است. بدین معنا که با توجه به لهجههاى گوناگون عرب جهت تسهیل، خداوند ایشان را ملزم نداشته است به لهجه قریش که پیامبر از آن قبیله بود قرآن را قرائت و ادا کنند.
ب. ممکن است مراد، معانى پنهانى و بطون قرآن باشد که در روایات فراوان فریقین مطرح و مورد پذیرش قرار گرفته است. طبق این معنا کلمه هفت، ناظر بر عدد معیّنى نمیباشد، بلکه به کثرت اشاره دارد.
ج. ممکن است مقصود، انواع معانى و مطالب قرآن باشد، چنانکه گفته شده قرآن امر و نهى، حلال و حرام، محکم و متشابه و مَثَل دارد.
د. ممکن است منظور از هفت حرف، هفت قرائت باشد که در بین مسلمانان شایع گشت.[9]
نزول قرآن بر هفت حرف از دیدگاه امامیه
از ابتدا نظریه نزول قرآن بر هفت حرف در کلام اهل بیت(ع) مورد قبول واقع نشد؛ زیرا آنچه از نزول قرآن بر هفت حرف به ذهن میآید آن است که قرآن بر هفت وجه یا هفت قرائت نازل شده باشد که چنین نظریهای صحیح نیست.
در زمان امام صادق(ع) که بحث قرائتهای مختلف[10] قرآن کریم و قاریان مشهور و روایتهای مختلف از قرآن مانند روایت حفص از عاصم، مورد توجه بود. حدیث نزول قرآن بر هفت وجه که مردم از آن تفسیر به هفت قرائت و آن هم قرائتهای مشهور زمان خودشان را داشتند! بر سر زبانها میچرخید، فضیل بن یسار میگوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: مردم میگویند قرآن بر هفت حرف نازل شده است، امام(ع) فرمود: «این دشمنان خدا، دروغ میگویند، قرآن از نزد خداوند واحد و بر یک حرف نازل شده است».[11]
لذا در روایتی دیگر که نظر به همین اختلاف قرائت است و به خوبی نشان میدهد که مردم، هفت وجه را به هفت قرائت تفسیر کردهاند، امام باقر(ع) میفرماید: «قرآن واحد است و از نزد خداوند واحد نازل شده است، و اختلاف [که در برخی از کلمات بنا بر برخی از قرائات هست] از جهت راویان[12] ایجاد شده است».[13]
اما شیخ صدوق روایتی را نقل کرده است که شبیه آنرا پیشتر از کتاب طبری نقل کردیم. در این روایت از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خداوند میفرماید قرآن را بر یک حرف بخوان، سپس گفتم: خدایا! بر امت من وسعت ده. اما دوباره جبرئیل گفت: خداوند میفرماید قرآن را بر یک حرف بخوان، سپس گفتم: خدایا! بر امت من وسعت ده. اما باز جبرئیل گفت: خداوند میفرماید قرآن را بر یک حرف بخوان، سپس گفتم: خدایا! بر امت من وسعت ده، آنگاه جبرئیل گفت: خداوند به تو فرمان داده که (میتوانی) قرآن را بر هفت حرف قرائت کنی!».[14]
این حدیث در هیچ یک از کتابهای حدیثی حتی در دیگر کتابهای حدیثی شیخ صدوق نیامده است، علاوه بر اینکه در سند آن شخصی به نام احمد بن هلال عبرتائی است که درباره او گفتهاند: غلوّ کننده و متهم در دینش است[15] که نشان از نهایت ضعف دارد و چه بسا این روایت را از روایات اهل سنت بوده است که وارد میراث حدیثی شیعه کرده است.
اما اگر هفت وجه به معنای آن است که هفت باطن[16] دارد، این تفسیر میتواند مورد قبول باشد. وقتی حماد بن عثمان از اصحاب جلیل القدر ائمه(ع) از امام صادق(ع) درباره علت اختلافی که در برخی از احادیث منقوله از ایشان و دیگر امامان وجود دارد، پرسید، امام فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است، پس امام هم [که بر مبنای قرآن، سخن میگوید] میتواند حداقل بر هفت وجه سخن گوید».[17]
این کلام امام صادق(ع) بدان معنا است که در بیان احکام چه بسا بهخاطر برخی از مصالح، امام معصوم(ع) میتواند حکمی یا سخنی؛ مطابق ظاهر یا بر طبق بطن (لایههای زیرین معنایی آیات) آیات بگوید.
وجه دیگر آن است که هفت وجه را به معنای وجود، امر و نهی و محکم و متشابه و حلال و حرام و مَثَل بدانیم، در روایات به برخی از آن؛ بدان اشاره شده است[18] و در واقع نیز چنین مواردی در قرآن قابل رؤیت است.
بنابراین، اگر در کلام بزرگانی مانند شیخ طوسی چنین آمده است که: «آنچه معروف بین أصحاب ما (مذهب امامیه) درباره نزول قرآن وجود دارد، نزول آن بر یک حرف است اگر چه جواز قرائت به آنچه متداول بین قرّاء است را نیز قبول کردهاند»،[19] مربوط به نزول قرآن بر هفت وجه به معنای هفت قرائت و هفت لغت است که مورد قبول نیست.
