پاسخ به:مشاعره رضوی
نمره ی صندلی ام باز در آمد ، هشت است ساعت رفتن من نیز به مشهد ، هشت است بین ما مردم ایران نود و نه درصد عدد حاجتمان پنج نباشد ، هشت است
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
تاریك ترین شبم، تو خورشیدم باش
بر زخم دلم، نوازش مرهم باش
در ظلمت كفر، بی تو من میپوسم
ای قبلهی عشق! روح توحیدم باش
فراز مأذانه ها ای جماعت گمراه چه می کنید شما بی صدا سخن کوتاه حرام باد اذان موذنی که نگفت دوبار أشهَدُ أنا عَلی ، وَلیُ الله
شیرینی ولای شما چیز دیگری است!
این را شنیدم از لب ِ زنبورهای مست
تو صحن آزادی ؛ روبروی ایون طلا
با اشک و آه و بغض گلو چه بی صدا
اندر دو جهان ، عزت و اقبال و نجات از فیض ولایت رضا می طلبیم
ما به درگاه رضا عشق تمنا داریم
یک دل شیفته و عاشق و شیدا داریم
هفتِ بی تاب ترینت لب پایین من است
گر برویش لب بالایی مرقد ، هشت است
هشتمین بیت رسیده است که تاکید کنم
بهترین ساعت پرواز به مشهد ، هشت است
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت که از تمام غزلهام بهتری آقا
آقای من! نگو که تو هم رفتنی شدی
زود است حرف از سفرت أیها الغریب
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
با دستی و پایی که فلج آمده اند
دنبال گشایش و فرج آمده اند
از دورترین منطقه های زخمی
تا گنبد ثامن الحجج آمده اند
مرتضی آخرتی