امراض كبدي
جگر سياه كه در اصطلاح پزشكي كبد خوانده ميشود سكان كشتي بدن انسان و آخرين تصفيه خانهي دستگاه گوارش است و ترشحات آن در تمام مراحل هضم غذا دخالت مستقيم دارند و مخصوصا طبخ چهارم غذاها در كبد انجام ميگيرد و در اين مرحله است كه شيرهي آمادهي غذايي بوسيله جگر تصفيه شده مواد مفيد آن جذب خون گرديده و سمومات و عوامل زيان بخش آن دركبد باقي ميمانند و كبد كه بزرگترين كارخانه داروسازي است، و بيش از چهار هزار عمل شيميايي انجام ميدهد وظيفه دارد كه با ساختن تركيبات مختلف اين سموم را خنثي نمايد و روي همين اصل است كه ميگوييم غذا هرچه طبيعيتر باشد فشار آن روي كبد كمتر است.
از ابتداي قرن بيستم كه داروهاي شيميايي و مصنوعي وارد معالجات شده روز به روز آمار بيماران كليوي و كبدي بالاتر رفته است زيرا داروهاي مصنوعي با بدن انسان بيگانه بوده و فشارشان روي كبد و كليهها ميباشد.
در درمان امراض كبدي داروهاي گياهي موثرتر بوده و اثرشان مطمئنتر ميباشد و چنانچه مدد كار داروهاي جديد شوند بهتر نتيجه خواهند داد.
در طب جديد معالجهي امراض كبدي بيشتر با املاح مسهلي مثل سولفات دوسود و سولفات دومنيزي و بيسموت انجام گرفته و تجويز عصارهي جگر خواه بصورت خوراكي و خواه تزريقي به آن كمك ميكند البته اين داروها تا اندازهاي مفيد ميباشند زيرا علت اصلي امراض كبدي و بسته شدن كيسهي صفرا از يبوست سرچشمه ميگيرد و خوردن املاح و نقلهايي كه خاصيت مسهلي دارند ميتواند راههاي مسدود در جلوي كبد را باز كرده و مجاري دفع سموم را لايروبي نمايند ولي خوردن مكرر مسهل مخصوصا مسهلهاي شيميايي خود عوارضي دارد كه بايستي به آنها توجه نمود، بد نيست بدانيد كه خودعلت اصلي امراض كبدي است در طب سنتي ايران معمولا براي مبتلايان امراض كبدي ابتدا چند تنقيه و بعد چند مسهل پي در پي تجويز كرده و به بيمار مرتبا شيره تخمهاي خنكك مثل تخم خيار، تخم خرقه و تخم گشنيز ميدادند و معمولا در اين نسخه مقدار تخم خيار سه مثقال و دو تخمه ديگر هر يك دو مثقال بود.
تنقيه بيشتر با دو مثقال مغز فلوس دو مثقال گل ختمي و شش مثقال شكر سرخ بود كه گاهگاهي به آن دو مثقال گل پنيرك دو مثقال گل بنفشه و چهار مثقال تخم تاجريزي هم اضافه مينمودند و چون شكم چندين بار كار كرده و سموم كبد را خارج ميكرد براي بيمار جوشاندهاي مركب از پوست بيد، عناب، سپستان، ريشه كاسني، شيرخشت و گل بنفشه ميدادند و چون به اين وسيله راه مجاري دفع سموم باز ميشد به سراغ مسهلي ميرفتند اين مسهلها بيشتر با روغن بادام شيرين همراه بود زيرا چنانچه در معرفي بادام گفته شد روغن بادام بر خلاف ساير مسهلها پس از اسهال يبوست نميآورد و خشكي توليد نميكند. |
زبان خوراكيها جلد يك |
دكتر غياث الدين جزايري |
|
برای ِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستاش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من میخواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.
یک شنبه 12 دی 1389 6:30 PM
تشکرات از این پست