0

فرماندهان شهید > استان آذربایجان شرقی > آقابالازاده , ايرج

 
hn36_24
hn36_24
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 6
محل سکونت : تهران

فرماندهان شهید > استان آذربایجان شرقی > آقابالازاده , ايرج

قائم مقام فرمانده گردان بعثت لشگر مکانیزه 31 عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

سال 1333 ه ش از مادري به نام طاهره كارگر در خانواده اي متوسط از شهرستان اردبيل متولد شد . نامش را ايرج گذاشتند ، اما بعدها با مراجعه به قرآن ، نام « رحمان » را براي خود برگزيد .
پدرش ( حسينقلي ) ارتشي بود و خانواده او ابتدا در خانه اي اجاره اي در مراغه سكني داشت و پس از ساخته شدن ساختمانهاي سازماني پادگان امام رضا (ع) مراغه به آنجا نقل مكان كردند . آنها بعد از گرفتن وام و ساختمان خانه اي در تبريز ، در اين شهر مسكن گزيدند .
رحمان دورة آمادگي را در يكي از مهدكودك هاي مراغه گذراند و دورة ابتدايي را در مدرسة همافر مراغه ( پادگان امام رضا عليه السلام ) به پايان برد . در آن زمان با توجه به نبود نظام راهنمايي ، بعد از دوره ابتدايي ، دوران دبيرستان را در سال 1348 شمسي در مدرسة اوحدي مراغه و حكمت تبريز گذراند .
بعد از اخذ ديپلم ، به اصرار پدر ، در دانشكدة افسري نيروي هوايي شركت كرد ، اما چون ديپلم تجربي داشت و نامش در فهرست افراد ذخيره درآمد ، آن را رها كرد . سپس به خدمت سربازي رفت و دوران آموزشي را در تهران گذراند و براي دورة خدمت به تبريز اعزام شد و در گردان دانشجويان جاي گرفت , چون در امتحان گروهباني شاگرد اول شد ، با درجة گروهبان يكمي ، سربازي را ادامه داد و به پايان برد . پس از اتمام خدمت سربازي ، در آزمون استخدامي شركت نفت با رتبة اول قبول شد ؛ اما گفت : « من چنين شغلي را دوست ندارم ، شغلي را دوست دارم كه در آن بتوانم كساني را تربيت كنم . » با همين عقيده در آزمون سراسري دانشگاه شركت كرد و در سال 1355 در رشتة تربيت بدني دانشگاه تهران پذيرفته شد . دوران دانشجويي وي با اوج گيري انقلاب اسلامي مردم ايران مصادف شد . به همين جهت در حركت هاي انقلابي شركت كرد . در راهپيمايي هاي ضد رژيم پهلوي ، پخش اعلاميه ها و شبنامه ها فعاليت مي كرد . يك بار هم در حين تظاهرات با باتوم زخمي شد و بيمارستانها از پذيرفتن وي ) به علت مسائل امنيتي ( امتناع كردند و وي در يكي از خانه هاي اطراف تهران بستري شد .
بعد از اخذ ليسانس ، در سال 1358 با دخترخاله اش ) اكرم شهـاب سردرودي ( ازدواج كرد . در ابتداي ازدواج ، ايرج و همسرش در خانة پدر بودند . اما بعد از شروع تدريس در مدارس شبستر در منزل رئيس آموزش و پرورش اين شهر ، مستأجر شدند . در آن ايام ، در كنار تدريس در مدرسه به فعاليت در سپاه و آموزش قرآن در روستاي سيس مي پرداخت .
از بارزترين خصوصيات ايرج گذشت ، ايثار ، تواضع و به خصوص رسيدگي به خانواده هاي بي بضـاعت بـود . هر هفتـه طبق فرمايشـات امام (ره) ، روزهـاي دوشنبـه و پنج شنبـه را روزه مي گرفت ؛ به خواهرانش توصيه مي كرد كه مانند حضرت زهرا (س) زندگي كنند و فرزندانشان را حسين گونه تربيت كنند .
در دو ماه اول نامزدي در جهاد مشغول به كار شد و دو ماه بعد از شروع زندگي مشترك ، علي رغم پيشنهاد مسئوليت تربيت بدني استان آذربايجان شرقي از طرف شهيد آيت الله سيداسدالله مدني ، حضور در جبهه هاي كردستان را كه گرفتار تجزيه طلبي ضدانقلاب بود ، ترجيح داد و به طور جدي در درگيري هاي كردستان شركت كرد .
با شروع جنگ تحميلي ايران و عراق آرام و قرار نداشت ، تا اين كه در اوايل سال 61 عازم جبهه شد . اوايل در جبهه امدادگري مي كرد اما با شروع مقدمات عمليات رمضان ، به معاونت گردان بعثت از لشگر 31 عاشورا منصوب شد .
او در نامه اي خطاب به خواهرانش علت رفتن خود به جبهه را چنين مي نويسد :خواهرانم مگر دوست نداشتيد برادرتان به آرزوي ديرينه اش برسد . مگر شاهد نبوديد اين انقلاب كاملاً اسلامي ، كلاً و 180 درجه برگشت و عوض شدنم شد ، نبايست در مقابل اين همه نعمات كه در رأس آن پيشواي زندگيم حضرت امام خميني قرار دارد ، قدرداني مي كردم تا خدا راضـي مي شد ؟! اين راه را با اجازة « الله » انتخاب كردم و زندگي دور از جهـاد مقدس و بي طرف و بي خيال ماندن به درد من نمي خورد . اين را بدانيد از زماني كه رهبر انقلاب را شناختم ، تولد تازه يافتم ؛ بنابراين يك كودك 5 ، 6 ساله نياز به تكميل داشت و ديدم فقط در جبهه هاست كه روح و فكرم تغذيه مي شود . به همين جهت بود كه رو به سنگر آوردم .
ايرج آقابالازاده در 18اردیبهشت 1361وصيت نامه اش رانوشت تا ديدگاهها و نظرات خود را بیان کند.
در 30 تير 1361 در عمليات رمضان زخمي و مفقودالاثر شد و تاكنون اثری از او به دست نيامده است . پسري به نام ناصر تنها يادگار اوست كه در زمان شهادت پدر نه ماه بيشتر نداشت .
منبع:"فرهنگ جاودانه های تاریخ"(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)نوشته ی یعقوب توکلی,نشر شاهد,تهران-1384

شنبه 11 دی 1389  7:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها