پاسخ به:مشاعره رضوی
هر پنجهای که شانهی گیسو نمی شود
هر قبلهای که گوشهی ابرو نمی شود
هر جذبهای که عکس هوالهو نمی شود
هر دلبری که ضامن آهو نمیشود
فراز مأذانه ها ای جماعت گمراه چه می کنید شما بی صدا سخن کوتاه حرام باد اذان موذنی که نگفت دوبار أشهَدُ أنا عَلی ، وَلیُ الله
داره بوی عطرت بهم میرسه دلم تنگه برای حرم
صدا میزنم نگاهم کنی نگاهم کنی تا نگیره دلم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ایها الامام الرئوف
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
مگذار مرا در اين هياهو آقا
تنها و غريب و سر به زانو آقا
اي كاش ضمانت دلم را بكني
تكرار قشنگ بچه آهو آقا
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
از خاک تو کسب آبرو کردم من
با عطر ضریح تو وضو کردم من
تا صید کسی نگردد آهوی دلم
مولای غریب بر تو رو کردم من
السلام علیک یا ایها الرئوف
نمره ي صندلی ام باز در آمد ، هشت است
ساعت رفتن من نیز به مشهد ، هشت است
همه جا مضربی از هشت و به تخت اعداد
آنکه امروز نشسته است به مسند هشت است
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الغریب
جاری ست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شده ست رهگذرت أیها الغریب
خدایا دلم به سان قبله نماست...وقتی عقربه اش به سمت "تو"می ایستد آرام می شود
"ان الله مع الصابرین ...همانا خداوند با صابرین است"
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
میان شهر مدینه یگانه خواهرتان
چه نذرهاى بزرگى برایتان كرده است
تو آن نماز غریب همیشهها هستى
كه كوچه هاى خراسان قضایتان كرده است
تو گنج نهانی، ما رنج عناييم بنگر به کجاييم، يا ضامن آهو!
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند
پروانه ها کنایه و افسانه می شوند
روح بهارهستی و؛این بوته های خار
از عطر گامهای تو ریحانه می شوند
دعوت به امام مهربانت داري
يك عالمه دل در چمدانت داري
آلوده دلان ورودشان ممنوع است
بسپار مرا دست امانتداري
یادم نمیآید یکی از دردهای بی حدم شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا ! از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
آمدم گرد غم از سینه بگیرم آقا
هی بگویم که برای تو بمیرم آقا
گوشه صحن نشستم که پناهم بدهی
که حیات از نفسِ عشق بگیرم آقا