0

رسالت انبیاء چیست؟ و آیا انسان بدون پیامبر به هدف خلقت نمی‌رسد؟

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

رسالت انبیاء چیست؟ و آیا انسان بدون پیامبر به هدف خلقت نمی‌رسد؟

پاسخ گویی به این پرسش از دیر باز در متون کلامی مطرح بوده است و در کلام جدید و مباحث دین پژوهی هم بخش زیادی از مباحث را به خود اختصاص داده و از نگاه برون دینی و درون دینی مورد بحث قرار گرفته است ما در اینجا به جهت اختصار این مساله را  از دو منظر به اجمال بررسی می کنیم، و برای مطالعه ی بیشتر کاربر محترم را به کتب مفصل ارجاع می دهیم[1].

الف: ضرورت ارسال رسل

انسان به گونه ای فطری در پی سعادت و کمال خویش است. از سوی دیگر ابزاری که برای شناخت در اختیار او قرار گرفته است، در پی ریزی برنامه ای همه جانبه، برای زندگی این جهانی نیز ناکارآمد است، تا چه رسد به این که بتواند زندگی آن جهانی او را سامان بخشد. لذا توجه به حکمت الهی، ما را به منبعی دیگر از معرفت، رهنمون می گردد که منابع دینی از آن به «وحی» یاد کرده اند. امام علی (ع) در بیان فلسفه بعثت بر این نکته توجه می دهد که بی وجود پیامبران مردم از سود و زیان خود آگاه نمی شوند و حق بندگی را به جای نمی آورند، پیامبران با آوردن شریعت و آگاه ساختن مردم از امر و نهی خدا، راه رستگاری و خوش بختی را به آنان نشان دادند و با اشاره به پاداش و عقوبت اخروی «مبشرین و منذرین»[2] راه رسیدن به این مقصود را هموار ساختند.[3]

شیخ الرییس در کتاب شفا، درباره ضرورت ارسال پیامبران مطالبی دارد که خلاصه اش چنین است: انسان در زندگی با حیوانات تفاوت دارد و دارای زندگی اجتماعی است. هر کدام از انسان ها قسمتی از نیازهای زندگی را به عهده می گیرند و چون قهراً باید با هم زندگی کنند و دارای داد و ستد باشند، به قانون نیازمندند، قوانینی که مطابق با عدالت و تأمین کننده حقوق تمام انسان ها باشد. حال که انسان به قانون احتیاج دارد، اگر قانون گذار خود وی باشد دو اشکال پیش می آید:

1. انسان احاطه به تمام مصالح و مفاسد ندارد. 2. هر کس ممکن است در مقام قانون گذاری مصالح و منافع خود را در نظر بگیرد و طبعاً قانون را به دل خواه خود وضع کند، چرا که خودخواهی فطرتاً در انسان وجود دارد.

پس ضروری است، از طرف خداوند متعال که عالم؛ قادر و حکیم است، قانونی برای بشر تنظیم شود که در معاملات و داد و ستدها و زندگی وی عدالت اجتماعی را تأمین نماید و از آن جا که خدای متعال موجودی  مجرد است و بالاتر از آن است که با انسان ها تماس و ارتباط داشته باشد، پس باید انسان کاملی که از عالم غیب مطلع و حقایق به او وحی می شود، واسطه بین انسان و خدا باشد و حقایق و قوانین واقعی را به بشر ابلاغ کند. طبیعی است که در قانون خداوند دو اشکال فوق نیست؛ زیرا که خداوند در این قانون حظ و بهره ای ندارد تا بگوییم به نفع خود، قانون وضع می کند و هم چنین به تمام شئون عالم و مصالح و مفاسد احاطه کامل دارد.[4]

این استدلال شیخ الرییس گرچه بسیار متین و محکم است، اما شیخ در این جا فقط نظر به زندگی مادی انسان داشته است و ضرورت ارسال پیامبران را از این نگاه بیان کرده است. در حالیکه نیاز بشر، بیش از این زندگی مادی است و برای هدف بالاتر و والاتر خلق شده است که همان رسیدن به کمال و سعادت اخروی است.

