0

اعلام جهاد امام محتبي (ع)

 
omidayandh
omidayandh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 7483
محل سکونت : تهران

اعلام جهاد امام محتبي (ع)

امـام محتبي (ع) با آگاهي از خبر تجاوز معاويه به قلمرو وحكومت خود، اعلام جهاد كرد. (حجربن عديّ) را به سوي فرمانداران و كارگزاران خود در شهرها فرستاد تا فرمان جهاد را به آنان برساند.
امام (ع) دركوفه به بسيج مردم پرداخت و آنان را به جهاد دعوت كرد. در قسمتي از خطابه امام (ع) آمده است :
(همانا خداوند (جهاد) را بربندگان واجب كرد و آن را براي شما ناخوشايند ناميد.
و شـما اي مردم ، به آنچه دوست مي داريد نمي رسيد مگر به وسيله پايداري و صبر بر آنچه مكروه مي داريد.
شـنـيـده ام مـعاويه پس از اطّلاع از تصميم ما بر جنگ ، بدين سوي راه افتاده است. پس شما نيز به اردوگاهتان در (نُخَيْلِه (درآييد).
مـردم ، سـكـوت كردند. (عديّ بن حاتم) از خاموشي مردم بر آشفت و در يك سخنراني مهيّج ضمن نكوهش مردم ، آنان را به ياري امام مجتبي (ع) دعوت كرد وگفت :
(چـه رفـتـار زشـتـي ! چرا به پيشوا و فرزند پيامبرتان پاسخ نمي دهيد؟!...مگر از خشم خدا نمي ترسيد و از ننگ و عار انديشه نداريد؟)
آنگاه رو به امام كرد وگفت :
خـداونـد راهـهـاي پيروزي را به تو بنماياند وازناخوشي ها بركنارت دارد وپيوسته توفيقت دهد.
سـخنانت را شنيدم و فرمانت را گردن نهادم... من هم اكنون به اردوگاه مي روم هر كس دوست دارد با من بيايد)
پـس از او چـند نفر ديگر نيز طيّ سخناني به تشويق و تحريك مردم پرداختند وآمادگي خود را براي جنگ اعلام كردند.
امـام (ع)، (مـُغـيـرة بـن نـَوْفـَل) را بـه سـمت فرمانداري كوفه گماشت و خود همراه نيروها به (نُخَيْلَه) رفت. به (مُغيره) دستور داد مردم را بسيج كرده به اردوگاه كوچ دهد.
امام (ع) ده روز در (نُخَيْله) ماند. در اين مدّت تنها چهارهزار نفر گرد آمدند.
امـام (ع) بـه كـوفـه بـازگـشت تاباقي مانده نيروها را كوچ دهد. در خطبه اي كه بدين منظور ايراد كرده آمده است :
(شـگـفـتـا از گـروهـي كـه نـه شـرم دارنـد و نه دين. اگر من خلافت را به معاويه واگذار كنم سوگند به خدا، هيچگاه ـ با وجود بني اميّه ـ روي رستگاري را نخواهيد ديد...)
تعداد كساني كه پس از اين نطق ، به امام (ع) پيوسته به طور دقيق معلوم نيست.
امـام مـجـتـبـي (ع) از (نـُخـَيْلَه) به (دَيْر عبدالرّحمن) رفت.در آنجا سه روز ماند تا همه نيروها گرد آمدند.
سايت طوبي

برای ِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوست‌اش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من می‌خواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.
 

شنبه 11 دی 1389  2:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها