0

شهدا> دفاع مقدس > فرهاد ادهمي

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شهدا> دفاع مقدس > فرهاد ادهمي

شهدا> دفاع مقدس > فرهاد ادهمي


شهيد فرهاد ادهمي

تاريخ تولد :-/9/1336

نام پدر :

تاریخ شهادت : 22/1/1362

محل تولد :خوزستان /آبادان /-

طول مدت حیات :26

محل شهادت :

مزار شهید :

در يکي از روزهاي آذر ماه 1336 در شهر آبادان در خانواده‌اي مذهبي و متوسط چهارمين فرزند پا به عرصه حيات نهاد و نامش را فرهاد گذاشتند.
چهار ساله بود که دست تقدير آن‌ها را به شيراز بازگردانيد و بي حادثه‌ي مهمي اولين سال‌هاي کودکي را پشت سر گذاشت. چون سال عمرش به شش رسيد نامش را در دبستان ابوريحان ثبت کردند و تحصيلات ابتدائي را آغاز کرد. دوره 6 ساله ابتدائي را با موفقيت همه ساله به پايان رسانيد.
برخورد صميمانه و خوب وي با هم‌شاگردي‌ها در مدرسه، و هم‌بازي‌ها در محله و خانه زبانزد همگان بود. بعداً در دبيرستان‌هاي زينت و نمازي تحصيلات خود را دنبال کرد. فرهاد در دوران تحصيل دانش آموزي تلاشگر و ممتاز بود و در تمام مدت تحصيل هرگز از کتاب جدا نمي‌شد. دو سال پايان دبيرستان را همواره در انديشه رفتن به دانشکده افسري سپري کرد. دوست داشت تا جواني، استعداد، شهامت، و نبوغ خود را در لباس سربازي و در خدمت به هم‌ميهنان بگذراند. با خداي خويش پيمان بست تا حافظ و نگهبان عظمت و استقلال مردم باشد. سه سال دانشکده افسري را در تهران دور از خانه و کاشانه به پايان برد و همين دوري سبب خودسازي او شد.
او متکي به خداوند بود و هيچ‌گاه چشم بدست ديگران ندوخت. علي‌رغم تلاش‌هاي وقيحانه‌اي که فراهم مي‌شد تا جوانان را به سقوط و انحراف و بي‌تفاوتي بکشانند. فرهاد در جريان مبارزات ملت عليه بساط ننگين شاه قرار گرفت. پس از اتمام دوره دانشکده و اخذ درجه ستوان دومي به شيراز برگشت و با دنيائي از اميد و اشتياق در تيپ 55 هوابرد به خدمت مشغول گرديد. طولي نکشيد که دست نابکاران از آستين دشمنان داخلي به بهانه خودمختاري خلق کُرد بيرون آمد و جنگي ناخواسته و ناميمون بر ملت تحميل گرديد، فرهاد در اين جبهه شرکت کرد. پس از مدتي بازگشت از فتوحات غرب متوجه نبرد با ارتش عراق شد و با روحيه‌اي بلند و قامتي استوار و گام‌هايي محکم و خستگي‌ناپذير قهرمانانه مبارزه کرد. در عمليات فتح‌المبين از چند ناحيه بدن جراحت‌هايي برداشت و مدتي را در بيمارستان گذرانيد. گويي هنوز آمادگي ديدار حق را پيدا نکرده بود. از بستر به سلامت برخاست و به قصد زيارت مرقد مطهر حضرت امام رضا (ع) و پابوسي آن حضرت عازم مشهد شد. دوباره به جبهه‌هاي جنوب برگشت و از آن پس رفتارش به گونه‌اي ديگر شد مثل اين‌که هواي کوي دوست در سرش قرار گرفته بود. خدا را با تمام وجود حس مي‌کرد و شور و حالي ديگر يافته بود. شب‌ها را به عبادت و دعا مي‌گذرانيد و کمتر حرف مي‌زد و بيشتر در تأمل‌هاي طولاني فرو مي‌رفت.
همسنگرهايش حکايت ميکردند بارها پيش مي‌آمد که در گير و دار جنگ دقايقي او را نمي‌ديديم و با خود مي‌گفتيم که شهيد شده است ولي پس از لحظاتي از ميان موج غرش ابزار جنگي و ستوني از دود و غبار خندان و متبسم با قامتي برافراشته پيدا مي‌شد.
او صلابت يک نظامي و رأفت و خداشناسي يک عارف را داشت.
سرانجام پس از تحمل رنج و کسب افتخارات و شرکت در حمله‌هاي ظفرمندانه و عمري تلاش و تحصيل و فراگيري کار، عصر روز 22 فروردين ماه 1362 در سن 26 سالگي در عمليات والفجر 1 به ديدار پروردگارش شتافت و شهادتي زيبا نصيبش گرديد.

منبع:مجله صف   -  تاریخ:  1364/2 -  شماره مجله: 65-  صفحه: 51

 
 
شنبه 11 دی 1389  12:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها