پاسخ به:مشاعره رضوی
تو گنـــــــج نهانـی، ما رنج عناييـم
بنگـــــر به کجاييم، يا ضامن آهــو!
وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند
پروانه ها کنایه و افسانه می شوند
دیوانه شدم که در جنون گم باشم
انگشت نمای خــــــیل مردم باشم
دیوانگی ام شفاست، مردم، وقتی
دیوانه عشـــق شاه هشتم باشم
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
☆☆ خداوندا، اراده ام را به زمان کودکی بازگردان ☆☆
☆☆ همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم ☆☆
ツ وبلاگ لبخند زیبای زندگیツ
☆☆ مدیر تالار ادبیات ☆☆
وسط روضه ي حبيبِ غريب
اينچنين گفته اي به يابن شبيب:
همه جا با هواي كرب و بلا
گريه تنها براي كرب و بلا
فراز مأذانه ها ای جماعت گمراه چه می کنید شما بی صدا سخن کوتاه حرام باد اذان موذنی که نگفت دوبار أشهَدُ أنا عَلی ، وَلیُ الله
آواره صحرا و بیابان شده ام
سودا زده طره جانان شده ام
من از همه در رانده ام، من رانده ای و امانده ام
یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمان تو
ورنه کسی نبود هوادار هیچ کس
آن که سرشت آب و گل فاطمی ما
از کُنیهی ابالحسنت خواندهام رضا
من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم
ما را نساخت غیر تو غم خوار هیچ کس
خوشبخت آن دلی که گرفتار زلف تست
تو یک تنه مقابل غرب ایستادهای
مشیات دلاوری، نگهت دلبری پدر
رازي ست بين بندگي ما و زلف تو
بنده كسي ست كه بر سر زلفت اسير شد
آهو پَرش كه بر پَر ِ عطر شما گرفت
از آن به بعد صاحبِ مُشك و عبير شد
دلی دارم که تنگ مشهد توست
به سر شوق حریم و گنبد توست
گدایی خسته در باب الجوادت
امید او به فضل مرقد توست
تا که این پنجره رو وا میکنم
تو رو تو قاب چشام جا میکنم
اوج گلدسته رو پیدا میکنم
گنبد زرد و تماشا میکنم
مَحرمم کن به حرم ای حرمت کعبه ی دل
این دل خسته زتو کرب و بلا می خواهد