نکته مهم دیگری که شیخ طوسی بدان اشاره کرده است آن است که؛ اگر چه نزول قرآن بر هفت حرف به معنای هفت قرائت؛ مورد قبول شیعه نیست، ولی قرائتهای متداول بین قاریان را که مردم بر اساس آن؛ قرآن را قرائت میکنند، مورد قبول است.
نتیجه اینکه؛ اگر نزول قرآن بر هفت حرف، به معنای نزول آن بر هفت لغت از لغات قبائل عرب یا هفت نوع قرائت باشد، مورد قبول نیست اگر چه برخی از اهل سنت بر آن بسیار اصرار کرده و برایش فلسفههایی ذکر کردهاند،[20] اما اگر منظور از آن وجود لایههای مخفی معنایی برای آیات قرآن است یا آنکه مراد از آن؛ وجود حلال و حرام و امر و نهی و محکم و متشابه و مَثَل در قرآن باشد، مورد قبول و تأیید است.
[1]. از عمر نقل شده است که گفت: شنیدم، هشام بن حکیم در زمان حیات پیامبر(ص) سوره فرقان را میخواند پس به قرائتش گوش دادم. او به حروف (قرائات) زیادى میخواند که پیامبر(ص) آنها را بر من نخوانده بود. نزدیک بود که از جا برخیزم و او را متوجه سازم، اما صبر کردم تا سلام داد و وقتى سلام داد ردایش را چسبیدم و گفتم: چه کسى این سوره را که شنیدم قرائت میکنى براى تو قرائت کرد؟ گفت: پیامبر آنرا بر من قرائت کرده است. گفتم: دروغ میگویى، به خدا قسم! پیامبر قرائت سورهاى که از تو شنیدم بر من قرائت کرده است پس او را نزد پیامبر(ص) بردم و گفتم: اى رسول خدا! شنیدم او (هشام) سوره فرقان را به حروفى قرائت میکرد که شما آنرا این گونه بر من قرائت نکردهاید و حال آنکه شما سوره فرقان را برایم قرائت کردهاید! ... عمر میگوید: پس پیامبر فرمود: «اى عمر! رهایش کن. اى هشام! قرائت کن». پس هشام همان قرائتى را که شنیدم، قرائت کرد. پیامبر فرمود: «این چنین نازل شده است. اى عمر! قرائت کن» و من قرائتى را خواندم که پیامبر(ص) بر من قرائت کرده بود. پیامبر(ص) فرمود: «این چنین نازل شده است. این قرآن به هفت حرف نازل شده است»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر(صحیح بخاری)، تحقیق: دیب البغا، مصطفی، ج 4، ص 1909، ح 4706، دار ابن کثیر، بیروت، 1407ق.
[2]. زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 130 – 131، دار احیاء التراث العربى، بیجا، بیتا؛ آرمین، محسن، ترجمه مناهل العرفان فی علو م القرآن، ص 163، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، تهران، 1358ش.
[3]. الجامع الصحیح المختصر(صحیح بخاری)، ج 4، ص 1909، ح 4706.
[4]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 18، دار المعرفة، بیروت، 1412ق.
[5]. أبو منصور ماتریدی، تفسیر الماتریدی (تأویلات أهل السنة)، ج 1، ص 220، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1426ق؛ أبو جعفر طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق: ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 1، ص 22، دار هجر للطباعة و النشر و التوزیع و الإعلان، بیجا، چاپ اول، 1422ق.
[6]. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 172، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1421ق؛ حائری قزوینی، سید مهدی، ترجمه الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 168، امیر کبیر، تهران، 1380ش.
[7]. همان.
[8]. سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآن، ص 191، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، قم، 1379ش.
[9]. موضوع قرائتهای هفتگانه و حجت یا عدم حجیت آن موضوعی جداگانه و قابل بررسی است.
[10]. قرائتهای مختلف به معنای روشهای مختلف در قرائت قرآن آن هم در برخی از کلمات قرآن است و با آنچه امروزه به معنای قرائتهای متعدد از قرآن به معنای تفسیر و تحلیلهای مختلف از قرآن است که عموماً جنبه کلامی دارد، متفاوت است.
[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 630، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[12]. قاریان مشهور و کسانی که سبک قرائت داشتند، سند قرائت خود را به یکی از اصحاب و بزرگان رسانده و به قول معروف از آنان روایت میکردند، مانند قرائت حفص از عاصم که به امیر المؤمنین(ع) میرسد.
[13]. الکافی، ج 2، ص 630.
[14]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 358، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش.
[15]. شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 83، المکتبه المرتضویه، نجف، چاپ اول، بیتا.
[16]. چه بسا هفت در اینجا به معنای کثرت باشد.
[17]. خصال، ج 2، ص 358.
[18]. همان، ج 2، ص 576.
[19]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 1، ص 7، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
[20]. نرجمه مناهل العرفان فی علوم القرآن، ص 163 تا ص 374.