قرآن در این باره می فرماید:

«من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند) [5] ». پرستش خدا ارتباط با اوست و ارتباط با خدای متعال سبب تکامل انسان است و تکامل انسان موجب سعادت ابدی است.

بنابراین نیاز انسان و جوامع بشری به پیامبران، برای این است که به دستورات و قوانینی که خداوند برای انسان ها وضع کرده است، دسترسی پیدا کنند تا در پرتو آن هم در زندگی مادی و این جهانی از تضییع حقوق، ظلم، تجاوز و ... نجات یابند و هم با تذکر  پیامبران و ارائه راههای رسیدن به کمالات واقعی، به هدف خلقت نائل آیند.

 روایت امام صادق (ع) در اصول کافی که در پاسخ به پرسش گری که از امام پرسید، شما پیامبران و فرستادگان را از چه راه ثابت می کنید، به وضوح بر این مطلب دلالت دارد.[6]

ممکن است کسی بگوید: انسان به وسیله عقل که خدا به او داده، می تواند نیک و بد را شناخته و راه را از بی راه تشخیص دهد، بنابراین دیگر چه نیازی به پیامبران است؟

 در پاسخ باید گفت: اگر چه در آموزه های دینی عقل بعنوان حجت الهی قلمداد شده است[7] اما به تنهایی نمی تواند گره گشای مشکلات بشری باشد و انسان را به واقع بینی و نیکوکاری راهبری کند[8]؛ زیرا این همه صفات ناپسند و کارهای ناروا که در جامعه انسانی رخ می دهد، همه از کسانی هستند که عقل و قوه تمیز دارند، جز این که در اثر خودخواهی، هوسرانی و سودپرستی عقل آنان مغلوب عواطف و تابع هوا و هوس گردیده، در نتیجه دچار گمراهی شده اند. پس خدای متعال باید از راه دیگر و با وسیله ای که هرگز محکوم هوا و هوس نمی شود و هیچ گاه در رهبری خود اشتباه نمی کند، ما را به سوی سعادت، دعوت نماید. این راه جز راه نبوت نیست.[9]

از دیدگاه ما زندگی بشر با مردن، به پایان نمی پذیرد و زندگی آخرتی را در پس زندگی دنیایی دارد و رابطه بین دنیا و آخرت هم رابطه ظاهر و باطن است[10] و آخرت باطن همین دنیاست و در واقع اعمال و رفتارمان، بدن اخروی ما را شکل می دهند و بدون شک عقل بشر برای درک جزئیات آخرت و اینکه رفتار چه نوع تاثیری می تواند در زندگی اخروی داشته باشد، کافی نیست و این عدم کفایت نه تنها در حوزه ی اخلاق است که حوزهای دیگر را هم در برمی گیرد.

بعبارت دیگر عقل اگر چه پیامبر درونی است و از منابع دین شناسی شمرده شده است اما در حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام فقهی با محدودیت هایی روبرو می باشد[11]و لذاست که قرآن می فرماید: پیامبر اکرم(ص) به شما چیزی را آموخت که شما نمی توانستید آنها را بدانید و به آن علم پیدا کنید[12].

ب: رسالت پیامبران الهی[13]

1.غفلت زدایی و بیدارگری

امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: هنگامی که اکثر مردم آن پیمانی را که پروردگار با آنها بسته بود، عوض کردند و از آن تخلف نمودند، خداوند برای این که به آنها تذکر بدهد و آنها را بیدار کند، پیامبران را فرستاد. [14]

از آن جا که انسان، موجودی مختار است و از عنصر انتخاب سود می برد، این گرایش فطری – بر خلاف غرایز طبیعی و حیوانی – به خودی خود شکوفا نمی شود و بسیار مورد غفلت قرار می گیرد، از این رو پیامبران همواره این پیمان فطری را به یاد انسان ها می آورند و از آنان می خواهند تا حق آن عهد و میثاق را به جای آورند و به ندای درونی خویش گوش بسپارند.

