آمريكا 19 ميليون سياهپوست را به زنجير كشيده است
گروه سياست خارجي / حوزه ساير حوزه ها
89/10/14 - 00:13
شماره:8910121508
سياهپوستان آمريكا به روايت مارتين لوتركينگ- 22
آمريكا 19 ميليون سياهپوست را به زنجير كشيده است
خبرگزاري فارس: آمريكا 19 ميليون نفر از برادران سياهپوست خود را آزار داده و از لحاظ اقتصادي به زنجير كشيده و اعتماد به نفس و شخصيت را از آنها سلب كرده است.
به گزارش خبرگزاري فارس، مارتين لوتركينگ جونيور (15 ژانويه 1929 - 4 آوريل 1968) رهبر سياهپوست «جنبش حقوق مدني» ايالات متحده آمريكا بوده است. در سال 1957 به همراه 60 رهبر سياهپوست ديگر سازماني را بنيان گذاشت كه بعدها به «كنفرانس رهبران مسيحي جنوب» شناخته شد. وي در مبارزه عليه نژادپرستي از تعاليم مسيح و مهاتما گاندي پيروي ميكرد.
اوج فعاليتهاي مبارزاتي مارتين لوتركينگ در دهه 1960 و براي تصويب قانون حقوق مدني بود. وي در سال 1963 در گردهمايي بزرگ طرفداران تساوي حقوق سياهان كه دربرابر بناي يادبود آبراهام لينكلن در واشنگتن ديسي برگزار شد، معروفترين سخنراني خود را به نام «رويايي دارم» انجام داد كه از مهمترين سخنرانيها در تاريخ آمريكا به شمار ميآيد. مارتين لوتركينگ در 4 آوريل 1968 در شهر ممفيس ايالت تنسي ترور شد.
در سال 1986 مقرر شد براي بزرگداشت ياد وي در ايالات متحده آمريكا سومين دوشنبه ماه ژانويه تعطيل رسمي اعلام شود.
نوشته زير از كتاب «نداي سياه» اثر مارتين لوتركينگ است كه در آن سياهپوستان آمريكا را به مقابله با وضعيت حاكم بر محيط سياسي و اجتماعيشان ترغيب ميكند.
قسمت بيست و دوم از متن كامل كتاب لوتركينگ در پي ميآيد:
* عاليترين خصلت معنوي انسان، آزادي اوست
آدمي در طبيعيت است ولي بالاتر از طبيعت قرار دارد، در فضا و زمان است ولي وراي فضا و زمان قرار دارد. انسان ميتواند به قطعه شعري فكر كند و آن را به رشته تحرير درآورد، آهنگي را در نظر بگيرد و آن را تنظيم و تمدن بزرگي را مجسم كند و آن را عملي سازد. بدليل اين استعدادهاست كه آدمي كاملاً اسير فضا و زمان نميباشد.
انسان ممكن است مانند «جان بانيان» در حدود فضاي زندان «بدفورد» اسير باشد ولي فكر و روحش در كمال آزادي اثر جاوداني «پيلگر يمزپروگرس» را بوجود آورد. آدمي ممكن است در آخرين روزهاي زندگي زميني مانند «هايندل» سلامتي جسماني خود را از دست دهد ولي بكمك نيروي معنوي آهنگ پرابهت «مسي» را بسرايد. نيروي عقل، ظرفيت حافظه و قوه تخيل، انسان را وراي فضا و زمان قرار ميدهد. هوشمندي انسان كمتر از ستارگان شگفتانگيز نيست. بدين دليل است كه تورات، آدمي را تصويري از خداوند معرفي ميكند، عاليترين خصلت معنوي انسان، آزادي او ميباشد، آدمي «انسان» است، زيرا ميتواند آزادانه عمل كند. آدمي آزاد است تفكر كند، تصميم بگيرد و بر سر دو راهي راه مطلوب را برگزيند. انسان بوسيله آزادي خود از حيوانات تميز داده ميشود. او در بدي و خوبي آزاد است و همانطور كه ميتواند راه رفيع جمال را بپيمايد، همانطور قادر است كه راه پست زشتي را طي كند.
* آدمي بواسطه تمايل شديدي كه به بدي دارد تصوير خدا را مخدوش كرده است
در اينجا براي اينكه دچار اشتباه نشويم، بايد خاطر نشان كنيم كه انسان با وجود اينكه تصوير خدا ميباشد اساساً خوب نيست. آدمي بواسطه تمايل شديدي كه به بدي دارد تصوير خدا را از شكل انداخته است.
ما از شنيدن اينكه انسان گناهكار است متنفريم، هيچ چيزي بيش از اين غرور انسان امروز را جريحهدار نميكند. ما با كمال نوميدي براي توجيه گناه انسان كلماتي از قبيل «اشتباه طبيعت»، «وجود نداشتن خوبي» و «فكر غلط» را پيش ميكشيم، ولي حقيقت امر اين است كه ريشه بدي در اراده آدمي نهفته شده است.
اگر زندگيهاي خود را، كاملاً عريان، در برابر نگاه تيزبين پروردگار قرار دهيم، قبول ميكنيم كه با وجود اينكه حقيقت را ميدانيم دروغ ميگوييم، با وجود اينكه ميدانيم چطور عادل باشيم، بيدادگريم، با وجود اينكه ميدانيم چطور دوست بداريم، تنفر ميورزيم و با وجود اينكه راه مستقيم را ميشناسيم راه انحرافي را پيش ميگيريم.
