یک سبد با تو گفت و گـــــو دارم با ســــــتاره که پیـــــش رو دارم
پشت هر پنجره که می آیــــــی دســـــتهای پـــــــــــــر آرزو دارم
بغض نشـکفته ام ترک برداشت گفـــــــتم آقا مـــــــــن آبرو دارم
خلـــــــوتی پر ز رنگ و رویا بود حس و حالی که در سبو دارم
دست دل قفل شد به پنجره اش هــــــرچه دارم همه از او دارم