بنابراین، یکی از رسالت های پیامبران بیدارگری انسان هاست. پیامبران در کنار معارفی که به آدمیان می آموزند، در پاره ای از امور هم چون خداشناسی، تنها آنان را به فطرت و خودشان فرا می خوانند و جز یادآوری کار دیگری نمی کنند. بدین جهت است که قرآن پیامبران را گاه معلم و گاه مذکر می خواند و می فرماید: «ای رسول، تو خلق را (به حکمت های الهی) متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست ».[15]

2. برقراری و گسترش عدالت

 از نگاه قرآن کریم یکی از اهداف انبیاء برپایی قسط و عدالت است. «همانا ما پیغمبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و بر ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.. [16]

البته لازم است در اینجا متذکر گردیم که: انبیاء الهی برای برپایی قسط و عدالت، به پند و اندرز بسنده نکردند، و به اقدامات عملی و تشکیل حکومت دست زده اند.

 امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی در این باره معتقد است:

«به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیاء تنها مسأله گویی و بیان احکام نیست. در حقیقت مهم ترین وظیفه انبیاء برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد».[17]

 این نکته به ویژه درباره پیامبر اسلام (ص) به گواهی تاریخ تردید ناپذیر است.[18]

3. مبارزه با ظلم و فساد

از قرآن کریم استفاده می شود که: بعثت هر پیامبر در جامعه و در میان اقوام و ملل مختلف به جهت بروز فساد و تباهی و گسترش آن در میان مردم بوده است و یکی از برنامه های آنان مبارزه با ظلم و فساد بوده است.

در داستان حضرت شعیب، حضرت لوط و ...[19] این موضوع بیان شده است. بنابراین قرآن کریم یکی از اهداف نهضت انبیاء را مبارزه عملی با فساد بیان می کند.

4. بشارت و انذار

 «ما ترا به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (خوبان را) بشارت و (بدان را) بترسانی و هیچ امتی نبوده جز آن که در میانشان ترساننده بود[20] ».

در بررسی آیات قرآن به این نکته بر می خوریم که بخش عظیمی از آیات – چه از قول پیامبر (ص) و چه از قول انبیای سلف – درباره انذار و بشارت است؛ یعنی در بیان نعمت ها و عذاب های اخروی است. این ضرورت بدان جهت احساس می شود که در جامعه کسی باید حضور داشته باشد، تا مردم را متوجه خطرات آینده بکند و به آنان هشدار بدهد. «ما پیامبران را جز برای بشارت و بیم نمی فرستیم[21]».

5. ترویج و گسترش اخلاق

گسترش اخلاق در جامعه و به کمال رساندن فضایل اخلاقی، ترویج و بسط ملکات اخلاقی و هنجارها در جامعه، برچیدن بساط ناهنجاری ها و رذایل اخلاقی از جامعه انسانی، یکی دیگر از برنامه های پیامبران است. پیامبر اسلام (ص) در این باره می فرماید: «همانا من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانم[22]». قرآن کریم در بیان فلسفه بعثت، همواره تزکیه را با تعلیم همراه می سازد و با مقدم داشتن تزکیه بر تعلیم، اهمیت پرورش معنوی و اخلاقی را دو چندان می کند.

 «خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسول از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات خدا را تلاوت کند و آنان را پاک کند... [23] » .

6. آزادی انسان ها

هدف نهایی تمام پیامبران رهایی آدمیان از بندگی شیطان و دعوت به پرستش خدای یکتاست. «پس خداوند، محمد را - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد – به حق برانگیخت تا بندگانش را از سیاهی بت ها به روشنای بندگی خویش و از اطاعت شیطان به اطاعت خود درآورد. [24]
نجات و آزادی آدمیان از چنگال اسارت و استبداد شیطان، از مهم ترین رسالت های سفیران الاهی است  «و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد... [25]». انبیاء با برداشتن زنجیر اسارت، جهل، بت پرستی و ... گشودن آن غل و زنجیرها، آزادی واقعی را به انسان ها بر می گرداندند؛ چرا که دعوت به پرستش خدای یگانه، آزادی از هر نوع بندگی و اسارت است.

