تا شهدا؛ در چنین روزی از سال 1362 جوان برومند ماسالی رامین امیری به دست نیروهای بعثی عراق به شهادت رسید.
این شهید بزرگوار در سال 1347 در شهرستان ماسال به دنیا آمد. 6 ساله بود که به مدرسه رفت. در دوران تحصیل در مقطع راهنمایی انجمن اسلامی مدرسه را تشکیل داد و از موج عظیم اعتراضات مردمی حمایت کرد. نقل شده است که وی شجاعانه با معلّمین و محصّلین مخالف انقلاب مباحثه میکرد.

رامین بعد از امتحانات خردادماه سال 1360 در حالی 13 سال داشت به سپاه چوکا پیوست. در آن زمان منافقین در شهر رضوانشهر و چوکا و پره سر حضور پر رنگی داشتند. فرمانده سپاه وقت چوکا، شهید دکتر پرویز محبی بود. فرمانده دستور داد رامین در سپاه بماند و امور زندانیان را رسیدگی کند.
با اتمام تابستان به زادگاهش ماسال برگشت و پاییز همان سال خبر شهادت داییاش سردار شهید دکتر پرویز محبی روحش را به تلاظم وا داشت.
امیری 15/9/1362 در حین تحصیل در دبیرستان، بدون اطلاع خانواده با شناسنامه برادر بزرگترش از طریق بسیج ماسال به جبهه های جنگ علیه استکبار پیوست.
او پس از چند روز مأموریت در کردستان و طی دوره آموزشی، مسئولیت خدمه اسلحه سنگین دوشکا را پذیرفت. دیری نپایید که منافقین و بعثیان به روستای رونج شهر مریوان حمله کردند. پس از چند ساعت درگیری، پای رامین بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. دیگر هیچ مهماتی نداشتند. به ناچار به همراه دوستانش به مغازهای پناه بردند تا پنهان شوند. اما در مغازه نیروهای بعثی آنها را به اسارت گرفتند.
نیروهای بعثی چون تحمّل حمل و نقل اسرا و مجروحان را نداشتند، تیری بر گردن و سر آنها زدند و رامین در روز بیست و یکم آبانماه سال 1362 در سن 15 سالگی در راه دفاع از اسلام عزیز به شهادت رسید.
این شهید ماسالی هر چند سن و سالی اندک داشت اما وصیت نامه ای عجیب و پر مغز نوشته است که تا قیام قیامت مدعیان را شرمنده می کند؛
بسم رب الشهدا و الصدیقین
” ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ”
قرآن مجید
مرگ اگر مرگ است گو نزد من آید تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
با سلام و درود بر مهدی موعود ( عج ) و نائب بر حقش خمینی بت شکن قرن و امت شهید پرور و با درود بر شهید مظلوم خط سرخ٬ حسین (ع).
پدر و مادر عزیزم مرا ببخشید که نتوانستم با شما خداحافظی کنم٬ والدین مهربانم از زحمتهایی که برای من کشیده اید٬ کمال تشکر را دارم . والدین من٬ زحمتهایی که برای من کشیده اید٬ شاید برای دیگر فرزندانتان اینقدر زحمت نکشیده باشید.
والدین و تمامی خویشان من، بعد از مرگ خونبارم اشک غم مریزید. چون آرزوی من همین بود . برای حسین و مظلومیت اهل بیت او گریه کنید . من نمیگویم گریه نکنید٬ چون داغ جوان سخت است.
والدین و تمام اقوام و خویشان٬ شما خیال نکنید من شما را دوست نداشتم. من شما را دوست داشتم و به همهی شما عشق میورزیدم ولی عشقی جانسوزتر از دوست داشتن شما داشتم٬ عشق به لقاء الله .
سخنی با مردم : مردم٬ همیشه گوش به فرمان ابراهیم قرن باشید. ای امت شهید پرور، از روحانیت متعهد پشتیبانی کنید. نگذارید بین شما و روحانیت جدایی بیفتد.
مردم ٬ به جبهه ها روی آورید ٬ فرزند خود را{ نامعلوم ...}.
دیگر تقوا و اخلاص و نظم است .
سخنی با کارمندان و پشت میز نشینها :
ای معلمین! اگر شما کم کاری کنید، مسئول خون هزاران دانش آموز شهید هستید.
ای پشت میز نشین ها ٬ شما هم اگر کم کاری کنید٬ با میزهاتان در روز قیامت حاضر خواهید شد. پس حساب کارهای خودتان را بکنید .
پیام من به برادران بسیجی و سپاهی و غیره :
ای برادران من٬ نگذارید سلاح از دست افتادهی من٬ بر زمین سرد باقی بماند و خون گرم من و شهدای دیگر٬ سرد و خاموش باقی بماند.
سلاح مرا با رفتن به جبهه های نور علیه ظلمت بر گیرید و با تکیه به نیروی ایمان، به قلب دشمن حمله کنید. دشمن را خوار و زبون کنید .
خواهران من! وقار شما حجاب شماست و حجاب شما٬ مایهی افتخارتان.
ای خواهران من٬ شما باید حجاب اسلامی خود را حفظ کنید. شما مسئول هستید .
والسلام
امام را دعا کنید
رامین امیری
منابع :
- مجموعه ستارگان آسمانی
- سایت جامعه 8000 قهرمان گیلان