«رينهو لدنايبوهر» بقدري از گناه مردم رنج برد كه كتاب «انسان اخلاقي و جامعه فاسدالاخلاق» را نگاشت. برخي از اجتماعات انساني از لحاظ بربريت و وحشيگري حتي از اجتماعات پستترين حيوانات نيز پيشي گرفتهاند.
* «جامعه فاسدالاخلاق» در نظريه برتري نژاد سفيد كه هزاران سياهپوست را به استثمار كشيد نمايان است
ما نمونه تأثير انگيز «جامعه فاسدالاخلاق» را در نظريه برتري نژاد سفيد كه هزاران سياهپوست را مورد استثمار قرار داده، مشاهده ميكنيم و نمونههاي ديگري را در فجايع دو جنگ جهاني كه منجر به نابودي ميليونها نفر و مقروض شدن كشورها شده ملاحظه ميكنيم. انسان واقعاً گناهكار است و بايد از پروردگار طلب بخشش كند. قبول كردن اين موضوع بر بدبيني انسان گواهي نميدهد بلكه بر واقع بيني او دلالت ميكند.
با وجود اينكه آدمي تمايل دارد در سطوح پست و منحط زندگي طي طريق كند، چيزي به ما يادآور ميشود كه انسان واقعاً براي انكار آفريده نشده است. هنگاميكه انسان در لجنزار زميني ميلولد، چيزي به او خاطر نشان ميكند كه براي آسمانها خلق شده است. هنگاميكه جنون و ديوانگي را پيشه ميكند، چيزي به او تذكر ميدهد كه براي ابديت بوجود آمده است. خداوند ما را رها نميكند و محال است كه هنگام بدي احساس نيكي كنيم و هنگام تجاوز به طبيعت احساس كنيم كه يك كار طبيعي را انجام دادهايم.
* سير انسان در دنياي غرب، قحطي اخلاقي و معنوي به بار آورده است
مسيح داستان مرد جواني را تعريف ميكند كه خانه پدري را ترك كرد و در جستجوي زندگي واقعي راه سرزمين دور دستي را پيش گرفت
ولي هيچگاه زندگي واقعي را نيافت. در همه جا با ناكامي و تنهايي مواجه شد، هر چه از منزل پدر خود دور ميشد به منزلگاه نااميدي نزديك ميشد، هر چه بيشتر كارهاي مورد نظر خود را انجام ميداد، كمتر از خود احساس رضايت ميكرد. او ميخواست به سرزميني كه در رودهاي آن شير خوشبختي جريان دارد برود ولي به آخور خوكها منتهي شد. اين تمثيل به ما ياد آور ميشود كه انسان براي زندگي در خانه خدا كه پدر واقعي او ميباشد، آفريده شده و گريز به طرف منطقهاي دور دست ثمرهاي جز ناكامي و احساس غربت نخواهد داشت. مرد جوان هنگاميكه منزل پدري را ترك ميكرد، تصور ميكرد كه هدف اصلي زندگي، خوشي و لذت است. او در آن موقع شخصيت خود را از دست داده بود ولي به محض اينكه تصميم گرفت به خانه خويش مراجعت كند و از پدر خود اطاعت كند، شخصيت خود را بازيافت.
پدرش با دستهاي گشوده و قلبي مملو از شادي انتظار او را ميكشيد. هنگاميكه روح به منزلگاه واقعي خود بازميگردد هميشه با سرور و شادي مواجه ميشود.
انسان در مناطق دور دست بيايماني، ماترياليسم، شهوتراني و بيعدالتي نژادي سرگردان است. مسافرت او در دنياي غرب، قحطي اخلاقي و معنوي به بار آورده است ولي هنوز براي مراجعت به منزل واقعي دير نشده است.
* آمريكا 19 ميليون سياه پوست را به زنجير كشيده است
امروز، پدر آسماني خطاب به تمدن غرب ميگويد: «شما 600 ميليون نفر از برادران خود را از لحاظ سياسي و اقتصادي استثمار كرده و از آنها سلب شخصيت كردهايد. به منزلگاه واقعي خود، به منزلگاه عدالت، آزادي و برادري بازگرديد تا استقبال گرمي از شما به عمل آورم.»
پروردگار با همين لحن ابرامآميز به آمريكا خطاب ميكند. «در سرزمين دور دست تبعيضنژادي، شما 19 ميليون نفر از برادران سياهپوست خود را آزار داده و از لحاظ اقتصادي آنها را به زنجير كشيده، اعتماد به نفس و شخصيت را از آنها سلب كردهايد، به منزنگاه واقعي دموكراسي و برابري بازگرديد تا استقبال شاياني از شما به عمل آورم و مملكتتان را به اوج عظمت برسانم.»
ما موظفيم كه خصايص عالي، شريف و پسنديده خود را تا حد امكان گسترش دهيم. منزلگاه واقعي ما كاملاً مشخص است. راهي را انتخاب كنيم كه به وفور زندگي منتهي ميشود. بايد راههاي رفيع را انتخاب كنيم تا هميشه و در همه جا شايسته تاج عزت و افتخار باشيم.
سه شنبه 14 دی 1389 9:20 AM
تشکرات از این پست