7. شکوفایی عقل     

از برنامه های پیامبران، شکوفایی خرد و اندیشه انسانهاست.

امام علی (ع) در این باره می فرماید: پیامبران آمدند تا دفینه های عقول را برای انسانها برانگیزانند[26]. عقل و خرد آدمیان مانند مخزنی است که تمام حقایق در آن وجود دارد، منتها انسان در اثر القائات و وسوسه های شیطان و... آنها را به فراموشی سپرده است.

 پیامبران آمدند تا با تعالیم خود، محدودیتهای عقل را برطرف کنند و از سوئی دیگر سدی در برابر شیطان ایجاد کنند و از این طریق اسباب رشد و شکوفائیش را فراهم نمایند.

بدیهی است بشر بدون تعالیم پیامبران الهی، در دستیابی به این اهداف ناکام است و بهترین دلیل بر این مطلب، ملاحظه سرگذشت ملتهایی است که از تعالیم انبیاء دوری چسته اند.
 
 
 
 
 
 
 

[1] جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین و شریعت در آیینه معرفت . خسرو پناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین و گستره ی شریعت و قلمرو دین. قرا ملکی، احدفرامرز، قلمرو پیام پیامبران. 
[2] نساء، 165. «پیامبران که بشارت گر و هشدار دهنده بودند، تا برای مردم پس از ]فرستادن[ پیامبران در مقابل خدا ]بهانه و[ حجتی نباشد».
[3] محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج 3، ص 101.
[4] الاهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن زاده آملی، ص 487 – 489.
[5] «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»ذاریات، 56.
[6] کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 168، کتاب الحجة.
[7] امام موسی کاظم (ع) در این باره می فرماید:
 خدا را بر مردمان دو حجت است، حجتی بیرونی و حجتی درونی. جهت برونی پیامبران و امامانند و جهت درونی عقل است. «ان لله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة، فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (ع) و اما الباطنة فالعقول». کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 16، کتاب العقل والجهل.
[8] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه ی مرتبط در همین پایگاه: عقل و گستره ی فعالیت آن.
[9] طباطبایی، محمد حسین، خلاصه تعالیم اسلام، ص 48.
[10] رجوع شود به : استاد هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، صص 95-102.
[11] رجوع شود به : استاد هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، صص 45-58.
[12] بقره، 150و 236.
[13] برای اطلاع بیشتر از فلسفه بعثت و رسالت انبیاء مراجعه کنید به پیام قرآن (تفسیر موضوعی قرآن). زیر نظر آیات الله مکارم شیرازی، ج 7، ص 8-49.
[14]«لما بدل اکثر خلقه عهد الله الیهم، فجهلوا حقه...»  نهج البلاغه، خ 1.
[15]  «فذکر انما انت مذکر»غاشیه، 21.
[16] «لفد ارسلنا رسلنا بالبینات و... لیقوم الناس بالقسط...»حدید، 25.
[17] امام خمینی، ولایت فقیه، ص 59-60.
[18] ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ص 195-196؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 4و5 و ص 37.
[19] اسرا، 35؛ اعراف، 85؛ نحل، 36.
[20] «و ان من امة الاخلا فیها نذیر» فاطر، 24.
[21] «و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین» انعام، 48.
[22] «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 16، ص 287.
[23] «لقد من الله علی المؤمنین ... و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة»آل عمران، 164، آیات 151 سوره بقره و 2 سوره جمعه، نیز بیانگر این معناست.
[24] «لیخرج عباده من عبادة الاوثان الی عبادته» نهج البلاغه، خ 147.
[25] «... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم...»اعراف، 157.
[26]«و یثیروا لهم دفائن العقول» نهج البلاغه، خ 1.

 

 

 

 

 

منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa30469

یک شنبه 14 آذر 1395  9:04 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها